Skip to Content

نگاهی به زندگی نامه شهید/

“احمد بذرافشان” شهیدی دارای دو مزار


به گزارش یزد رسا ، «ما شهادت را از معلممان حسین(ع) آموخته‌ایم…» این عبارتی است که روی دیوار یکی از کوچه‌های ابرکوه و به خط زیبای "شهید احمد بذرافشان" ثبت گردیده و نشان افتخاری است بر پیشانی این شهر که زادگاه و پرورشگاه این شهید بوده است. میلاد ده روز از شهریور سال ۱۳۴۵ می‌گذشت که خورشید وجود احمد در فضای خانه طلوع کرد و بر گرمی‌تابستان افزود. او اولین ثمره‌ی ازدواج والدینش بود و با تولدش به کانون دو نفره‌ی آنان رونق و صفایی خاص بخشید. پدرش محمد بواسطه‌ی عشق به آل احمد(ص) او را به این نام زینت داد. دوران تحصیل احمد نیز چون سایر کودکان پس از گذراندن ۶ بهار قدم به عرصه‌ی فراگیری دانش نهاد اما آنچه در اولین قدم آموخت الفبای شهادت و عشق به امامان معصوم بالاخص حسین(ع) بود. پس از طی اولین‌سال ابتدایی به‌‌ علت وجود ذوق‌وقریحه‌ی مذهبی اورا به فراگیری قرائت قرآن نزدآقای قاری‌زاده گماشتند و با استعداد چشمگیر در طی دو ماه موفق به ختم قرآن مجید شد. دوران راهنمایی‌اش مصادف با سال‌های ۵۶ در مدرسه‌ی راهنمایی امام خمینی(ره) طی شد. و مقارن با آغاز فعالیت‌های مستمر انقلابیون بود و شهید نیز از قاعده‌ی آنان مستنثی نبود. شعارهای ثبت شده او بر روی دیوار گواه صادقی بر این مدعاست. از همان ابتدا به همراه صمیمی‌ترین دوست و هم‌رزم و همسنگرش شهید محمود فلاح زاده در عرصه‌های مختلف انقلاب عرض اندام نمود. حضور در صحنه های اجتماعی شرکت در راهپیمایی، اشتراک و ارتباط با چندین مجله‌ی انقلابی منتشر در قم، تاسیس انجمن انقلابی در ابرکوه با عنوان «شهید» و … از فعالیت‌های شایان توجه او محسوب می‌گردد. این انجمن دارای ۲۰ عضو بود که ۱۶ عضو آن به مقام رفیع شهادت نائل آمده‌اند. در سال ۵۹ زمانی که تحصیلات خود را در مقطع متوسطه گذراند میز و نیمکت‌های مدرسه‌اش مغلوب سنگرهای شنی جبهه شد و آنجا را به قصد دفاع از اسلام و میهن ترک و در روز عید غدیر عیدی خد را که رضایت پدر برای رفتن به جبهه بود دریافت نمود و با بال‌های عشق به میدان رهسپار شد. سفارش به همکلاسی ها:« ما با خونمان و شما با قلمتان اسلام را زنده نگه می‌داریم.» و سنگر مدارس را به سایر همکلاسی‌ها سپرد و به آنها سفارش کرد که: « ما با خونمان و شما با قلمتان اسلام را زنده نگه می‌داریم.» پس از آخرین اعزام در حمله‌ی فتح المبین در سوسنگرد به عنوان خط شکن به همراه دوست شهیدش محمود فلاح زاده به منظور انهدام تانک دشمن سنگر را ترک نموده و هر دو توسط گلوله دشمن سینه را از دشت خون گلگون نمودند. و قبل از اعزام به جبهه با محمود فلاح‌زاده داخل پادگان امام حسین (عبدا… مکی) با تلاوت سه مرتبه آیه‌الکرسی توسط یکی از همرزمان آیات شریفه را حفظ نمودند و همیشه زمزمه لبهایشان بود. بدن قطعه‌قطعه‌ی او همانطور که آرزویش بود در کربلای جبهه منتشر گردید و عطر وجودش تمام میدان را معطر کرد. شهیدی دارای دو مزار و هم چون مولایش حسین(ع) چهل روز در بیابان زیر نور آفتاب تغسیل می‌شد واز دید همرزمان و سایرین پنهان بود تا اینکه با تلاش فراوان نیمی از جسد شناسایی و با اجازه‌ی مراجع دینی به زادگاهش ابرکوه منتقل و در مزار شهدای این شهر مدفون گردید و نیم دیگر آن قبل از شناسایی در محل دفن شهدای گمنام تهران در جوار آرامگاه شهید بهشتی دفن گردیده بود و شهید عزیز دارای دو قبر است یکی در تهران و دیگری در ابرکوه و این سعادت را در دو شهرستان به زائران محترم خویش داده است. غنچه‌ی شانزده‌ساله‌ی نشکفته پرپر بذر شهادت را در باغ شانزده سالگی‌اش کاشت و سال‌هاست که از میوه‌اش در باغ جنت بهره‌مند می‌گردد. و خداوند دعای : « اللهم رزقنا توفیق‌الشهادت فی سبیل الله» او را عاشقانه لبیک گفت. این نهال ۱۶ ساله شکوفه‌های وجودش را در دومین روز بهار ۶۱ تقدیم به امام (ره) و امت اسلام نمود.

به گزارش یزد رسا، «ما شهادت را از معلممان حسین(ع) آموخته‌ایم…» این عبارتی است که روی دیوار یکی از کوچه‌های ابرکوه و به خط زیبای "شهید احمد بذرافشان" ثبت گردیده و نشان افتخاری است بر پیشانی این شهر که زادگاه و پرورشگاه این شهید بوده است. میلاد ده روز از شهریور سال ۱۳۴۵ می‌گذشت که خورشید وجود احمد در فضای خانه طلوع کرد و بر گرمی‌تابستان افزود. او اولین ثمره‌ی ازدواج والدینش بود و با تولدش به کانون دو نفره‌ی آنان رونق و صفایی خاص بخشید. پدرش محمد بواسطه‌ی عشق به آل احمد(ص) او را به این نام زینت داد. دوران تحصیل احمد نیز چون سایر کودکان پس از گذراندن ۶ بهار قدم به عرصه‌ی فراگیری دانش نهاد اما آنچه در اولین قدم آموخت الفبای شهادت و عشق به امامان معصوم بالاخص حسین(ع) بود. پس از طی اولین‌سال ابتدایی به‌‌ علت وجود ذوق‌وقریحه‌ی مذهبی اورا به فراگیری قرائت قرآن نزدآقای قاری‌زاده گماشتند و با استعداد چشمگیر در طی دو ماه موفق به ختم قرآن مجید شد. دوران راهنمایی‌اش مصادف با سال‌های ۵۶ در مدرسه‌ی راهنمایی امام خمینی(ره) طی شد. و مقارن با آغاز فعالیت‌های مستمر انقلابیون بود و شهید نیز از قاعده‌ی آنان مستنثی نبود. شعارهای ثبت شده او بر روی دیوار گواه صادقی بر این مدعاست. از همان ابتدا به همراه صمیمی‌ترین دوست و هم‌رزم و همسنگرش شهید محمود فلاح زاده در عرصه‌های مختلف انقلاب عرض اندام نمود. حضور در صحنه های اجتماعی شرکت در راهپیمایی، اشتراک و ارتباط با چندین مجله‌ی انقلابی منتشر در قم، تاسیس انجمن انقلابی در ابرکوه با عنوان «شهید» و … از فعالیت‌های شایان توجه او محسوب می‌گردد. این انجمن دارای ۲۰ عضو بود که ۱۶ عضو آن به مقام رفیع شهادت نائل آمده‌اند. در سال ۵۹ زمانی که تحصیلات خود را در مقطع متوسطه گذراند میز و نیمکت‌های مدرسه‌اش مغلوب سنگرهای شنی جبهه شد و آنجا را به قصد دفاع از اسلام و میهن ترک و در روز عید غدیر عیدی خد را که رضایت پدر برای رفتن به جبهه بود دریافت نمود و با بال‌های عشق به میدان رهسپار شد. سفارش به همکلاسی ها:« ما با خونمان و شما با قلمتان اسلام را زنده نگه می‌داریم.» و سنگر مدارس را به سایر همکلاسی‌ها سپرد و به آنها سفارش کرد که: « ما با خونمان و شما با قلمتان اسلام را زنده نگه می‌داریم.» پس از آخرین اعزام در حمله‌ی فتح المبین در سوسنگرد به عنوان خط شکن به همراه دوست شهیدش محمود فلاح زاده به منظور انهدام تانک دشمن سنگر را ترک نموده و هر دو توسط گلوله دشمن سینه را از دشت خون گلگون نمودند. و قبل از اعزام به جبهه با محمود فلاح‌زاده داخل پادگان امام حسین (عبدا… مکی) با تلاوت سه مرتبه آیه‌الکرسی توسط یکی از همرزمان آیات شریفه را حفظ نمودند و همیشه زمزمه لبهایشان بود. بدن قطعه‌قطعه‌ی او همانطور که آرزویش بود در کربلای جبهه منتشر گردید و عطر وجودش تمام میدان را معطر کرد. شهیدی دارای دو مزار و هم چون مولایش حسین(ع) چهل روز در بیابان زیر نور آفتاب تغسیل می‌شد واز دید همرزمان و سایرین پنهان بود تا اینکه با تلاش فراوان نیمی از جسد شناسایی و با اجازه‌ی مراجع دینی به زادگاهش ابرکوه منتقل و در مزار شهدای این شهر مدفون گردید و نیم دیگر آن قبل از شناسایی در محل دفن شهدای گمنام تهران در جوار آرامگاه شهید بهشتی دفن گردیده بود و شهید عزیز دارای دو قبر است یکی در تهران و دیگری در ابرکوه و این سعادت را در دو شهرستان به زائران محترم خویش داده است. غنچه‌ی شانزده‌ساله‌ی نشکفته پرپر بذر شهادت را در باغ شانزده سالگی‌اش کاشت و سال‌هاست که از میوه‌اش در باغ جنت بهره‌مند می‌گردد. و خداوند دعای : « اللهم رزقنا توفیق‌الشهادت فی سبیل الله» او را عاشقانه لبیک گفت. این نهال ۱۶ ساله شکوفه‌های وجودش را در دومین روز بهار ۶۱ تقدیم به امام (ره) و امت اسلام نمود.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.