ID : 8659230
گفتگو/ آیت‌الله‌ناصری:

ملي گرايان درپي انحراف مسيرانقلاب بودند/امام فرمودند: من فقط پول بلیط خودم و احمد را می‌دهم


حضرت امام فرموده بودند: نمی‌خواهم خانه کسی بروم. جای ساده‌ای را اجاره کنید. نوفل‌لوشاتو با نظر خود امام انتخاب شد که در واقع حالت روستایی داشت. خیلی‌ها همین نظر را داشتند که پیام امام از آنجا به گوش کسی نمی‌رسد، ولی خود ایشان چنین نظری نداشتند.

به گزارش یزد رسا، روزهايي كه بر ما مي‌گذرد، در تقويم تاريخ انقلاب مكانتي مهم را به خويش اختصاص داده است. در چنين روزهايي بود كه رهبر كبير انقلاب پس از محدوديت‌هاي رژيم بعث عراق، هجرت را برگزيد و نهايتا با مشورت فرزند بزرگوارش، پاريس را براي انتقال پيام انقلاب به مردم ايران و جهان انتخاب كرد.
اينك در سالروز اين رويدا ارجمند تاريخي، روايت اين هجرت تاريخ ساز را از زبان حضرت آيت الله محمدرضا ناصري، يار ديرين امام و نماينده كنوني رهبري در استان يزد مرور مي‌كنيم.


*حضرتعالي سالیان سال، باحضرت امام خميني (قده) مأنوس و در حلقه یاران نزدیک ایشان بوده‌اید. به نظر شما ویژگی‌های بارز امام دردوره اقامت در نجف اشرف کدام‌اند؟

بايد عرض كنم كه حضرت امام(قده) به هیچ‌وجه اهل جمع کردن مرید برای خودشان نبودند و در تمام مراحل زندگی صرفاً به تکلیف خود عمل می‌کردند و برایشان فرقی نمی‌کرد کسی از ایشان تمجید کند یا نکند. از خودنمایی و شخصیت‌پرستی به‌ شدت پرهیز داشتند. در قم که بودند، اگر کسی بعد از درس دنبال ایشان راه می‌افتاد می‌پرسیدند اگر سئوال ندارید بروید. هیچ‌وقت اجازه نمی‌دادند افراد دنبال ایشان حرکت کنند. اگر هم گاهی برای دیدار یا عیادت کسی می‌رفتند و احیاناً بنده یا آقای فرقانی همراه ایشان می‌رفتیم، وقتی در منزل می‌رسیدند، در را پشت سرشان می‌بستند و ما بیرون می‌ماندیم و متوجه می‌شدیم امام یا می‌خواهند کمکی یا مطلبی را عنوان کنند که نباید فرد ثالثی متوجه شود.
نکته دیگر نظم بی‌نظیر امام بود. تمام برنامه‌های امام دقیقاً سر وقت انجام می‌شد و ثانیه‌ای جلو و عقب نمی‌رفت. هر روز سر ساعات معینی ده جزء قرآن می‌خواندند و امور عبادتی و زیارتی خود را سر ساعت خاصی انجام می‌دادند. حاج‌آقا مصطفی می‌گفت: وقتی امام قرآن می‌خواند، هیچ‌کس جرئت نداشت جلو برود و با ایشان حرف بزند، چون اصلاً متوجه دنیای بیرون نبود.
با قاطعیت می‌گویم ایشان ظرف سیزده سالی که در نجف اقامت داشتند، بیش از کسانی که در تمام عمر در آن شهر زندگی کرده بودند، به حرم رفتند و زیارت کردند. در زیارت هم شیوه خاصی داشتند. هرگز در عمرم ندیدم از بالای سر قبور ائمه یا شهدا عبور کنند. همیشه از در پایین وارد می‌شدند، جلوی روی حضرت نماز می‌خواندند و سپس بالای سر حضرت می‌نشستند، زیارت، دعا و نماز می‌خواندند. هرگز ندیدم تسبیح به دست بگیرند یا در هنگام زیارت و دعا حالت خاصی را به خود بگیرند.

 



 

*در جریان هجرت امام از نجف، جنابعالي در زمره کسانی بودید که در جریان امور قرار داشتید. از زمينه‌هاي آن رویداد برایمان بگویید؟

بعد از این‌ که دولت عراق فوق‌العاده عرصه را بر امام و ما تنگ کرد، طی جلسات بحثی که با مرحوم احمد آقا و دوستان داشتیم، درباره این بود که کجا برویم. اغلب ترجیح می‌دادیم به یکی از کشورهای اسلامی برویم، ولی آنها ضعیف و تحت تسلط بیگانگان بودند و احتمالاً هر خطری برای امام می‌رفت. سوریه از بقیه مناسب‌تر بود، مخصوصاً مرقد حضرت زینب(س) در آنجا بود و می‌توانستیم از طریق زائران ایرانی پیاممان را به جهان برسانیم. موضوع مهم دیگر این بود که رابطه کشورهای عراق و سوریه خوب نبود و این برای ما امتیاز محسوب می‌شد، منتهی مرز عراق و سوریه بسته بود و لذا باید از طریق کویت به سوریه می‌رفتیم. امام این نظر را پسندیدند. قرار شد آقای معززی ویزا بگیرد که این کار را کرد. حتی زن و فرزندانمان هم نباید از مقصدمان آگاه می‌شدند. مواد غذایی، آب، چای و میوه را تهیه کردیم و قرار شد مخفیانه و طوری که کسی با خبر نشود حرکت کنیم. به هر حال تا مرز کویت رفتیم و جریاناتی پیش آمد که نتوانستیم برویم و به‌ ناچار به بصره برگشتیم و شب را در آنجا ماندیم.
 


*چرا همراه امام به پاریس نرفتید؟

ویزایم درست نشد. از طرف دیگر مأموریت داشتم اعلامیه امام را در مراسم حج پخش کنم. 

*علت انتخاب پاریس چه بود؟

ابتدا قرار نبود به پاریس برویم. وقتی کویت مرزش را به روی ما بست این تصمیم را گرفتیم. مضافاً بر این‌ که تنها کشور اروپایی که ویزای ورود نمی‌خواست فرانسه بود و در آنجا ده روز وقت داشتیم تقاضای ویزای سه ماهه کنیم. ژیسکاردستن هم به نسبت بقیه رؤسای جمهور اروپا و امریکا آزادی بیشتری را در کشورش برقرار کرده بود. از همه بالاتر به نظر من خداوند مقدر کرده بود صدای امام و انقلاب ایران از دل اروپا به اقصی نقاط دنیا برسد و آن پیروزی حیرت‌انگیز و سریع اتفاق بیفتد.

*علت انتخاب نوفل‌لوشاتو که با پاریس فاصله زیادی هم داشت چه بود؟

حضرت امام فرموده بودند: نمی‌خواهم خانه کسی بروم. جای ساده‌ای را اجاره کنید. نوفل‌لوشاتو با نظر خود امام انتخاب شد که در واقع حالت روستایی داشت. خیلی‌ها همین نظر را داشتند که پیام امام از آنجا به گوش کسی نمی‌رسد، ولی خود ایشان چنین نظری نداشتند.

 



 

 

*ما در دوره حضور امام در نوفل لوشاتو، شايد حضور نسبتا پررنگ مليون در محل اقامت امام و ملاقات‌هاي آنان با ايشان هستيم. از ديدگاه شما آنها از اين حضور، چه اهدافي را دنبال مي‌كردند؟ 

ملیون تلاش زیادی کردند مسیر انقلاب را به سمت دلخواه خود منحرف کنند. سید جلال تهرانی آمد که امام پیغام دادند اول شورای سلطنت را غیرقانونی اعلام و آن را محکوم کن و بعد بیا که او هم همین کار را کرد. کریم سنجابی هم آمد. یک بار هم اعلام کردند: شاپور بختیار می‌خواهد به دیدار امام برود! از ایران به ما خبر دادند چنین بحثی در اینجا مطرح است. امام فرمودند: استعفا بدهد و رژیم پهلوی را باطل و از مردم عذرخواهی کند، بعد راه بیفتد. طبیعی است بختیار این کار را نمی‌کرد. این‌جور نقشه‌ها زیر سر ملیون بود و احتمالاً دکتر یزدی، مهندس بازرگان و رفقایش بودند که چنین نقشه‌هایی را می‌کشیدند.


*از مقدمات پرواز بازگشت امام به ایران چه خاطراتی دارید؟

مسئولیت این کار به عهده قطب‌زاده بود. اول کار گفتند هواپیما گنجایش 490 نفر را دارد که 150 تا 160 نفرشان خبرنگار هستند. بعد گفتند ممکن است در فرودگاه مهرآباد به هواپیما اجازه نشستن داده نشود، در نتیجه هواپیما باید برگردد و در نتیجه باید سوخت داشته باشد و فقط 200 نفر را می‌تواند ببرد، چون حرف منطقی بود با وجودی که خیلی‌ها ناراحت شدند، اما مخالفتی نکردند. وقتی هم امام فرمودند من فقط پول بلیط خودم و احمد را می‌دهم و به بقیه کاری ندارم، همه متحیر شدند و دنبال تهیه پول بلیط که 500 فرانک بودند رفتند. خبرنگارها توقع داشتند مثل همه مسافرت‌های مقامات سیاسی مجانی همراه امام بروند و این نخستین بار بود که با چنین موردی برخورد می‌کردند و متحیر مانده بودند. امام به هیچ دلیلی از مواضع خود برنمی‌گشتند و هیچ موقعیتی ایشان را وادار نمی‌کرد خلاف عقیده خود تصمیم بگیرند. برای ایشان هم فرق نمی‌کرد خبرنگاری همراه ایشان بیاید یا نیاید. برای امام فقط مردم مطرح بودند و بس.
در هواپیما همه نگران بودیم، اما امام در کمال آرامش استراحت کردند و وقتی هم خبرنگار از ایشان پرسید در این لحظات بحرانی چه احساسی دارید؟ با لبخندی حاکی از آرامش گفتند هیچ! برای ادای تکلیف می‌رویم و ان‌شاءالله بتوانیم انجام بدهیم. 

*از لحظه ورود هواپیما به فرودگاه مهرآباد چه خاطراتی دارید؟

نخستین نکته‌ای که نظرم را جلب کرد احترام فوق‌العاده امام نسبت به برادرشان، آیت‌الله پسندیده بود. ایشان برای استقبال و احوالپرسی آمدند و هنگام بازگشت، امام ایستادند اول ایشان پیاده شوند. بعد امام به طرف بنز حاج‌آقا ناصری رفتند که عازم بهشت‌زهرا شوند. در آنجا لحظه‌ای خطاب به افسران نیروی هوایی که ماشین را احاطه کرده بودند، فرمودند: «ما عزت شما را می‌خواهیم، می‌خواهیم نوکر آمریکا نباشید. می‌خواهیم عزیز باشید. اینها می‌خواهند شما ذلیل باشید». 

حرف‌های امام افسرها را بسیار تحت تأثیر قرار داد و عده‌ای گریه کردند. بعد هم که امام همراه احمدآقا در ماشین آقای رفیق‌دوست نشستند. دکتر یزدی در ماشین نشسته بود که به اشاره امام پایین رفت. من، آقای خلخالی و فردوسی‌پور هم در ماشین دیگری نشستیم و دنبال ماشین امام راه افتادیم.
در بیان ویژگی‌های امام لازم می‌دانم به این نکته اشاره کنم که امام در تمام دوران مبارزه همواره بر این نکته تأکید داشتند که هر کاری که می‌خواهید بکنید برای خدا بکنید، برای من نکنید. خود من به جرم پخش اعلامیه‌های امام در مراسم حج به دو سال حبس در زندان‌های عربستان محکوم شدم. پس از دو سال که برگشتم، همه تصور می‌کردند دیگر وضعم خیلی خوب خواهد شد. فردای آن روز نزد امام رفتم و خواستم از سختی‌های زندان بگویم که دیدم امام ناراحت شدند و حرفی نزدم و فقط گفتم: آقا! هرچه بود الحمدلله تمام شد. امام به دلیل این دشواری‌هایی که تحمل کرده بودم، هیچ مزیت خاصی برایم قائل نشدند. امام جز برای رضای خدا کاری نمی‌کرد.

منبع: مشرق

انتهای پیام/ع  






summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.