مدیریت آیت الله حسنعلی جریان انقلاب تفت را بدون کمترین آسیبی به سرانجام رساند
به گزارش یزد رسا، حال و هوای دهه فجر سال 57 شهرستان تفت هم شنیدنی است؛ حال و هوای و شور و اشتیاق برای انقلاب و امام(ره) خبرنگار صبح تفت برا شنیدن آن پای سخن یکی از شاهدان عینی آن روزها نشست.
«محمد حسین دهقانی» نوجوانان 16 ساله روز های اول انقلاب است؛ جنبه ای که باعث شد خبرنگار صبح تفت پای خاطرات او بنشیند تسلط او بر خاطرات روز های اول انقلاب تفت و به قولی شاهد «عینی بودن» است.
قسمت دوم این خاطرات را در ذیل آمده است
برای مطالعه قسمت اول خاطرات اینجا کلیک کنید
فعالیت مردم فقط مختصص شهر تفت بود؟
خیر، در تفت راهپیمایی توسط دانش آموزان برگزار می شد و همه جمع می شدیم و هر روز به سمت محله ای می رفتیم؛ یک روز گرمسیر، یک روز تله مختار و روز دیگر غیاث آباد.
اما وقتی بزرگترها هم همراهی می کردند برنامه وسیع تر می شد. چون با برنامه هایی که صورت گرفته بود مردم تفت همه آگاه شده بودند تصمیم گرفتیم که حرکت کنیم سمت روستا.ها هر کس بسته به موقعیتش هر وسیله ای که داشت می آورد؛ کامیون، وانت، نیسان و ... و 100 نفر سوار یک ماشین باری می شدند و می رفتیم به عنوان مثال دهشیر، رهبری مردم دهشیر هم دست آسید علی آقای نجم الهدی بود و در اونجا برنامه هایی چون روضه خوانی، سینه زنی و سخنرانی حاج آقای حسنعلی و نجم الهدی برگزار می کردیم و روی دیوار ها شعارهایی مثل مرگ بر شاه و درود بر خمینی می نوشتیم و با عکس های رادیولوژی عکس شهدا و تبلیغاتی درست می کردیم و از این طریق روستاییان رو هم آگاه می کردیم.
از جمله روستاهایی که رفتیم و در آنجا برنامه اجرا کردیم علی آباد، نصرآباد،گاریزات و نیر بود و ما دیدیم که مردم با دل و جون تو سرما و گرما برای انقلاب کار می کردند.
با توجه به اقدامات امنیتی شاه در جریان وقوع انقلاب چگونه شد که در تفت اتفاقی برای کسی نیفتاد؟
نکته ای که در این بین حائز اهمیت است این بود که یکی از عواملی که باعث انقلاب در تفت شد البته بدون آسیب رسیدن به کسی مدیریت بسیار خوب حاج آقای حسنعلی بود، اگر هم احیانا کسی دستگیر می شد خیلی زود اقدام به آزادی اون شخص می کردند چون حاج آقا به طور محرمانه یک رابط در شهربانی داشتند و از طرفی رئیس شهربانی هم شخصی به نام سروان رجایی بود که فردی انقلابی نبود ولی انسانی مومن بود و هر زمان که قرار بود برنامه ای باشد ایشان به حاج آقای حسنعلی می گفتند تا بیشتر برنامه را مدیریت کرده که خدایی نکرده شهربانی مجبور به تیراندازی و یا دستگیری کسی نشود.
در یکی از روزها با دانش آموزان تصمیم گرفتیم که اداره آموزش و پرورش را اشغال کنیم.
رفتیم داخل اداره و درب اداره را بستیم،متاسفانه برخی از بچه ها برخلاف تاکید بسیاری که حاج آقای حسنعلی در مورد حفظ اموال بیت المال کرده بودند اقدام به شکستن برخی از شیشه های ساختمان کردند و شروع به شعار دادن کردند و باعث شدن کارمندان از اتاق هایشان خارج شوند .به گفته ی دوستان رئیس اداره به سمت دستشویی فرار و از پنجره ی آنجا فرار کرده بودند و دانش آموزان کارمندان را هم با خود همراه کرده و اینگونه انقلاب را صادر می کردند.
احمد پسر حاج آقای حسنعلی هم به خاطر ضربه ای که به شیشه زده بود دستش آسیب دیده بود و از قضا کاغذی دستش بود که خونی شده بود و ما بهش می گفتیم آن را یادگاری نگه دارد.
نزدیک های پیروزی انقلاب بود که مردم گروهی را تشکیل دادند و اداره آموزش پرورش را اشغال کردند، از جمله کسانی که در این گروه بودند فرهنگیان، معلمان، مردم عادی، دانش آموزان از جمله من، احمد حسنعلی، شهید سید علی میراب، شهید غلامرضا فلاح، شهید محمدرضافرزاد، شهید سید محمد جعفری، آقای فرزاد و....بودند. البته بماند که عده ای بعد از آن مسیرشان عوض شد.
بعد از گرفتن آموزش و پرورش .هر روز اشخاصی چون شهید صدوقی، شهید پاکنژاد و... می آمدند و در آنجا برنامه هایی اجرا و سخنرانی می کردند، عده ای هم از جمله حاج تقی مقنی زاده مسئولیت تدارکات را بر عهده داشتند و به کمک خیرین به تهیه شام می پرداختند که در نهایت خواستار آزادی آقای راشد که به ایرانشهر تبعید شده بودند شدیم که خبر آوردند بر اثر اعتراضات مردم آقای راشد را آزاد کردند و ما هم برای استقبال از ایشان از آموزش و پرورش تا اسلامیه را پیاده رفتیم، آن زمان حوالی دی ماه و نزدیک پیروزی انقلاب بود.
حال و هوای 12 بهمن تا 22 بهمن در تفت چگونه بود؟
من و آقای محمدکاظم دهقانی نزدیک روز 12 بهمن به یزد رفته بودیم و مقداری از پارچه هایی که مردم برای خوشامدگویی به امام درست کرده بودند و می فروختند را خریدیم و به تفت آوردیم و به مردم می فروختیم تا آنها هم آماده ی استقبال از امام شوند.
روز 12 بهمن که روز ورود امام بود، ما چون آن زمان برخی از مراجع به خاطر فیلم های بدی که پخش می شد تلویزیون را حرام اعلام کرده بودند ماهم تلویزیون نداشتیم و از این رو به منزل یکی از اقوام رفتیم تا لحظه ورود امام را به طور زنده ببینیم (چون تا آن زمان من هیچ برنامه ای را به طور زنده از امام ندیده بودم و وقتی برای اولین بار دیدم خیلی گریه کردم و این به خاطر عشق و محبت بی اندازه جوانان به حضرت امام بود و زمانی هم که امام از دنیا رفتند ما آنچنان ناراحت شدیم و عزاداری کردیم که حتی برای عزیزترین هایمان هم نکرده بودیم.)
ما در حال دیدن لحظه ی وروی امام بودیم که ناگهان تلویزیون عکس شاه ملعون را نشان داد که این کار با اعتراضات شدید مردم همراه شد و حتی عده ای هم تلویزیون های خود را شکستند ولی بالاخره امام آمدند و از اون روز هم هر روز سخنرانی بود و راهپیمایی و قبل از دی هم آیت الله موحدی کرمانی به تفت آمدند و به مدت 10 شب در اینجا برنامه داشتند.عظیم ترین تاریخ جمعیت تفت را من در آن شب ها پای سخنرانی های آقای موحدی دیدم که به روشنگری و بصیرت افزایی می پرداختند که ایشان هم توسط آقای حسنعلی دعوت شده بودند.
بعد از ورود امام هم به طور مرتب در راهپیمایی ها و سخنرانی ها شرکت می کردیم و حتی عده ای از مردم تفت هم در روز 22 بهمن به تهران رفته بودند.
آن زمان پادگان ها خالی شده بود و درب آن را به روی مردم باز کردند و مردم سلاح های موجود در آنجا را به خانه هایشان آورده بودند و در مواقع ضروری که در تهران نیاز می شد از آن استفاده می کردند ولی در نهایت حضرت امام حکم کردند که هر کس اسلحه برده پس بیاورد و اکثرا این کار را کردند ولی عده ای چون مجاهدین خلق این کار را نکردند.
مثلا یکی از صحنه هایی که من یادم هست این است که بعد از22 بهمن ما خانه ی اقوام که می رفتیم همه اسلحه داشتند (همان اسلحه هایی که از تهران آورده بودند.)
انتهای پیام/ع
Related Assets:
- وقتی آیتالله حسنعلی نقش امام خمینی(ره) را برای تفت داشت +فیلم
- وحشت شاه از زندانیان سیاسی/ صلیب سرخ هم به زندانیان سیاسی اعتنایی نداشت
- «دیاله»و«احمدی»شهدایی که بایک تیر شهیدشدند/سرباز بهائی بدون دستور شلیک کرد!
- شاه با لباس مبدل در خیابان ها به شکار دختران می پرداخت +تصایری از نمایشگاه
- اختناق به حدی بودکه هرکس انتقادی ازشاه داشت باید به چاه میگفت/جنگ جهانی دوم میبدیها برای دریافت گندم،زمین میدادند
- طرح «کودک، نماز و انقلاب» ویژه دهه فجر در یزد اجرا می شود