Skip to Content

شایعات دشمنان خارجی تیتر اخبار اپوزیسیون داخل

یادداشت کیهان درباره ملاقات ولایتی با آمریکایی ها


دوهفته قبل شایعاتی از سوی رسانه های امریکایی در مورد ملاقات مقامات امریکا و ایران برای مذاکره مستقیم بر سر مسئله هسته ای ایران منتشر شد . این شایعات خوراک برخی رسانه های داخل و خارج برای جریان سازیهای بعدی شد که در این یادداشت بدان اشاره شده است.

دو هفته پیش روزنامه نیویورک تایمز پروژه ای را کلید زد که طی روزهای بعدی تداوم یافت. این روزنامه مدعی بود ایران و آمریکا برای اولین بار توافق کرده اند به صورت مستقیم درباره برنامه هسته ای مذاکره کنند. هفته گذشته نیز چند رسانه آمریکایی بدون هیچ سندی و به طور هماهنگ شایعه کردند آقایان علی اکبر ولایتی، اصغر حجازی و حسین طائب به نمایندگی از رهبری ایران روز اول اکتبر (10مهر) در قطر با فرستادگان اوباما مذاکره کرده اند. شبکه عملیات روانی آمریکایی-صهیونیستی برای واقعیت بخشیدن به این دروغ نوشتند «این دیدار حدود 11 ساعت طول کشید و دوبار برای اقامه نماز توسط هیئت ایرانی متوقف شد[!] دو تن از نمایندگان ایرانی گرین کارت داشتند و مرتب به آمریکا سفر می کنند[!] دو تن از شرکت کنندگان آمریکایی، خانم والری جارت مشاور ارشد اوباما و رابرت اینهورن بوده اند. یکی از همراهان خانم جارت 60 ساله و دیگری 30 ساله بود».   همین شایعات بلافاصله مورد استقبال رسانه های زرد جریان اپوزیسیون قرار گرفت و به عنوان مثال خبر مطلقا دروغ نیویورک تایمز، تبدیل به تیتر اول یکی از روزنامه های زنجیره ای شد که انتشار تحلیل های شبکه دولتی انگلیسی (بی بی سی) به نام خویش را در کارنامه خود دارد. البته ارگان حلقه انحرافی نیز که به شدت «نفوذ زده» است، به تکمیل پروژه عملیات روانی آمریکا و جریان اپوزیسیون و فتنه پرداخت و در تیتر اصلی صفحه اول روز سه شنبه گذشته خود نوشت«آیا مک فارلین جدیدی در راه است؟... ولایتی این سفر و هرگونه مذاکره را تکذیب کرد، اما باید مراقب هرگونه سناریوسازی مانند ماجرای مک فارلین بود»(!؟)   عملیات روانی آمریکا و غرب و جبهه اپوزیسیون در ماجرای اخیر کدام اهداف را دنبال می کند؟ آیا این عملیات از موضع انتخاب است یا اضطرار و ناچاری؟ بخشی از پاسخ این پرسش را نیویورک تایمز در همان گزارش دروغ خود لو می دهد آنجا که می نویسد «در صورت تأیید این گزارش می توان تصمیم جدید ایران به مذاکره مستقیم با آمریکا را چرخش آشکار در سیاست خارجی دانست. ایران سالها مذاکره با آمریکا را رد کرده و توافق فعلی، نشانه جنگ قدرت در عرصه سیاسی این کشور است. ایران طی سالها حاضر نشده با آمریکا که آن را شیطان بزرگ می خواند مذاکره کند اما فشارهای اقتصادی اخیر تأثیر خود را گذاشته و اینک مقامات آمریکایی از دریافت پیام ایران مبنی بر اینکه مایل به نشست پشت میز مذاکرات مستقیم است، خبر می دهند».   همان زمان دویچه وله ابعاد عملیات روانی رسانه رسمی دولت آمریکا را روشن تر کرده و نوشت «خبر نیویورک تایمز می تواند موضع اوباما در تبلیغات انتخاباتی را در حوزه سیاست خارجه تقویت کند. اوباما از سوی رقیب جمهوریخواهش متهم به انفعال بیش از حد در برابر بلندپروازی ها و جاه طلبی هسته ای ایران شده و در تلاش برای خروج از این اتهام است».   اوباما البته در این هدف تنها نبود. حلقه هایی که آنان را به عنوان جریان های فتنه می شناسیم و هم پوشانی آنها با جریان برانداز قابل انکار نیست، دوست داشتند به این عملیات روانی و رگبار شایعات دامن بزنند و القا کنند که جمهوری اسلامی کم آورده و به صورت مخفیانه و از موضع پایین مشغول مذاکره با آمریکاست! به همین دلیل، سایت های تابلوداری مانند 2ارگان رسانه ای فرستادگان جریان فتنه به لندن و پاریس، با بازوهای رسانه ای ناتوی فرهنگی همداستان شده و براساس دروغ خود ساخته، زبان به سرزنش گشودند که بله، حاکمیت در خفا به مذاکره رفته و ملت را دور زده و... مشتی حرف های یاوه از این قبیل.   مردان هنرمندی که این گونه خود گفته و خود خندیده بودند، همان کسانی هستند - از جمله آقای «اردشیر، الف»- که پس از فرار از ایران با کنسولگری آمریکا در اسلامبول ارتباط گرفتند و قرار و مدارهای بعدی برای اقامت در اروپا و سرویس دهی به سازمان جاسوسی سیا را گذاشتند. حالا رسانه های این جریان که قباله خود را یکجا به نام سازمان سیا و سرویس های مشابه زده، درباره قبح مذاکره مخفیانه با آمریکا سخن می گفتند و قصه سرتا پا خیالی نوشته شده در سازمان ناتوی فرهنگی را بلغور می کردند. آنها همان کسانی هستند که به تصریح مایکل پازنر معاون وزارت خارجه آمریکا، در مذاکرات انجام گرفته خواستار تشدید تحریم ها علیه ایران شده بودند!   این عملیات روانی نخ نماتر از آن است که نیاز به ردّیه داشته باشد. آیا می شود یک هیئت بلندپایه- آن هم با ترکیب آقایان ولایتی، حجازی و طائب- به مذاکره با چهره های شناخته شده آمریکایی نظیر اینهورن برود و حتی یک تصویر از دیدار کذایی موجود نباشد؟! اصلا آیا رژیم منحط و مرتجع قطر در چنان جایگاهی قرار دارد که محل اعتماد ایران واقع شود؟ دوم اینکه چگونه می شود با فرستادگان رئیس دولتی (اوباما) مذاکره کرد و قرار و مدار گذاشت که خود وی درباره ماندن در منصب یا سقوط بلاتکلیف است؟   چهارم اینکه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی نیازی به پنهانکاری نمی بیند و اگر امری را ضرورت بداند، علنا اعلام می کند همچنان که درباره مسائل عراق و لبنان و سوریه و فلسطین و بحرین اعلام شد. آیا شتری به بزرگی مذاکره را در صورت وقوع می توان پنهان کرد؟ طبعا سپری شدن زمانی کوتاه روشن می کند که آمریکایی ها و جریان های همسو با آنان از سر نیاز و احتیاج، دروغ بزرگی ساختند. اما مهم این است که رویکردی نشانه شناسانه به عملیات روانی اخیر داشته باشیم.   در واقع، این عملیات هرچند به قصد القای کم آوردن و ضعف و تسلیم ایران طراحی شد اما در حقیقت نشانه «عجز و استیصال آمریکا» از یک سو و «نیاز استراتژیک و گدایی آنها» از طرف دیگر است. کدام نشانه برای عجز و استیصال و نیاز از این بالاتر که رسانه های یک رژیم مدعی ابرقدرتی در دنیا، به خیال و آرزوی ناکام خود جامه دروغین خبر بپوشانند؟!   چرا آمریکا و جبهه اپوزیسیون و جریان فتنه نیازمند عملیات روانی از این دست هستند؟ براساس اخبار و شواهد و اسناد موجود آمریکا و متحدانش همزمان روی 3 محور متمرکز شده اند. 1-برجسته سازی اختلاف در حاکمیت و جبهه اصولگرایی 2-تشدید فشار تحریم های اقتصادی 3- نمایش ضعف و به زانو درآمدن جمهوری اسلامی و مذاکره از سرتسلیم طلبی در برابر غرب. این 3 محور قرار است یکدیگر را پوشش داده و تقویت کنند.   به عنوان مثال تمرکز روی اختلاف ها و تعمیق آن در داخل در عمل می تواند جمهوری اسلامی را در حوزه سیاست خارجی ضعیف و منفعل کند. همچنین فشار تحریم ها قرار بوده به اختلاف در حاکمیت یا میان مردم و حاکمیت منجر شود، جمهوری اسلامی را به زانو درآورد و از موضع اضطرار پای میز مذاکره بکشاند.   اما اکنون که این اتفاق ها نیفتاده و موضع جمهوری اسلامی قاطع تر شده، چیدمان نقشه آمریکا به هم خورده است. بنابراین محافل اطلاعاتی آمریکا خیز برداشته اند تا فاصله ایجاد شده میان آرزو و واقعیت را با پل شایعه و خیالات پر کنند چرا که اگر این چند محور به یکدیگر ملحق نشود، عملیات روانی چند لایه نیز بر ضد خود عمل خواهد کرد؛ یعنی هم ملت و حاکمیت ایران به روئین تن تازه ای دست پیدا خواهد کرد، هم وحدت و اتفاق ملی وارد مرحله سرنوشت ساز خواهد شد و هم ملت های کنجکاو و ناظران بین المللی درس تازه ای با ویژگی ضعف فزاینده آمریکا خواهند آموخت. در واقع آمریکا ناچار است کم آوردن خود در حوزه فشار اقتصادی و تسلیم ناپذیری ایران را با شایعه و شبهه مذاکره مخفیانه جمهوری اسلامی بپوشاند غافل از اینکه نمی توان با دروغ و مجاز و آرزو پل ساخت.   عملیات روانی جدید آمریکا در آستانه سالگرد تسخیر لانه جاسوسی شیطان بزرگ در تهران و مقارن با چند ماه اعتراض توفنده ملت های مسلمان علیه سفارتخانه های ایالات متحده در سراسر جهان کلید خورده است. در 2 سال گذشته - به ویژه طی ماه های اخیر- سیاستمداران و رسانه های غربی مکررا اذعان کرده اند که پدیده حمله و اعتراض به سفارتخانه های آمریکا و سر دادن شعار مرگ بر شیطان بزرگ، الهام گرفته از انقلاب 1979 ایران و تسخیر سفارت این رژیم در تهران است.   انرژی آزاد شده از آن حرکت بزرگ بعد از سی و چند سال گویا بنای فروکش کردن ندارد هیچ، که حتی رو به تشدید و تصاعد است. در چنین بستری از واقعیت، تصمیم سازان و اتاق فکرنشینیان آمریکایی تصور کرده اند اگر القا کنند که ایران به زانو در آمده و پای مذاکرات مخفیانه با شیطان رفته، ترمز «بیداری اسلامی» نیز کشیده می شود؛ پدیده شگرفی که خواب از چشم آمریکایی ها و صهیونیست ها گرفته و به عنوان مثال دان مریدور معاون نتانیاهو می گوید«آنچه مرا درباره تحولات و انقلاب های خاورمیانه نگران می کند، بازگشت خدا و مذهب به متن سیاست است». در این میان جریان منهزم فتنه و ضدانقلاب نیز تصور می کنند هر قدر خدشه به اعتبار و آبروی جمهوری اسلامی وارد آید و غرب از موضع استیصال کنونی خارج شود، آنها نیز از فلاکت خودساخته خارج می شوند. اما مسئله مهم در همین «اگر» بزرگی است که غول های استراتژی آمریکا را بیچاره خود کرده است.   4 سال پیش - اواخر شهریور 1387-در حالی که روزنامه لس آنجلس تایمز تصریح می کرد«با توجه به رشد فزاینده قدرت و نفوذ ایران، جمهوری اسلامی به مثابه خار در چشم آمریکا در آمده است»، موسسه نومحافظه کار و پرنفوذ «آمریکن اینترپرایز» (طراح پروژه قرن جدید آمریکایی) در گزارشی به قلم رئول مارک گرکت (از افسران ارشد و سابق سیا) نوشت« مواضع رهبر عالی ایران، سیاست جرج بوش را نابود کرد... او آخرین بار در چالش هسته ای اعلام کرد جمهوری اسلامی تسلیم نخواهد شد و اگر در برابر ابرقدرت های متکبر یک گام به عقب برداریم، باعث می شود تا آنها جلو بیایند.   اگر آیت الله خامنه ای تنها یک بار حتی به صورت مخفیانه، فرستاده ای را به واشنگتن اعزام می کرد ما هم اکنون در تهران سفارت خود را مجددا برپا کرده بودیم اما افسوس که این اتفاق نیفتاد». بر این سیاق می توان گفت آیت الله خامنه ای سیاست پرفریب اوباما را نیز نابود کرده است.   بعد از این به تفصیل باید نوشت که جریان های فتنه گر و منحرف در تقلای خائنانه خود، گشودن عقده ناکام آمریکا را پی می گیرند و به موازات فشار برای سازش در حوزه سیاست خارجی، خط فرسایش و اختلاف و تعارض و تنش در حوزه سیاست داخلی را دنبال می کنند چرا که معتقدند این دو رویکرد تناقض نما، لازم و ملزوم و مکمل یکدیگر هستند. می شود پیش بینی کرد همین دو خط تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پی گرفته شود، هر چند که برخلاف میل آنان ثمر خواهد داد و به وحدت بیشتر در داخل و مقاومت فزونتر در جبهه خارجی خواهد انجامید.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.