ID : 12543376
از تعطیلی کامل تا رسمیت یافتن حق غنی سازی؛
چرا با وجود یکی بودن عناصر اصلی تیمهای مذاکره در سالهای ۸۲ و ۹۴، نتیجه مذاکرات متفاوت است؟/ پیام مهم برای دستگاه دیپلماسی
با وجود یکی بودن عناصر اصلی تیمهای مذاکره کننده در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۹۴، دلیل این همه تفاوت در نتیجه مذاکرات چیست؟ چرا کل خروجی سال ۸۲ تعطیلی کامل و تنها یکی از خروجیهای مورد انتظار سال ۹۴، رسمیت یافتن حق غنی سازی با ۵۰۰۰ سانتریفیوژ اعلام شده است؟
به گزارش یزد رسا، مالک شریعتی در جهان نیوز نوشت: اکنون که بیانیه سوییس منتشر شده و به قول مقامات کشورمان، نقشه راه حل برای اکثر جزئیات منازعه بر سر پرونده هسته ای ایران با به اصطلاح قدرتهای جهانی مشخص شده است، بیشترین توجهات به متن بیانیه، توازن یا عدم توازن تعهدات طرفین، میزان قابل اعتماد بودن طرف غربی برای رفع تحریمها و نهایتا میزان توفیق تیم مذاکره کننده برای حفظ دستاوردهای هسته ای کشور است.
این نوشتار قصد ورود به این جزئیات را ندارد، بلکه تنها با اشاره به یکی از دستاوردهای بیان شده توسط تیم مذاکره کننده در صدد مقایسه ای بسیار شفاف میان ماحصل مذاکرات سال ۱۳۸۲ و مذاکرات بیست ماه اخیر است؛ بدون آنکه بخواهد وارد نقد محتوایی بیانیه و بیان نقاط قوت و ضعف مذاکرات اخیر باشد.
سال ۱۳۸۲ ـ مذاکرات پاریس و سعدآباد
مسوول پرونده هسته ای: حسن روحانی دبیر شورایعالی امنیت ملی
در آن مذاکرات ـ که با تروئیکای اروپایی سه کشور انگلستان، فرانسه و آلمان انجام می شد ـ ایران حاضر شده بود میزان دستگاههای فعال خود را به سه عدد سانتریفیوژ تقلیل دهد که همین نیز مورد موافقت آنها قرار نگرفت و نهایتا کل فعالیتهای هسته ای ایران به حالت تعلیق درآمد و تمام مراکز مرتبط با تحقیقات هسته ای کشورمان توسط بازرسان آژانس انرژی اتمی پلمپ گردید؛ به تعبیر دیگر خواسته حداکثری طرفهای مذاکره کننده محقق شد.
مذاکره کننده اصلی در آن مذاکرات آقای حسن روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و آقای ظریف نیز ایشان را به عنوان عضوی از تیم همراهی می نمود.
سال ۱۳۹۴ ـ مذاکرات لوزان سوئیس
مسوول پرونده هسته ای: محمدجواد ظریف در دولت حسن روحانی
همانطورکه در بیانیه رسمی وزارت خارجه از نتایج مذاکرات لوزان سوئیس آمده است، ایران پس از امضای توافق جامع هسته ای با ۱+۵ مجاز است به مدت ۱۰ سال بیش از ۵۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ نسل یک برای غنی سازی اورانیوم به میزان ۳.۵ درصد داشته باشد و پس از آن این محدودیت نیز برداشته خواهد شد و با نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی می تواند بدون محدودیت نیازهای خود را در این صنعت کلیدی تامین نماید.
به عبارت دیگر چنانچه این بند از توافق جامع اجرایی شود، حق غنی سازی اورانیوم برای مصارف صلح آمیز صنعتی توسط دشمنان جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است که دستاورد ارزشمندی ارزیابی می شود. این درحالیست که خواسته حداکثری طرفهای مذاکره با ایران چندماه قبل از آن از زبان اوباما نابودی کامل صنعت هسته ای ایران بیان شد: «اگر می توانستم تمام پیچ و مهره های صنعت هسته ای ایران را باز می کردم.»
در این مذاکرات وقتی کار به گفتگوهای پایانی رسید، رئیس جمهور برادرش حسین فریدون را به نمایندگی از سوی خود به تیم مذاکره کننده اضافه نمود تا عملا نقش اصلی در این مذاکرات نیز همچون مذاکرات سال ۸۲ بر عهده شخص حسن روحانی باشد و تنها عدم همترازی مقامات، مانع از حضور مستقیم او در مذاکرات باشد. ضمن آنکه تماس تلفنی او با اوباما نیز بعدها با تذکر رهبری مواجه شد و ایشان در سخنرانی علنی خویش سطح مذاکرات را تا وزارت خارجه تعیین نمودند.
سوال کلیدی:
با وجود یکی بودن عناصر اصلی تیمهای مذاکره کننده در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۹۴، دلیل این همه تفاوت در نتیجه مذاکرات چیست؟ چرا کل خروجی سال ۸۲ تعطیلی کامل و تنها یکی از خروجیهای مورد انتظار سال ۹۴، رسمیت یافتن حق غنی سازی با ۵۰۰۰ سانتریفیوژ اعلام شده است؟
برای پاسخ به این سوال باید به تغییرات درونی و پیرامونی جمهوری اسلامی ایران، در این ۱۲ سال نگاه عمیقتر و دقیقتری نمود.
در بخش داخلی، به مدد تقویت ایمان و باور به توانایی های درونی و متعاقب آن مجاهدت و جانفشانی های دانشمندان جوان کشور، پیشرفت قابل ملاحظه ای در صنعت هسته ای کشورمان بدون توجه به تهدیدات و زورگویی های دشمنان اتفاق افتاد. تا آنجاکه بیش از هجده هزار سانتریفیوژ در سایت هسته ای نطنز فعال شد، غنی سازی بیست درصدی مورد نیاز کشور در داخل انجام گرفت، راکتور آب سنگین اراک طراحی و مراحل آغازین ساخت آن نیز صورت پذیرفت؛ همه این پیشرفتها زیر سایه تحریمهایی صورت پذیرفت که اگرچه آزاردهنده بود اما برخلاف ادعای وضع کنندگان آن نتوانست اراده ها برای پیشرفت را فلج نماید. البته آنچه گفته شد تنها در بخش هسته ای بود والا سایر عرصه ها همچون فناوری، پزشکی و صنایع دفاعی نیز شاهد پیشرفتهای خیره کننده و بعضا بازدارنده ای بوده است.
در بعد خارجی نیز جایگاه جمهوری اسلامی ایران در مناسبات منطقه ای و جهانی روز به روز ارتقاء یافت. در جنگ اراده ها در بحران سوریه، اراده ایران بر آمریکا تفوق یافت و بشار اسد باقی ماند. در جنگهای تحمیلی رژیم صهیونیستی ـ متحد استراتژیک آمریکا ـ علیه لبنان و فلسطین، دخالت مستقیم ایران ـ که برای اولین بار با افتخار از سوی رهبری اعلام شد ـ ناکامی و خفت دشمنان محور مقاومت در منطقه را برای آمریکا به ارمغان آورد. برآیند قضایای بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به نفع آمریکا و متحدانش نبود و آنها را به شدت به زحمت انداخت.
مبارزه ادعایی آمریکا علیه تروریسم برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران، عملا به ضد خودش تبدیل شد. تضعیف موقعیت تحمیلی نظامی آمریکایی ها در افغانستان و عراق با تقویت همزمان نفوذ معنوی ایران در آن کشورها همراه شد. حمایت اولیه از القاعده و داعش ـ دست ساز متحدان منطقه ای غرب در منطقه ـ به حوادثی چون "شارلی ابدو" در فرانسه و حمایت مستشاری ایران از دولت قانونی عراق برای دفع خطر آنها انجامید و نیت حقیقی ایران برای مبارزه واقعی با تروریسم را تصدیق و اثبات نمود.
این نوشتار را مجالی برای تفصیل بیشتر نیست؛ لذا می توان به طور خلاصه ادعا نمود که اعتلای معجزه آسای جمهوری اسلامی ایران در مولفه های اقتدارساز داخلی و خارجی اش سبب شد تا آمریکایی ها به عنوان سرکرده نظام استکبار جهانی به این صرافت بیفتند تا تصمیمی مشابه چند دهه قبل در قبال رشد روزافزون چین اتخاذ کرده، قدرت ایران اسلامی را تدریجا و البته تلویحا با حفظ ظاهر به رسمیت بشناسند.
البته این پدیده همچون سایر پدیده ها تک ساحتی نیست و قطعا از زوایای مختلفی می تواند مورد بررسی قرار گیرد. اما آنچه مسلم است آنکه تا به اندازه کافی قوی نشویم، دشمنی ها علیه ملت ایران تمام نخواهد شد و مذاکره تنها یک ابزار برای وادار کردن طرف مقابل به تمکین در برابر اقتدار درون زای کشور است.
انتهای پیام/ع
summary-address :