گزارش تصویری از محله کوچه باغ
میبد در عزای علمدار کربلا گریست
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: «خدا عمویم عباس را رحمت کند، ایثار کرد و جان خویش را فدای برادر نمود. در راه یاری او دو دستش را قطع کردند و خداوند در عوض دو بال عنایت فرمود که با آن دو بال با فرشتگان در بهشت پرواز میکند و در روز قیامت، عباس در نزد خدا مقام و منزلتی دارد که تمام شهدا بر آن غبطه میخورند و آرزوی مقام او را میکنند.» عکس: سید محمد نبوی/محمدتقی شفیع پور رفتی و بردی ز دل صبر و شکیب از حسینت کی جدایی داشتی بیتو یک ساعت دلم با خویش نیست زان نمیگویم که کی بینم تو را تا ز پا افتادی و رفتی ز دست پیش از این از بیم تیغت صبح و شام دیگر امشب خواب راحت میکنند لیک چشم هر یک از اطفال زار اهل بیتم دیده بر راه تواند قد برافرازی علی را یادگار بیتو ای میر سپاهِ تشنه کام گر بگویم شد علمدارم شهید گر بدین حالت سکینه پی برد خوب بنهادی برادر را غریب چون چنین تنها مرا بگذاشتی گرچه یک ساعت جدایی بیش نیست چون که من هم میرسم از پی تو را تیر هجرانت مرا در دل نشست خواب راحت بود بر دشمن حرام شادمانی زین جسارت میکنند هست زین پس کوکبی شبزندهدار بیخبر از قتل ناگاه تواند کودکانم را برآر از انتظار با چه رویی رو کنم اندر خیام؟ محشری دیگر شود از نو پدید در حرم چون گُل گریبان میدرد
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: «خدا عمویم عباس را رحمت کند، ایثار کرد و جان خویش را فدای برادر نمود. در راه یاری او دو دستش را قطع کردند و خداوند در عوض دو بال عنایت فرمود که با آن دو بال با فرشتگان در بهشت پرواز میکند و در روز قیامت، عباس در نزد خدا مقام و منزلتی دارد که تمام شهدا بر آن غبطه میخورند و آرزوی مقام او را میکنند.» عکس: سید محمد نبوی/محمدتقی شفیع پور
رفتی و بردی ز دل صبر و شکیب از حسینت کی جدایی داشتی بیتو یک ساعت دلم با خویش نیست زان نمیگویم که کی بینم تو را تا ز پا افتادی و رفتی ز دست پیش از این از بیم تیغت صبح و شام دیگر امشب خواب راحت میکنند لیک چشم هر یک از اطفال زار اهل بیتم دیده بر راه تواند قد برافرازی علی را یادگار بیتو ای میر سپاهِ تشنه کام گر بگویم شد علمدارم شهید گر بدین حالت سکینه پی برد |
| خوب بنهادی برادر را غریب چون چنین تنها مرا بگذاشتی گرچه یک ساعت جدایی بیش نیست چون که من هم میرسم از پی تو را تیر هجرانت مرا در دل نشست خواب راحت بود بر دشمن حرام شادمانی زین جسارت میکنند هست زین پس کوکبی شبزندهدار بیخبر از قتل ناگاه تواند کودکانم را برآر از انتظار با چه رویی رو کنم اندر خیام؟ محشری دیگر شود از نو پدید در حرم چون گُل گریبان میدرد |