ID : 35267479

به مناسبت روز ملی سینما؛ شاید سینما می‌مرد


در اسفند سال 1356 و با بالا گرفتن اعتراضها، اداره کل امور سینمایی اعلام می‌کند که برای مقابله با ورود فیلم‌های بی‌ارزش جنسی، دیگر به چنین فیلم‌هایی مجوز نمایش نخواهد داد.

به گزارش یزدرسا، بهمن 1357، حتی قبلتر از آنکه صدای پیروزی انقلاب از رادیو تلویزیون ملی پخش شود، حال و روز خیلی چیزها داشت تغییر می‌کرد. خیلی چیزها داشتند جای خودشان را در وضعیت ایرانِ جدید پیدا می‌کردند. درست و غلط این جانمایی جدید خیلی اهمیت داشت. این چیزی نبود که بعدها بشود به راحتی تغییرش داد. اگر چیزی مغضوب انقلاب و انقلابی‌ها  میشد و در نظم جدید برچسب عنصر نامطلوب روی پیشانی‌اش می‌خورد، معلوم نبود کی بتواند این نسبت را تغییر بدهد و برادری‌اش را دوباره اثبات کند. روزهای حساسی بود. سینما هم یکی از آن چیزهایی بود که خواه ناخواه، ارادی یا غیر ارادی، باید تکلیفش با انقلاب مشخص میشد. اتفاقی که قطعا روی حیات و ممات سینما و همچنین نوع حیاتش در روزهای پس از انقلاب، تاثیر بزرگی داشت.

در آن روزها برای مردمی که خیلی‌‍‌هایشان حتی داشتن تلویزیون را هم صلاح نمی دانستند و از مبتلا شدن فرزندانشان به ویروس واگیردار فساد موجود در برنامه های آن می‌ترسیدند، سینما رفتن دیگر یک ذنب لایغفر بود. حق داشتند. آن روزها جو غالب حاکم بر سینماها مناسب خانواده ها نبود. آنچنان که در اسفند سال 1356 و با بالا گرفتن اعتراضها، اداره کل امور سینمایی اعلام می‌کند که برای مقابله با ورود فیلم‌های بی‌ارزش جنسی، دیگر به چنین فیلم‌هایی مجوز نمایش نخواهد داد. با این حال، در این ماه ۱۰۰ فیلم مبتذل پروانه نمایش می‌گیرند تا در آخرین ماههای منتهی به انقلاب همچنان سینما برای مردم انقلابی تره هم خرد نکند.

در مرداد 1357 سینما رکس آبادان آتش میگیرد. ده‌ها مرد و زن و کودک و پیر و جوان در آتش میسوزند. حالا دیگر سینما شده است مظهری از ابزار انتقام جویی رژیم پهلوی. مردم دیگر نسبت به سینما بدبین نیستند، از آن خشمیگنند. مردم انقلابی خاطره خوشی از سینما ندارند. چند سینما هم توسط مردم خشمگین که سینما را مظهر فساد رژیم پهلوی میدانند آتش زده میشود. فضای ملتهب آن روزها هم این امکان را می‌دهد که ایران به خیل کشورهایی بپیوندد که در آنها چیزی بعنوان صنعت سینما وجود ندارد و اتفاقا در همسایگی ایران هم به وفور پیدا می‌شوند. همه چیز مهیاست و حتی منطقی هم به نظر می‌رسد که سینما در ایران تمام شود. آیا روزهای مرگ سینما نزدیک است؟

اشاره‌ای از سوی امام خمینی(ره) کافی بود تا این اتفاق بیفتد. حتی شاید بتوان گفت که نه اشاره و اعلام رضایت، که حتی سکوت کسی که رهبر انقلاب است و انقلابش در آستانه پیروزی، می‌توانست مهر تاییدی باشد بر مختومه شدن پرونده سینما. اتفاقی که اگر هم می‌افتاد نه تنها مخالفتی جدی را در پی نداشت، بلکه وسط شلوغی‌های آن روزها اصلا دیده نمی‌شد تا مخالفت یا موافقت کسی را بربیانگیزد. شوخی نبود، تمام ارکان نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یه کشور و یک نظام داشت دستخوش تغییر می‌شد و حالا این وسط چه اهمیتی داشت چه اتفاقی برای سینما که در نظر عوام چهارتا رقاصه یا مطرب در آن کار میکردند، می‌افتد؟

تصور این شرایط و درک التهاب آن روزها لازم است تا بفهمیم اشاره امام خمینی به سینما در اولین سخنرانی خود پس از ورود به ایران و بیان جمله «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» تا چه حد نقشی کلیدی در حیات سینما داشته است. تعبیری که اگر جور دیگری گفته می‌شد سرنوشت سینما جور دیگری رقم می‌خورد، کما اینکه هنوز که هنوز است هم همان جمله و البته ادامه‌اش یکی از ارکان هویت بخش نگاه انقلاب به سینماست.

ماجرای دیدار جلال آل احمدِ بزرگ با امام و نقل قول او از امام درباره کتاب غربزدگی یکی از نشانه‌هایی است که ثابت می‌کند آن نگاه رهبر پیروز انقلاب به سینما تنها یک نگاه مقطعی و تاکتیکی نبوده است. بلکه فرهنگ و هنر و سینما و ادبیات و کتاب، نقش مهمی در نقشه راه انقلاب دارند. بعدها این نقش توسط جانشین امام هم پیگیری، تبیین و تحکیم می‌شود.

در روزهایی که هنوز عده‌ای توی رودربایستی با امام، سینما را از باب اکل میته قبول دارند و اگر رویشان می‌شد همچنان با سینما همان حساب و کتاب مطرب‌خانه را داشتند، این رهبر انقلاب است که پشت سینما می‌ماند. این اوست که سینما را نه از این جهت که کاری‌اش نمیشود کرد و حالا که هست بهتر است ضررش کم شود، بلکه از باب یک هنر تاثیرگذار و ابزار لازم برای ساخت تمدن مورد تکریم قرار می‌دهد. از آن سو آنهایی هم که می‌خواهند سینما را به هنری منقطع از انقلاب و مردم تبدیل کنند با این سد محکم روبرو هستند. و تازه سینما یکی از قالبهای هنری و حوزه‌های فرهنگ است که چنین نسبتی با انقلاب و رهبران آن دارد. آیا واقعا می‌توان نقش رهبر انقلاب در ترویج کتاب‌خوانی را نادیده گرفت؟ آیا اگر داستان و رمان و شعر و در کل ادبیات نه بعنوان یک قالب عبث و صرفا سرگرم کننده بلکه بعنوان یک شاخه مهم و دارای ارج و قرب در نشر جایگاه پیدا کرده است، نقش رهبر رمان خوان و کتاب دوست انقلاب در آن قابل کتمان است؟

هفته گذشته مستند «سینما انقلاب» از تلویزیون پخش شد. مستندی که روایت بخشهای از همین ارتباط بود. ارتباطی 40 ساله که سینما را در ایران حفظ کرد، قدرت بخشید، مانع از انحراف تمام و کمالش به سمت هنری بی‌کارکرد و منفک از مردم شد و به آن شخصیت و هویت و عزت نفس داد تا بداند اگر قرار است اتفاقی مهم در ایران بیفتد، حتما یکی از نقشهای کلیدی رقم زننده آن اتفاق را سینما برعهده دارد.

 محمدرضا شهبازی




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.