سیلیهای آتشین بر چهره عفاف و حیا
به گزارش یزدرسا، سایت طنین ایران در یادداشتی نوشت: در جامعه پرتلاطم کنونی، معرفی «الگو» های «موفق» و «دستیافتنی» در ابعاد گوناگون میتواند سدّی بنیادین در برابر هجمههای «نرم» بدخواهان برپا کند و به سهم خود، اصالتهای دینی و اخلاقی جامعه به ویژه نسل جوان را پاس دارد.
طبیعی است قشر جوان و نوجوان به سبب ویژگیهای شخصیتی، «علاقه» و «نیاز» بیشتری به داشتن الگوهای الهامبخش دارند تا با نگاه به رفتار و منشهای آنان در زندگی شخصی و اجتماعی، بتوانند سبک زندگی مناسبی برای خود در پیش گیرند و از فروافتادن در باتلاق بحران هویت و سرگردانی اجتماعی مصون بمانند.
در این میان بسیاری از مسئولان و رسانهها نتوانسته – و یا نخواسته- اند به وظیفه خود در این زمینه عمل کنند. این واقعیت تلخ با تأملی کوتاه در الگوسازیهای رسانههایی همچون رسانه ملی از برخی هنرپیشگان و بازیکنان و نیز اوضاع تاسفبرانگیز برخی مراسم و جشنوارههای عمومی از جمله جشنواره فیلم فجر، به راحتی قابل مشاهده است.
متاسفانه رسانه ملی با رویکردی سهلگیرانه و یکسونگرانه موجب شده است تا طیف خاصی از بازیگران و هنرپیشگان که معمولا فاقد مؤلفههای شخصی و شخصیتی برای الگوشدن هستند، به الگوی بخشهایی از جامعه تبدیل شوند؛ غافل از اینکه آنها شاید «بازیگر» خوبی باشند، اما هرگز نمیتوانند الگوی مناسبی برای نسل جوان به شمار آیند.
اوضاع به گونهای است که در مواردی حتی معدود بازیگر چادری هم در اثر تاثیرپذیری از فضای موجود، به تدریج از حجاب برتر دست کشیده و همرنگ جماعت شده است! و گاه مجری چادری نیز به دلیل همنشینی با این طیف خاص آرامآرام از اقتضائات معنوی حجاب برتر دور شده و رفتار و گفتارش تناسب چندانی با شأن چادر و چادری ندارد!
کمرنگ شدن حیا و عفاف در روابط شخصی و اجتماعی، خودشیفتگیهای کاذب، تزلزل شخصیتی و نادیدهگرفتن هنجارهای مورد احترام جامعه از جمله ویژگیهای برخی از این عده به شمارمیآيد. اینان هرچند در برابر دوربینها و هنگان ایفای «نقش»، عقل و چشم برخی را مسحور میکنند؛ اما گاه حتی در بدیهیترین مسائل زندگی نیز درمانده هستند و در کنار شهرت و محبوبیتهای مجازی، در دریایی از پوچی و بیهویتی دست و پا میزنند.
بیگمان بدخواهان فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی از الگوشدن چنین شخصیتهایی به وجد میآيند و دشمنان در راستای هجمه فرهنگی و جنگ نرم خود از هزینهکردنهای کلان برای الگوقرارگرفتن سبک زندگی این عده ابایی ندارند. در این میان جای تاسف است که برخی مسئولان و رسانهها به ویژه مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز رسانه ملی، اقدام درخوری برای کنترل این روند نامطلوب انجام نداده بلکه خود به مبلّغ اینان مبدل میشوند.
برای پی بردن به عمق فاجعه کافی است روابط خارج از عرف، ظواهر نابهنجار و بنیانهای سست زندگی خانوادگی برخی از اینان را مورد مداقه قرار داد تا دریافت که به سبب بیتدبیری متصدیان امر و به لطف پمپاژ و شخصیتسازی رسانههای زرد، چه کسانی به عنوان الگوهای جامعه جا زده شدهاند!
کسانی که با هنجارهایی چون «حیا» و «غیرت» و «ناموسداری» بیگانهاند و آن را رفتاری «سنّتی» و مغایر با زندگی نوین کنونی میدانند، کسانی که به آسانی به «بازیگر» یا «مجری بازیگر» دیگری دل بسته با او ازدواج میکنند و به همان آسانی از وی جدا میشوند و هیجانزده در شبکههای اجتماعی و گفتگوهایشان از ازدواج و طلاقشان میگویند؛ کسانی که به راحتی همسر خود را مورد ضرب و جرح قرار میدهند؛ کسانی که تصاویر بزککرده همسرشان را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند و حفظ برخی حریمها را به گونهای تاسفانگیز نادیده میگیرند؛ کسانی که بعضا حتی سابقه «چندین ازدواج و طلاق مکرر» را در زندگی شخصی خود تجربه کرده اند؛ و کسانی که ....؛ اینان نمیتوانند الگوهای جوانان ما باشند و نقش نهادهای حاکمیتی به ویژه صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلوگیری از الگوشدن این عده، بسیار تعیین کننده خواهد بود.
بیگمان، صرف «بازیگر» و «هنرمند» و «مجری» بودن نباید و نمیتواند توجیهی برای پرداختن غیرمتعارف رسانهها به برخی اشخاص و بهتبع برجستهسازی سبک زندگی شخصی و اجتماعی آنان باشد؛ کسانی که فاصلههای بسیاری با سبک زندگی اسلامی و ایرانی حتی در حد متعارف دارند. در این باره گفتنیها بسیار است و در این مجال فرصت پرداختن بیشتر به آنها نیست.