اونها بهت نمیگند که...
گفت: از این سایتهای افراطی خوشم نمیاد.
گفتم: مثلا ؟
گفت: مثلا همین یزد رسا. فقط دنبال جوسازی اند. به فکر شهر نیستند؛ نونشون تو درشتگوییه
گفتم: یه نمونه لطفا!
گفت: چرا یکی؟ بگو هزارتا نمونه! مثلا هی گیر می ده به خاتمی. بابا این بنده خدا همشهریمونه. تو باید ازش دفاع کنی. اگه براش آب نمیاری، لااقل سبوش رو نشکنی.
گفتم: تو به عنوان یه مسلمان، این حرف خودت رو قبول داری واقعا؟ یعنی صِرف هماستانی بودن دلیل موجّهی برای حمایت کردنه؟ یا این که معیارهای دیگهای هم وجود داره؟
کفت: حالا خیلی فلسفه بافی نکن. من می دونم که خاتمی هشت سال رئیس جمهور این مملکت بوده، باباش هم شخصی مثل آيت الله خاتمی بوده، امام هم که تو اون پیامش از خاتمی با عنوان فرزند فاضل و با تقوای خودش نام برده...
گفتم: همه اینها درست؛ اما همون امام(ره) گفته پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسه و همون امام گفته میزان، حال فعلی افراد است...
گفت: خب. مگه این بنده خدا غیر از اینه؟ خودم تو روزنامه ها خوندم که بارها به نظام و رهبری ابراز ارادت کرده، حتی وقتی رهبری در بیمارستان بودند، نامه نوشته و ...
گفتم: احسنت. مشکل امثال شما اینه که مطالعه می کنید؛ اما فقط سراغ روزنامه های خاص رو! اون روزنامه های خاص هم همه واقعیت ها رو به شماها نمیگند...
گفت: مثلا؟
گفتم: مثلا اون روزنامه ها بهت نمیگند که در انتخابات 88، خاتمی و دوستانش وقتی دیدند مردم به موسوی رای ندادهاند، به جای احترام به رای مردم، چطور زدند زیر میز بازی؛
اون ها بهت نمیگند که خاتمی و رفقاش چطور با نانجیبی، کشور را تا لبه پرتگاه پیش بردند؛
بهت نمیگند که در اثر خودخواهی خاتمی و دوستانش در فتنه 88، چند نفر از مردم بیگناه و جوانان بسیجی مظلومانه جانشون رو از دست دادند؛
بهت نمیگند که خاتمی مهربان این روزها، در فتنه 88 برای مراجع نامه نگاری می کرد و از خطر گسترش بیدادگری(!) ناله سر می داد؛
بهت نمیگند که خاتمی دلسوز نظام(!) چطور اون همه نصیحت رهبری در خطبه های نمازجمعه پس از انتخابات 88 رو نادیده گرفت؛
بهت نمی گند که در ماجرای بیماری اخیر آقا، چهار نفر واسطه شدند تا خاتمی بتونه در بیمارستان به ملاقات رهبری بره؛ اما آقا گفته بودند ایشان «باغی» هستند؛
بهت نمیگند این همون آقائیه که حتی دشمنانش هم ناچار شدهاند هر از گاهی از دل مهربونش بگند؛ همون آقایی که همیشه از «جذب حداکثری» و تألیف قلوب میگه؛ همون آقایی که ...
♦ تو فکر فرو رفته بود؛ من هم دیگه ادامه ندادم. ظاهرش نشون می داد مثل خیلیها از این موضوعات خبر دقیقی نداشته. به نظر میاومد که با اینحرفها، با دقت بیشتر و بدون جوزدگی میره دنبال حقیقت... پسر باصفائیه اما چون اطلاعاتش عمیق نیست، ناخواسته اسیر ظواهر شده؛ مثل خیلیهای دیگه که اگه از عمق فتنه 88 و نقش امثال خاتمی در اون آگاه بشند، دیگه یه لحظه هم اونها رو تحمل نمیکنند....