شباهتهای جالب مشایی و نجفی
به گزارش یزدرسا، پس از آنکه محمدعلی نجفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش با رأی به قول لاریجانی، "ناپلئونی" از ورود به ساختمان وزارت خانه میلیونی بازماند، رئیس جمهور در اقدامی عجیب، بلافاصله وی را به سمت ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری منصوب کرد تا هم انتقامی از مجلسیان بگیرد و هم شائبه مشاییپروری روحانی ایجاد شود.
اینکه آقای نجفی در سخنرانی دفاعیه خود در مجلس، گفته بود مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به اصرار رئیس جمهور و برای خدمت به قشر فرهنگیان جامعه پذیرفته است و هیچ تمایلی به کار اجرایی ندارد، ولی حالا ریاست سازمان نه چندان مهم میراث فرهنگی را پذیرفته و همه آن "عارفنماییهایش" را زیر پا گذاشته، به کنار؛ اما آنچه مهم است، اینکه سازمان میراث فرهنگی کم کم دارد رئیس جدیدش را به مشایی دوم تبدیل می کند.
این سازمان که با ورود مشایی، دوره تازه ای از زندگی خود را آغاز کرد، با تغییر رئیس جمهور نیز گویا سودای تغییر در روش را در سر ندارد و همچنان مشاییپروری می کند. هر رئیس تازه ای که به این سازمان می آید، دوباره همان راه را طی می کند و با نزدیک شدنش به رئیس جمهور، حلقه تازه ای را در دولت بازسازی می کند.
نمونه آن نیز وجود شباهت های فراوان نجفی به مشایی است:
1- رئیس فعلی سازمان میراث فرهنگی، از بیرون به این سازمان آمده؛ نجفی با آنکه سابقه فعالیت فرهنگی دارد، ولی ذاتا مرد اقتصاد است. به همین دلیل بسیاری فکر می کردند حال که وی از آموزش و پرورش بازمانده، راه سازمان مدیریت و برنامه ریزی را در پیش خواهد گرفت؛ اما به یک باره تغییر مسیر داد و مسیر بزرگراه ستاری ـ جنوب را نه تا خروجی بلوار فردوس که تا انتها رفت تا به آزادی برسد و در صدر مجلس میراث داران (میراث خواران) فرهنگ کشور اجلال نزول کند.
2- مشایی همواره پای ثابت سفرهای خارجی احمدی نژاد و خصوصا نیویورک بود. به حدی که دیگر می توانست این اواخر حق شهروندی نیویورکی هم بگیرد؛ در همین رفت و آمدهای بعضا طولانی و پرتعداد بود که ایده خانه ایرانیان و نشست هایی با حضور ایرانیان مقیم آمریکا به ذهنش رسید و تا حدی هم آن را عملی کرد؛ البته نه به سود منافع کشور؛ بلکه به سود منافع حلقه انحرافی.
نجفی نیز در نخستین سفر رئیس جمهور وی را همراهی می کند؛ آن هم با هدف گردآوری ایرانیان مقیم آمریکا برای هم اندیشی با رئیس جمهور جدید و اعلام ایجاد فضای تعاملی و اعتدالی مدرن در کشور !
3- مشایی علاقه زیادی به بازگرداندن میراث فرهنگی کشورمان که در موزه های دنیاست، داشت؛ بارزترین فعالیتش در این راه، میهمانی چند ماهه منشور کوروش در موزه ملی تهران بود تا همگان به گذشته خود ببالند. طرحی که جز هزینه گزاف، ثمره دیگری برای کشور نداشت و البته ما متوجه شدیم که باید بیشتر به گذشته اسلامیمان ببالیم؛ نه کفرمان.
نجفی می خواهد در سفر نیویورک، الواح هخامنشی را اگر بشود، به کشور بیاورد و اگر هم نشد، با آنها عکس یادگاری بگیرد و نوشته های روی آن را برای باستان شناسان آمریکایی ترجمه کند. کاری که تنها هزینه روی دست سازمان مظلوم میراث فرهنگی می گذارد و بس.
گویی حاشیه قصد ندارد دست از سر سازمان میراث فرهنگی بردارد؛ سال ها درگیری این سازمان با سایر نهادهای دولتی که زیرمجموعه کدام وزارت خانه یا نهاد باشد، جز اتلاف وقت و هزینه های سازمان، ثمره ای در دولت هاشمی نداشت. فقط پاس کاری از نهاد ریاست جمهوری به وزارت ارشاد و بعد هم به وزارت صنایع و معادن سابق و دوباره به نهاد ریاست جمهوری، در اذهان مردم باقی مانده است.
در دوره سیدمحمد خاتمی هم البته که برای این سازمان راه حل نهایی پیدا شد؛ اما بدتر از بی هویتی سازمانی، سوءاستفاده مدیران نهاد ریاست جمهوری دوره اصلاحات از امکانات فرهنگی این سازمان در راستای منافع حزبی بود. سیدمحمد بهشتی رئیس سابق این سازمان نیز با آنکه فردی گوشه گیر و غیررسانه ای بود، اما مشکلات خاص خود را داشت که اجازه نداد این سازمان به بلوغ برسد. این اوخر هم جایزه گرفتنش از دست رهبر آقاخانی های دنیا، گوشه دیگری از ضعف های وی را برملا کرد.
سیدحسین مرعشی برادر همسر آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس بعدی سازمان میراث فرهنگی بود که وی نیز در به تباهی کشاندن صنایع دستی و نابود کردن صنعت بومی فرش دستباف، سهم به سزایی داشت.
سازمان میراث فرهنگی دولت نهم که دیگر نیازی به توضیح ندارد؛ همه مشکلات حاد این سازمان از دوره ریاست مشایی آغاز شد و تا به حال نیز ادامه دارد. تعداد حواشی اطراف میراث فرهنگی در دولت های نهم و دهم آنقدر زیاد است که تبیین و توضیح آنها، به اندازه کتاب "دا" حجم دارد.
بااین حال به نظر می رسد نجفی پای در راهی نهاده که یک بار مشایی آن را طی کرد و به بن بست رسید و امتحان کردن مجدد این راه، اشتباهی است به بزرگی سوزاندن هزاران میلیارد تومان وجه نقد در مقابل دیدگان مردم.