ID : 938377
شنیدنی هایی در مورد شهیدی که گمنام بود و اکنون نامدار است؛

شهید “احمد دهقاني احمدآبادي” و ناگفته هایی از نحوه هویدا شدن هویتش


فروردين امسال همزمان با شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها تابوت هاي بي نام و استخوان‌هاي بي نشان 5 شهيد گمنام را مردم اردكان تا پارك ملي اين شهر بدرقه كردند، ولي از بين هزاران تشييع كننده كسي نمي دانست كه در بين يكي از اين تابوت هاي سبك مربوط به احمد دهقاني نوجوان بسيجي 18 ساله اي است كه پس از 30 سال آهنگ بازگشت به شهر و وطنش را كرده است.

به گزارش خبرنگار یزد رسا از اردکان، فروردين امسال همزمان با شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها تابوت هاي بي نام و استخوان‌هاي بي نشان 5 شهيد گمنام را مردم اردكان تا پارك ملي اين شهر بدرقه كردند.

اگرچه گمنام بودند ولي شكوه نام‌شان و عظمت مقامشان هر دلي را شيفته و شيدايي كرده بود.

ولي از بين هزاران تشييع كننده كسي نمي دانست كه در بين يكي از اين تابوت هاي سبك مربوط به احمد دهقاني نوجوان بسيجي 18 ساله اي است كه پس از 30 سال آهنگ بازگشت به شهر و وطنش را كرده است.

علي دهقاني برادر شهيد:" شهيد احمد دهقاني در عمليات رمضان در تاريخ 23 تیر 61 در منطقه عمومي شلمچه به شهادت رسيد. با توجه به وضيعيت خاص عمليات رمضان امكان انتقال پيكر اين شهيد و بسيار از شهداي ديگر ميسر نشد. چندين سال اين عزيزان به صورت مفقود الاثر باقي ماندند تا اينكه در اوايل سال 1392 بحث تخصيص چند شهيد به استان يزد و از جمله شهر اردكان مطرح شد .يكي از همشهري ها خواب ديد كه يكي از شهدا اهل شهرستان اردكان است. ما اميدوار شديم كه امكان دارد آن شهيد شهيد ما باشد. خواب هاي متعددي كه چند روز مانده به تشييع و حتي بعد از خاكسپاري مطرح شد ما به اين نتيجه قطعي رسيديم كه بايد موضوع را از لحاظ علمي دنبال كنيم. بعد از ايام سوم و هفتم اين شهيدان، خون مادر شهيد دهقاني - كه در قيد حيات هستند - به تهران براي آزمايش‌هاي ژنتيكي ارسال شد با نمونه dna اين شهيد گمنام تطابق داشت و شهيد گمنام مد نظر ما همان شهيد احمد دهقاني احمد آبادي است."

تا قبل از اين رويايي صادقه نمي شد دانست كه چند تكه استخوان او كجا و در كدامين خاك، در كدامين تابوت و بر دوش كدامين تابوت تشييع شده است.

یکی از همرزمان احمد دهقانی با بیان خاطراتی می گوید : در 11 اردیبهشت ماه سال 1361 به جبهه اعزام شده بودیم با توجه به اینکه نیرو خیلی زیاد بود از اصفهان با هواپیما به پایگاه شکاری امیدیه اهواز پرواز کردیم و با توجه به مسائل امنیتی ما را به بیابان های اطراف بردند تا صبح به اهواز منتقل شویم.

اشرفیان افزود: صبح با هلیکوپتر از اهواز به ایستگاه حسینیه اهواز منتقل شدیم دو روز بعد به خط مقدم منتقل شدیم و چند روز بعد از آن تقریبا در روز 26 اردیبهشت مرحله دوم عملیات بیت المقدس شرکت کردیم در درگیری با عراقی ها یکی از همشهریان احمد دهقانی به نام ˈمحمد علی نوریˈ به شهادت رسید .

وی بیان کرد: به طوری که در جنگ و گریز جنازه شهید نوری پشت سر عراقی ها باقی ماند که همان شب با عنایت به سفارش مادر نوری مبنی بر توجه به فرزندش درحین عملیات شهید احمد دهقانی و مرحوم نصرا... سیفی گفتند : مادرمحمد علی نوری او را به ما سپرده است و باید پیکر شهید را از پشت سر عراقی ها به منطقه خودی منتقل نماییم.

این رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: شهید دهقانی ومرحوم سیفی و دو نفر از دوستان که نامشان در خاطرم نیست با استفاده از سیاهی شب از خاک ریز دشمن عبور کرده و پس از چندین ساعت جنازه مطهر شهید را در داخل پتو گذاشته و آن را به منطقه خودی منتقل نمودیم و بدین وسیله با رشادت های این شهید بزگوار از مفقود شدن شهید محمد علی نوری جلوگیری شد .

اشرفیان تصریح کرد: بلافاصله بعد از ان احمد دهقانی در عملیات رمضان با سمت ˈآر پی چی زنˈ درجنگ با ارتش بعثی در 23 تیر ماه سال 61 به شهادت رسید .

یکی دیگر از همزمان این شهید با بیان گوشه ای از خاطراتی که با احمد داشته گفت: شهید احمد دهقانی فردی همیشه خنده رو بود و درآموزش هایی که درگرمای تیرماه در منطقه خوزستان برگزار می شد هیچ گاه احساس ناراحتی نمی کرد.

محمد سیفی احمد آبادی ادامه داد: شهید همیشه می گفت خداوند در این هوای گرم ما را یاری می کند و بهترین پاداش را به ما هدیه می دهد .

وی گفت: او خیلی امیدوار بود که شهادت نصیبش می شود و همین طور هم شد همیشه به همرزمان و فرماندهان احترام می گذاشت و به فرایض دینی اهمیت می داد و در مراسمات مذهبی شرکت فعالی داشت .

سیفی افزود: احمد با روحیه بالا و با انگیزه در عملیات رمضان شرکت کرد و از جمله کسانی بود که محبوب و مورد علاقه همرزمانش بود.

 مادر شهید 

 مادر شهید درباره لحظه اعزام فرزندش به جبهه می گوید :احمد جهت گرفتن رضایت از من برای اعزام به جبهه مراجعه نمود و من هم بدون تعلل برگه رضایت را انگشت زدم و هیچ مخالفتی نکردم و تا بحال هم همیشه خوشحال بودم که فرزندم را در راه خدا و برای حفظ دین تقدیم نمودم و به گفته خودش در وصیت نامه اش گریه و زاری نکردم و لباسش را بر دیوارخانه آویزان کردم تا یاد و خاطره او همیشه در خاطر و خانه ام زنده باشد.

رضايي از همکاران برادر شهيد از جمله افرادي است كه كرامت شهيد بر او نمودار شده است:

"چند روز قبل از اين كه شهداي گمنام را به اردكان بياورند، خواب ديدم كه 5 شهيد گمنام را به اردكان آورده اند. سه تا تابوت را پايين گذاشته بودند و دو تابوت را هم روي آن. بالاي يكي از اين تابوت‌ها اسم نوشته بود به نام دهقان؛ به من گفته شد كه اين شهيد براي شهرستان اردكان و داداش همكار شماست."

در ادامه "علي دهقاني احمدآبادي" برادر شهيد گمنام اردكاني كه اخيراً هويتش از طريق آزمايشات DNA مشخص شده است گفت: از زماني كه قرار بود پنج شهيد گمنام به شهرستان اردكان اعزام شوند، اعلام شد كه يكي از اين شهدا از عمليات رمضان و با سن 18 سال مي‌باشد، مشخصات وي با برادر مفقود‌الجسدم مشابهت زيادي داشت.

وي ادامه داد: از آنجايي كه مدت زمان زيادي بود كه خانواده‌ام منتظر اعزام شهداي گمنام به استان بودند، براي اطمينان از موضوع پيگيري‌ها را شروع كرديم.

وي افزود: همچنين چند نفر از افراد ناشناس و همكاران خواب‌هاي معتبري مبني بر اين كه يكي از اين شهدا با نام شهيد "احمد دهقاني احمدآبادي" بوده و يا اين كه روي تابوت يكي از شهداي گمنام، نام شهيد دهقاني احمدآبادي درج شده بوده، را مشاهده و بيان كرده بودند.

دهقاني تصريح كرد: پس از مراسم خاكسپاري، سوم و هفتم شهداي گمنام، موضوع را پيگيري كرديم و با توجه به اين كه مادر شهيد در قيد حيات است، آزمايشات ژنتيك را انجام داديم و نمونه خون گرفته شد؛ تا اين كه روز پيش مشخص شد كه شهيدي كه مدنظر بوده، متعلق به خانواده ما و به نام «شهيد احمد دهقاني احمدآبادي» است.

وي گفت: تمام اعضاي خانواده از مشخص شدن هويت برادرمان بسيار خوشحاليم و همچنين از اين جهت كه براي مردم حقانيت شهدا اثبات شد و اين كه شهيدان هميشه زنده‌اند و بعد از 31 سال مي‌توانند، در جامعه تحول ايجاد كنند، بسيار خرسندم.

اين برادر شهيد، زمان شهادت برادرش را 23 تيرماه 1361 عنوان كرد و افزود: زمان شهادت شهيد تا سال 1384 نيز اعلام نشده بود و از سال 84، اسامي مفقودين و شهدا با هم اعلام شد كه در اين خصوص سنگ قبري در گلزار شهداي احمدآباد اردكان به نام ايشان نصب كرديم؛ با اين وجود چشم انتظاري مادر و اعضاي خانواده شهيد تاكنون ادامه داشت و اكنون با مشخص شدن هويت وي، دل‌ها آرام گرفت.

 زندگی نامۀ شهید احمد دهقانی احمدآبادی

شهید احمد دهقانی احمدآبادی در سال 1344 هجری‌شمسی در خانواده‌ای مذهبی و كشاورز در احمدآباد اردكان، فرزندی پا به عرصۀ وجود نهاد كه بعدها شمعی شد فروزان، فرا راه آنان كه تصمیم دارند آزاده باشند و با آزادگی زندگی كنند.

خانواده عبدالحسین دهقانی نام احمد را برای او انتخاب كردند و به تربیتش همّت گماشتند. گویا به آنها الهام شده بود كه این كودك سرنوشتی دیگرخواهد داشت.

پدر متدین با دسترنج حاصل از كار سخت كشاورزی و مادر متعهدش با تربیتی صحیح و ولایت مداری او را پرورش دادند و آماده خدمت برای اسلام كردند. او سومین فرزند خانواده بود.

6 ساله بود كه به مدرسه رفت. دوره ابتدایی را در دبستان احمدی احمدآباد با موفقیت به پایان رساند. سپس وارد مدرسه راهنمایی ابوریحان شد و پس از دو سال تحصیل، مشكلات زندگی و اقتصادی خانواده، ‌او را بر آن داشت تا تحصیل را رها كرده و به حرفه و شغل بنایی روی آورد.

شهيد دهقاني احمدآبادي، رشته كاشی‌ كاری را انتخاب كرد و خدمت به مردم را از این طریق شروع نمود. وي در كارهای خانه به مادر و در كار بیرون و در كشاورزی كمك‌كار پدر بود.

در پيروزي انقلاب اسلامی ایران، كودكی 13 ساله بود. با این‌كه سن و سالی نداشت، همراه والدین و مردم منطقه در مراسم مذهبی و انقلاب شركت داشت. اهل نماز، مسجد، مجلس عزاداری امام حسین (ع)، مراسم دعا و قرآن بود. بی‌آزار بود و همه دوستش داشتند.

17 ساله بود كه تربیت صحیح و لقمه حلال و شیر پاك موجب شد كه نسبت به نیاز جبهه‌های جنگ احساس تكلیف كند؛ لذا در بسیج ثبت‌نام كرد و آموزش نظامی را فرا گرفت. سپس سنگرنشینی عشق را برگزید و حضور در جبهه و سنگرهای عزت و شرف را بر آغوش خانواده و بستر نرم ترجیح داد.

سرانجام در سال 1361 در منطقه عملياتی شلمچه به شدت مجروح شد. به علت آتش پر حجم دشمن و اوضاع نا مناسب منطقه، امکان انتقال پیكر پاكش به پشت جبهه میسر نشد و به تأسی از ارباب بی‌كفن خویش، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، هنوز جسم پاكش به خاك سپرده نشده و پدر و مادر و عزیزانش چشم به راه او بودندد و به عنوان شهید مفقود و جاویدالاثر باقی بود.

فقط در تاریخ سوم ارديبهشت 1382 در گلزار شهدای احمدآباد اردكان به یاد او صورت قبری بسته شد تا اثر و نشانه‌ای باشد برای هدایت آنان كه عاشق آزادگی و شهادتند.

با توجه به تدفین 5 شهید گمنام در پارک شهر اردکان و تشابه زیاد مشخصات یکی از شهدای گمنام با این شهید بزرگوار، آزمایشات DNA از خانواده شهید گرفته شد که باتوجه به تطابق نتیجه با DNA شهید گمنام یاد شده، هویت شهید مشخص شد و بعد از سال‌ها انتظار این شهید بزرگوار در پارک شهر اردکان در جوار 4 شهید گمنام آرام گرفت.

این شهید بزرگوار در وصیت نامه خود چنین آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون

با درود فراوان به رهبر انقلاب اسلامی‌ ایران، امام خمینی بت شکن. سلام عرض می نمایم و درود فراوان به رزمندگان اسلام و سلام فراوان به شهیدان به خون خفته، وصیت‌نامه خود را شروع می کنم.

خدایا، تو شاهدی که چیزی عزیزتر از جانم ندارم تا فدای اسلام و قرآن بکنم. پروردگارا! تو خودت یار و یاور امام امت، خمینی بت شکن باش.

من به خانواده و دوستانم سفارش می کنم تا خون در بدن دارند، پیرو خط امام باشند. از شما می خواهم که پس از شهادتم گریه و زاری نکنید و برای من مجلس مجللی نگیرید؛ بلکه خوشحال باشید؛ زیرا من پیروز شدم و به آرزوی خود رسیدم و امیدوارم برادران و دوستانم، بعد از من با پایداری خود، مرز و بوم این کشور اسلامی را از دست دشمنان پلید و کافر پاک گردانند.

شما را به نماز سفارش می کنم. از نهج البلاغه و قرآن جدا نشوید و از گناهان دوری کنید.

مادر!‌ هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به فکر حسین (ع) باش که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق تعالی نمود.

مادرم عزیزم!‌ لباس های مرا بر میخ های دیوار آویزان کن چون که من نمرده‌ام؛ بلکه زنده‌ام و این را بدانید که فرزندی که در راه خدا شهید شده، باعث سرفرازی است و اسلام با این خون‌ها پایدار است. ما باید خون و خون بها بدهیم تا بتوانیم حقانیت اسلام را ثابت کنیم و اگر من به شهادت، آرزوی دیرینه ام رسیدم مرا در زادگاه خویش احمد آباد دفن کنید.

پدر و مادر عزیزم!‌ امیدوارم مرا راضی کنید چون شما خیلی حق بر گردن من دارید چون با چه زحمتی مرا به سن 19 سالگی رساندید. از شما دوستان و قوم و خویشان می خواهم اگر از من بدی دیدید، مرا ببخشید و اگر اراده قادر متعال بر کشتن من به وسیله دشمن قرار بگیرد، باز هم جز شرمساری و خجالت در مقابلش جوابی ندارم که مرا از چنین فیض عظیمی برخوردار کرد.

به هر حال امیدوارم خداوند مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهد و به فضل و کرامتش و همچنین به دعای پدر و مادر و برادران و خواهرانم، مرا نیز در زمره شهدا محسوب بدارد و به تبار حسینیان واصلم بگرداند و امیدوارم به زودی انقلاب اسلامی ایران پیروز شود و مستضعفین جهان از زیر سلطه جنایتکاران آزاد شوند.

  گزيده‌اي از وصيت‌نامه شهید:

مادر! هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه كنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به یاد امام حسین علیه السّلام باش كه در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق كرد ... بدانید كه فرزندی كه برای حق و در راه حق، شهید شده است، باعث سرافرازی است و اسلام با این خون‌ها پایدار است.

yazdrasa.ir (12) yazdrasa.ir (13) yazdrasa.ir (14) yazdrasa.ir (15) 

 yazdrasa.ir (2)  yazdrasa.ir (4) yazdrasa.ir (5) yazdrasa.ir (6) yazdrasa.ir (7) yazdrasa.ir (8) yazdrasa.ir (9) yazdrasa.ir (10) yazdrasa.ir (11) yazdrasa.ir (1)




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.