ID : 17553040
نقدی بر کتاب خاطرات یک یزدی؛

«شازده حمام» و شکست هیمنه تصورات مردم از گذشته یزد


در بیشترین مواجهه‌ای که نگارنده با خوانندگان شازده حمام داشته، «سیاه‌نمایی» اولین کلیدواژه‌ای است که شنیده است! علت اینکه بیشتر خوانندگان شازده حمام این کتاب را سیاه‌نمایی علیه یزد و یزدی‌ها می‌پندارند چیست؟ آیا شازده حمام واقعاً سیاه‌نمایی است؟!

یزد رسا؛ «شازده حمام» نام کتابی است که حالا دیگر شهرتی برای خود یافته و به چاپ بیستم هم رسیده و خوانندگان بسیاری را به خود جذب کرده است. نویسنده شازده حمام، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی است که در حال حاضر از اساتید برجسته و مطرح در علم جغرافیا است.

شازده حمام در اواسط دهه 80 نوشته شده و موضوع آن، خاطرات و شرح حال نویسنده و مردم یزد در دهه 30 و 40 است. نگاه‌ها به این کتاب متفاوت است. برخی از یزدی‌ها به شدت با انتشار و توزیع آن مخالف هستند و برخی مورد تحسین و تقدیرش قرار داده‌اند و معرفی یا هدیه می‌دهند. البته که هرکس برداشت خود را از کتاب دارد و بر رد یا تایید خود دلیل و منطقی نیز مطرح می‌کند. چندی پیش به همت اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان یزد نشستی برای نقد این کتاب برگزار شد که به دلیل محدودیت زمان، نقد و نکات بنده درباره کتاب، مختصر و ناتمام ماند. لذا در این نوشتار، نگاهی تفصیلی‌تر به شازده حمام خواهیم داشت.

ساختار و نوشتار

خاطره‌نگاری چند سالی است در بین نویسندگان و شخصیت‌های اجتماعی و سیاسی ایران رونق گرفته و البته عمده کتاب‌های خاطرات منتشر شده، مربوط به شخصیت‌های سیاسی و برخی مقامات سابق ایران (قبل و بعد از انقلاب) و یا رزمندگان دفاع مقدس و سرداران و فرماندهان جنگ است که برخی از آنها با استقبال خوب مردم مواجه شده است.

اما خاطره‌نگاری شخصی توسط مردم عادی به ندرت در ایران مرسوم است و کمتر کسی هست که معروف و مشهور نباشد و به نگارش خاطرات خود دست زده باشد. اگر هم موردی بوده، قطعاً توفیقی در کسب اقبال خوانندگان نداشته است. شاید «شازده حمام» در این بین یک استثنا باشد. پاپلی اگرچه از اساتید مبرز علم جغرافیا است، اما نه چهره مشهوری است و نه جایگاه سیاسی و فرهنگی رسمی و دولتی داشته است که به این واسطه شناخته شده باشد. او دست به نگارش خاطراتی می‌زند که شاید خودش هم پیش‌بینی استقبال مردم از آن را نمی‌کرده، اما به دلایلی کتاب مورد توجه عموم مردم واقع می‌شود و شازده حمام به کتابی پر تیراژ و پرخواننده تبدیل می‌گردد.

در خاطره‌نگاری سبک‌های مختلف و متفاوتی وجود دارد. گاه خاطرات به قلم راوی نوشته و چاپ می‌شود. گاه نویسنده‌ای خاطرات راوی را ضبط، تدوین و منتشر می‌کند. گاهی خاطرات پس از ثبت و ضبط، با ادبیات داستانی و به صورت یک داستان و با افزودن بن‌مایه تخیل نوشته می‌شود. گاهی نیز راوی، نقل کننده خاطرات خود از دیگری است و گاهی یک واقعه تاریخی سوژه خاطرات شاهدان عینی می‌شود که هرکدام از این سبک‌ها در نوع خود استانداردهای خاصی دارد. اما آنچه که در شازده حمام دیده می‌شود، سبک خاص و متفاوتی است. این کتاب آمیخته‌ای است از خاطرات پراکنده راوی از کودکی، تحلیل و توصیف نحوه زندگی و احوال مردم یزد، آسیب‌شناسی‌های پیوسته اجتماعی و فرهنگی، قصه‌های تو در تو و با ربط و بی‌ربط و در نهایت نقد خرافات مذهبی و اجتماعی که همه در قالب کتاب «خاطرات» منتشر شده است.

این وضعیت، کتاب را از یک‌دستی خارج کرده و به نظر می‌رسد خاطره‌گویی را نیز مخدوش نموده است. افزون بر این، گریزهای گاه و بی‌گاه راوی به مسائل روز، خواننده را در رفت و برگشت به حال و قدیم نگه‌می‌دارد. شاید مخاطبانی که خواننده کتاب‌های حرفه‌ای در زمینه خاطره‌نگاری باشند، الگوی تدوین شازده حمام را نپسندند. امروزه خاطراتی که منتشر می‌شود روی مرز خاطره و رمان راه می‌رود، اما شازده حمام مجموعه‌ای از قصه‌های مقطّع و پی در پی است و اصولاً نسل امروز، نسل قصه‌شنویی نیست و داستان و رمان را بیشتر از قصه می‌پسندد. به نظر می‌رسد اگر پاپلی خاطراتش را به دست یک نویسنده یا ویراستار حرفه‌ای می‌سپرد، کاری متفاوت‌تر و با ساختار و ادبیاتی حرفه‌ای تحویل می‌گرفت.

محتوا؛ سیاه‌نمایی!

در بیشترین مواجهه‌ای که نگارنده این سطور با خوانندگان شازده حمام داشته، «سیاه‌نمایی» اولین کلیدواژه‌ای است که شنیده است! علت اینکه بیشتر خوانندگان شازده حمام این کتاب را سیاه‌نمایی علیه یزد و یزدی‌ها می‌پندارند چیست؟ آیا شازده حمام واقعاً سیاه‌نمایی است؟!

در لغت‌نامه‌ها نمی‌توان تعریف و تشریحی از عبارت «سیاه‌نمایی» پیدا کرد و اصولاً این عبارت از جمله عبارت‌های ساخته شده در گفتمان اجتماعی و سیاسی سال‌های اخیر است که معمولاً منتقدان در نقدهای خود استفاده می‌کنند. اما یکی از نویسندگان در کتاب جامعه‌شناسی خودمانی بحثی را با موضوع حقیقت‌گریزی و پنهان‌کاری مطرح می‌کند و معتقد است که ما ایرانی‌ها علاقه خاصی به نادیده گرفتن واقعیت‌ها، مشکلات و معضلات‌مان داریم و دوست داریم از خود، تندیسی از خوبی‌ها و زیبایی‌ها بسازیم. در مقابل، هرکس پرده از واقعیت‌های نازیبا و ناپسند اطراف ما بردارد، او را به سیاه‌نمایی متهم می‌کنیم.

حال باید بدون تعصب ببینیم در خاطرات پاپلی چه اتفاقی رخ داده است؟

روایت پاپلی مربوط به دوران کودکی او است و زمانی که به مکتب‌خانه و بعد به مدرسه می‌رفته است. دیگر ویژگی او این بوده که هر چه می‌دیده در محله خود می‌دیده و تا چندسال پا را از محله و کوچه خود بیرون نگذاشته بوده است. این دو ویژگی یعنی محدود بودن نگاه راوی. اما این راوی، هرآن‌چه را که دیده با تشریح جزئیات راویت می‌کند و سعی در بیان واقعیت‌های پیرامون خود دارد.

محتوای روایت او به دوسته قابل تقسیم است: یکی شرایط محیطی و زندگی زمانه راوی و دوم اتفاقات خاصی که به چشم دیده و روایت کرده است. درباره شرایط زندگی آن زمان از تاریخ یزد و حتی ایران، نمی‌توان ایرادی به پاپلی گرفت و او را به سیاه‌نمایی متهم کرد. چرا که دیگر روایت‌های موجود از زندگی آن دوران نیز مؤید همین اوضاع است و سطح زندگی توده مردم به همین منوال رقت‌آمیز بوده است. حتی امروز هم در گوشه و کنار کشورمان روستاهایی هستند که در شرایط باور نکردنی به لحاظ سطح زندگی و فقر و فاقه به سر می‌برند.

اما اتفاقات و نوع نگرش هم‌محله‌ای‌های وقت پاپلی به مسائل اجتماعی شاید قابل بحث باشد. این‌که نگاه مردم یزد در آن زمان نسبت به برخی مقولات اجتماعی مانند زنان و تحصیل و... و اساساً سبک زندگی خاص و سنتی آنها مطلقاً همین‌گونه بوده که پاپلی روایت کرده، مورد تردید بسیاری از منتقدان شازده حمام است. منتقدان معتقدند همه مردم یزد این‌گونه که پاپلی روایت می‌کند، نبوده‌اند و نباید چند مورد خاص را به همه یزد و یزدی‌ها تعمیم داد. اتفاقاً می‌توان از سفرنامه کوتاه «جلال آل احمد» به یزد در سال 1337 یاد کرد که با نام «سفر به شهر بادگیرها» در کتاب ارزیابی شتابزده منتشر شده است. در روایت تیزبینانه جلال می‌توان تفاوتی بین فضای ترسیم شده از مردم یزد با نوع روایتی که پاپلی از همان مردم دارد، مشاهده کرد. جلال هم اگرچه فقر و عقب‌ماندگی شهر یزد را دیده است، اما سبک زندگی یزدی‌ها را به بدی و کوته‌فکری‌ای که پاپلی تصویر می‌کند، روایت نکرده است.

البته می‌توان ادعا کرد که روایت جلال آل احمد محدود به حضور چندروزه او در یزد است و پاپلی چیزی را که با آن زندگی می‌کرده روایت کرده است، اما روایتی که قابل بحث است.

به نظر نگارنده این سطور، شازده حمام سیاه‌نمایی نیست؛ رئالیسم بی‌رحمانه‌ای است که با ذکر جزئیاتِ آنچه واقعیت داشته، به ناتورالیسم تنه می‌زند و سعی می‌کند از دل هر حادثه‌ای، زشتی‌ها و تیرگی‌های محیط و فکر انسان‌های حاضر در حادثه را نیز حتماً روایت کند. تلاش پاپلی برای آسیب‌شناسی و نقد نگرش مردم و ذکر حوادثی که بیانگر نکات منفی در فکر برخی از مردم یزد است، به این مساله دامن می‌زند و خواننده را به این نتیجه می‌رساند که نویسنده هدفی جز سیاه‌نمایی نداشته است.

با این اوصاف، اگرچه به این نتیجه رسیدیم که شازده حمام سیاه‌نمایی نیست، اما به جرات می‌توان ادعا کرد که خاطرات واقعی دکتر پاپلی، هیمنه تصورات و ذهنیت مردم از گذشته یزد و نوع زندگی سنتی و سالم مردم این شهر را در هم می‌شکند! چه مخاطب یزدی باشد و چه غیر یزدی!

آنچه که عموم مردم از شهر و دیار دارالعباده یزد و مردمان آن در ذهن دارند، زندگی سنتی خوب و سالم در سرزمینی است که یادگار ایران باستان است و از دسترس حمله مغول‌ها در امان مانده و زندگی آرام و بدون دردسر همراه با امنیت و آرامش در آن جاری و ساری بوده و هست. اما این ذهنیت پس از خوانش خاطرات شازده حمام فرو می‌ریزد. این فروریختگی ذهنیت برای یزدی‌ها آزاردهنده است و برای غیریزدی‌ها عجیب و جالب می‌نمایاند که چگونه برداشتی که از گذشته، تاریخ و مردم یزد داشته‌اند، به گونه‌ای دیگر و با ذکر خاطرات واقعی توسط یک یزدی تغییر می‌کند؟! و شاید آنچه که بیشتر خوانندگان شازده حمام را آزار می‌دهد، همین مساله است.

از یزد بروید!

یکی از برداشت‌هایی که از ذکر برخی خاطرات دکتر پاپلی به ذهن خواننده متبادر می‌شود، این است که هرکس در یزد ماند، زندگی‌اش هم همان‌طور ماند و به جایی نرسید. اما هرکس از یزد خارج شد و به شهر دیگری مهاجرت کرد، ترقی و پیشرفت کرده و زندگی‌اش به لحاظ مادی و معنوی تفاوت قابل ملاحظه‌ای با هم‌دوره‌ای‌های خود پیدا کرده است! از «زری» گرفته تا «آغلام و پسرانش» و «اصغر حمال» و... همه وقتی از یزد خارج می‌شوند، به مال و مکنت هنگفتی می‌رسند و مثلاً «حسین ص» که در همان خانه خود در یزد مانده است، در همان فقر و فلاکت هم‌چنان به سر می‌برد و دوران پیری را می‌گذراند!

آبادی یزد به دست اغیار

نکته دیگر در خاطرات شازده حمام، آباد شدن یزد به دست غیریزدی‌هاست. نمود بارز این نگاه آنجاست که از زرتشتی‌ها به عنوان آبادکنندگان یزد و مدیریت برق و احداث مدرسه و... در یزد یاد می‌شود. جمله‌ای که از پاپلی از مادر خود نقل می‌کند، شاهد خوبی بر این ادعاست: «بیده از وقتی آباد شد که راه کویت را یاد گرفت.»!

«سل»؛ ارمغان صنعت برای مردم یزد

از جمله نکات قابل توجهی که خاطرات شازده حمام به چشم می‌خورد و می‌تواند به عنوان سندی از تاریخچه صنعت در یزد محسوب شود، اشاراتی است که پاپلی به کارخانه‌های ریسندگی و پارچه بافی در یزد می‌کند. نکته قابل ملاحظه در این زمینه، کارگری زن‌ها و کودکانی است که مجبور به کار در این محیط‌های آلوده و مرگ‌بار بودند و زندگی و معیشت‌شان در گرو همین کارگری بوده است. واقعیات تلخی که پرده از آن روی صنعت در یزد برمی‌دارد و نشان می‌دهد چگونه یزدی‌ها بر اثر کار ریسندگی، به بیماری سل دچار می‌شدند و جان خود را در این راه از دست می‌دادند و البته چاره‌ای نیز نداشتند! این نکته در سفرنامه جلال آل احمد هم مورد اشاره قرار گرفته است.

در مجموع خاطرات شازده حمام نوشته دکتر محمدحسین پاپلی اثری قابل تامل است که همان‌گونه که مورد تحسین و اقبال قرار گرفته باید توسط اهل فن و کسانی که سن و سال‌شان به زمان کودکی نویسنده می‌رسد، نقد و موشکافی شود تا سره از ناسره این کتاب که قرار است بازگو کننده بخشی از فرهنگ و اجتماع دارالعباده یزد باشد، جدا گردد. باشد که واقعیت‌ها در پس تعصب پنهان نشود و زیبایی‌ها قربانی نقد و آسیب‌شناسی افراطی نگردد.

منبع: ضمیمه استانی روزنامه جام جم؛ 2 دی 94




summary-address :
Your Rating
Average (3 Votes)
The average rating is 3.0 stars out of 5.


محمد
سلام با سپاس از آقای عابدی. این نکته که گفته شده یزد را غیر یزدی ها آباد کرده اند نادرست است مگر زرتشی ها یزدی نبوده اند و یا مگر بیده را خودشان با پول خوشان آباد نکرده اند پولی که البته از کویت آورده بودند. شاید بهتر بوده می نوشتند آبادی یزدی با پول هایی خارج از یزد
0 (0 Votes)
Posted on ۱۳۹۴/۱۰/۱۰ ۲۱:۲۳.