بالاخره حوادث اردیبهشت ماه سال 90 اتفاق افتاد.حوادثی که بیان لایه های پنهان و آشکار آن به وقت خودش اتفاق خواهد افتاد.

سرانجام مدیری بومی و متخصص و انقلابی زمام امور سنگ آهن را بدست گرفت.اما آنها که در فروردین ماه همین سال تازه وارد فضای مجازی شده بودند انواع تهمت ها و شایعات را علیه مدیر بومی و متخصص آغاز کردند.

دکتریاراحمدی به خوبی هسته اصلی که باعث حوادث اردیبهشت ماه شده بودند را می شناخت و شروع به جابجایی آنها کرد.یکی را مشاور می  کرد یکی را به آهنشهر می فرستاد.

شرکتهایی که با لابی گری بر اقتصاد مجموعه چنبره زده بودند یکی یکی می رفتند و خیلی اتفاقات دیگر که تماما را در فصلی دیگر بهمراه جزییات حوادث 90 خواهم گفت.

خواهم گفت برنامه تیم انجمنی ها برای تخریب دکتر چه بود؟چگونه اقدام کردند و ...

سرانجام با مقاومت مدیر انقلابی در برابر خواسته های مرکز نشینان برای خصوصی سازی سنگ آهن،گندله و ... مافیای فولاد در راستای حذف دکتر برآمدند اما او با هوشیاری خود  در متن استعفا دلایل قوی برای مردم و آگاه کردن آنها به مسائل پشت پرده نوشت.

روزهای پایانی سال 90 بود که مدیرعامل سنگ آهن مرکزی جواد عسکری شد و دوباره پارچه ها در شهر بالا رفت.

چطور شد اوایل سال 90 همه گریه می کردند و می گفتند با آبروی مدیر بومی بازی شده اما وقتی مدیربومی دیگری آمد و فشارها برای حذفش بالا رفت هیچ کدام دم نزدند حتی تخریبش هم کردند؟

آیا فهمیده بودند روش آشوب آنها اشتباه بوده است یا اینکه دستور بر سکوت بود.

اینها مسائلی است که باید روزی آنها را باز کرد.

با شروع کار مدیرعامل جدید شرکت "ج.ف" پروژه کار چند میلیاردی آگلومراسیون را صاحب شد.این شرکت در زمان دکتر دستش کوتاه شده بود.

ادامه دارد....
اسامی اشخاص و مکانها در داستان خیالی ارائه شده واقعی نیست و هرگونه مطابقت یا مشابهت در این خصوص کاملاً اتفاقی است.