Skip to Content

جوابیه ای بر دو نقد:

معضلات متعدد کارخانه‌های کاشی میبد را با مزایای معدود آن تاخت نزنیم


سید مصطفی میرمحمدی میبدی متعاقب درج مقاله «چوب حراج صنایع کاشی و سرامیک میبد بر فرزندان نخبه این مرز و بوم» در شبکه میبدما که با لطف دوستان ارجمندم در رسانه‌های مختلف شهرستان بازنشر یافت، انعکاس‌های گوناگونی نسبت به آن به نگارنده واصل شد که حکایت‌گر بنیادین و در عین حال چالشی بودن بحث «توسعه صنعت کاشی و سرامیک میبد و معضلات ناشی از آن»  می‌باشد؛ اگر چه بیشتر مخاطبان ارجمند با لُبِّ مطالب مطرح شده در آن مقاله هم‌نوا با نگارنده بودند اما برخی ایرادات و نظرات انتقادی هم بر آن نوشته وارد شد. از جمله در دو شبه جوابیه‌ای که در دو پایگاه اطلاع رسانی «میبد نیوز» و «میبد خبر» توسط مخاطبانشان ارائه شد. این احساس مسئولیت نویسندگان دو نقد اخیر را تحسین می‌کنم و امیدوارم همین فضای منطقی و مودبانه ادامه یابد تا در سایه فضای منطقی و به دور از عصبیت، زمینه آزاد اندیشی و تعاطی افکار مختلف فراهم گردد. متن نقد اول مندرج در سایت میبدنیوز متن نقد دوم مندرج در سایت میبدخبر به نظر می‌رسد در پاسخ به دو مقاله مذکور، مرور چند فرض بدیهی برای رفع شبهات احتمالی که در ذهن این دو بزرگوار به وجود آمده خالی از لطف نیست. پیش فرض اول: هیچ‌کس منکر این نیست که صنایع کاشی و سرامیک میبد در توسعه اقتصادی شهرستان میبد و رفع مشکل بیکاری جوانان این شهرستان، نقش به سزایی داشته است. پیش‌فرض دوم: تردیدی نیست که برخی از سرمایه‌داران محترم کاشی و سرامیک میبد، بخشی از ثروتشان را در امور خیِّری (از جمله در ساخت و تجهیز بخش‌های مختلف بیمارستان و دانشگاه میبد و…) هزینه کرده‌اند. پیش‌فرض سوم: بی شک، روند توسعه آموزش عالی کشورمان خلل و نقایصی جدی داشته و دارد. بیشتر مطالب اساسی که دو منتقد محترم در جوابیه‌های خود به آنها اشاره کرده‌اند بر این سه پیش‌فرض مبتنی است و البته حقیر نیز هر سه گزاره را قبول دارم اما سوال اینجاست که آیا این سه فرض با مفاد مقاله « چوب حراج صنایع کاشی و سرامیک میبد بر فرزندان نخبه این مرز و بوم» سر ناسازگاری دارد؟! اگر پیش‌فرض‌های بالا حقیقت دارند –که دارند- بسیاری از پیش‌فرض‌های دیگر هم حقیقت دارند؛ توجه بفرمائید: ۱٫ امروز میبد به برکت توسعه نامتوازن صنایع آلاینده –از جمله کاشی و سرامیک و …- در زمره آلوده‌ترین شهرهای استان یزد قرار دارد. همین دیروز بود که آیت‌الله اعرافی برای چندمین بار از تریبون نماز جمعه درباره آلودگی شدید دشت اردکان هشدار دادند و البته این مسئله آن‌قدر جدی است که به دغدغه اساسی کارشناسان و مسئولان گوناگون استان از هر طیف، جناح و دولتی تبدیل شده است. از قصه پرغصه هجوم بی‌رحمانه این کارخانه‌ها به منابع فقیر آب زیرزمینی شهرستان کویری و خشکی چون میبد بگذریم… ۲٫ یکی از معضلات بالقوه اما فوق‌العاده خطرناکی که شهرمان را تهدید می‌کند، «اقتصاد تک‌محصولی» است؛ غلظت این نقیصه در میبد به حدی است که بسیاری از بنگاههای اقتصادی غیرمرتبط نیز به‌گونه‌ای وابسته به صنعت کاشی و سرامیک شده‌اند. از صنایع چاپ و تبلیغات و پلاستیک سازی بگیر تا آشپزخانه‌ها، طراحان شبکه و شرکت‌های حمل و نقل و… . اگر میبدی هستید لحظه‌ای چشمانتان را ببندید و این تصور دهشتناک را در ذهن خود تداعی کنید که خدای ناکرده، روزی صنایع کاشی و سرامیک میبد از رونق بیافتد… توضیح بقیه‌اش ضرورتی ندارد! رویکرد افراطی مسئولان و صاحبان ثروت شهرستان به صنعت کاشی و سرامیک و عدم پیش‌بینی صنعتی آلترناتیو باعث شده تا اقتصاد میبد بر دهانه آتش‌فشانی بنا شود که زمان فوران آن اصلا معلوم نیست و همه ما دل‌خوش به آنیم که این آتش‌فشان تاکنون فورانی جدی نداشته است! ۳٫ چه کسی می‌تواند در این زمینه تردید کند که امروز امنیت و بهداشت روانی اهالی شهرستان میبد در تنازع و کشمکش جدی با فرهنگ‌های خاص و معارض بسیاری از مهاجرین غیربومی قرار گرفته است. چه کسی فکرش را می‌کرد که روزگاری در شهرستان میبد که نجیبی و خونسرد بودن مردمش شهره خاص و عام است، در فواصل زمانی کوتاه، اخبار متنوعی از قتل، سرقت، نزاع و بسیاری از جرایم دیگر مخابره شود؟! آیا غیر از این است که در بیشتر این ناامنی‌ها یکی یا هر دو طرف خصم را «غیر بومی‌ها» تشکیل می‌دهند و اکثر این غیربومی‌ها نیز به هوای کار در کارخانجات کاشی و سرامیک میبد، جلای وطن کرده‌اند؟ ۴٫ آیا می‌توان این حقیقت تلخ را کتمان کرد، که در بسیاری از مفاسد فرهنگی از قبیل قاچاق مشروبات الکلی، تجهیزات ماهواره‌ای، مواد مخدر و سایر ادوات فساد و فحشاء و نیز معضل بدحجابی ردپای مشهودی از برخی غیربومی‌ها دیده می‌شود؟ هیچ فکر کرده‌ایم که چرا روز به روز آمار مبتلایان به بیماری ایدز در شهرستان میبد در حال افزایش است؟ البته نگفته پیداست که حقایق تلخ گفته شده در بندهای ۳ و ۴ به این معنا نیست که همه غیربومی‌ها عناصر مجرم و نامطلوبی هستند و تمام میبدی‌ها هم انسان‌های شریف و مقدسی هستند و مسبِّب تمام ناهنجاری‌ها صرفا غیربومی‌ها هستند(که ما نیک می‌دانیم بیشتر غیربومی‌ها بدون ایجاد هنجارشکنی، زیستی مسالمت‌آمیز با میبدی‌ها دارند) بلکه مراد آن است که بیشتر جرائم -نظیر قتل، سرقت، نزاع و…- در میبد توسط مهاجرین غیربومی صورت می‌گیرد و بیشتر این غیربومی‌ها نیز در سودای اشتغال در کارخانجات رنگارنگ کاشی و سرامیک میبد، راهی این خطه شده‌اند. این ۴ بند به علاوه آنچه در مقاله پیشین (چوب حراج…) به آن اشاره شد –یعنی تبدیل میبد به شهر کارگری و فرار نخبگان بومی- به هیچ روی نمی‌تواند بیانگر تمام معضلاتی باشد که کارخانه‌های مورد اشاره در این مقاله باعث و بانی آن هستند اما تاحدودی می‌تواند شمایی کلی از این معضلات را به مخاطب ارائه دهد. حالا برگردیم به سه پیش‌فرض دو منتقد محترم؛ آیا عقل حکم می‌کند که به صرف کارهای خیر برخی از صاحبان صنایع محترم میبدی در ساختن بیمارستان، مسجد، مدرسه و ایجاد اشتغال اولیه برای بسیاری از جوانان شهرستان، از این همه معضلی که کارخانجات کاشی میبد ایجاد کرده‌اند چشم بپوشیم؟! ما منکر آن نیستیم که در کنار نقاط ضعف بایستی نقاط قوت صنایع موجود را هم اشاره‌ای کنیم اما مگر غیر از این است که در دو سه دهه اخیر صرفا و صرفا نقاط مثبت این صنایع، نقل محافل عمومی و ورد زبان بسیاری از مسئولین بوده و اکثرا به مدّاحی از شخصیت برخی از روسای محترم کارخانجات مزبور پرداخته شده است؛ پس اجازه دهید برای یک بار هم که شده صدایی در اعتراض و انتقاد به تداوم این وضعیت بلند باشد؛ صدایی که معتقد است تز توسعه صنایع خرد و تجربه‌محوری چون کاشی و سرامیک در میبد دارد به ضدِّ خودش تبدیل می‌شود و اگر روزی خوشحال از درآمد و اشتغال‌زایی این بنگاهها بودیم حالا علاوه بر مسئله اشتغال‌زایی، گرفتار چندین مسئله دیگر شده‌ایم، آب، هوا، امنیت، کشاورزی، فرهنگ، اقتصاد تک‌محصولی و… موضوع مشکل دار بودن سیستم آموزش عالی کشورمان -همان‌گونه که در صدر این مطلب گفته شد- نیز قابل کتمان نیست اما نکته این‌جاست که اولا نخبگی بسیاری از دانش‌آموزان نه در دوران دبیرستان بلکه در دانشگاه و یا حتی در تحصیلات تکمیلی مشخص می‌شود و ما با سوق دادن بیشتر این دانش‌آموزان به رشته‌هایی چون فنی حرفه‌ای و کار و دانش این استعدادها را در همان بدو پیدایش کور کرده‌ایم؛ بگذریم از اینکه خود محیط علمی دانشگاه خیلی بیشتر از محیط کارگاه‌ها و کارخانجات ‌می‌تواند در ارتقای سطح فرهنگی جوانان، موثر باشد. ثانیا بسیاری از نخبگان میبدی فارغ‌التحصیل مراکز آموزشی با رتبه پایین –یا به قول نویسنده یکی از این نقدها موسسات سمت راست جاده میبد به یزد- نیستند بلکه امروز ما نخبگان میبدی زیادی داریم که فارغ‌التحصیل دانشگاههایی چون تهران، امیرکبیر، شریف، خواجه‌نصیر، اصفهان، شیراز، علم و صنعت، یزد و… هستند و چون در شهرشان صنایع مدرن و تخصص‌محور(High Tech)  وجود ندارد، ناگزیر رحل اقامت در غربت می‌افکنند و اندک اندک شهر مادری‌شان را به وادی فراموشی می‌سپرند؛ چرا که مسئولان شهرشان صرفا به نام بردن از واژه «های‌تک» در جلسات گوناگون اکتفاء کرده‌اند و راه رضای خدا هیچ‌گاه این‌گونه صنایع را شناسایی نکردند و یا اگر کردند، راه‌های ایجاد این گونه صنایع در میبد را کشف و معرفی نکردند و یا اگر کردند، صاحبان ثروت را به این عرصه نکشاندند و یا … مَخلص کلام اینکه امروز میبد ما در برزخ غریبی گرفتار آمده و بی‌تدبیری ما در حال سوق دادن او به سمت آتش است. آتشی که ناگهان فوران می‌کند. آتشی که هیزم‌کش آن خود ما هستیم و سوخته آن، نسل بعد از ما و یا شاید هم خود ما باشیم…

  • سید مصطفی میرمحمدی میبدی
متعاقب درج مقاله «چوب حراج صنایع کاشی و سرامیک میبد بر فرزندان نخبه این مرز و بوم» در شبکه میبدما که با لطف دوستان ارجمندم در رسانه‌های مختلف شهرستان بازنشر یافت، انعکاس‌های گوناگونی نسبت به آن به نگارنده واصل شد که حکایت‌گر بنیادین و در عین حال چالشی بودن بحث «توسعه صنعت کاشی و سرامیک میبد و معضلات ناشی از آن»  می‌باشد؛ اگر چه بیشتر مخاطبان ارجمند با لُبِّ مطالب مطرح شده در آن مقاله هم‌نوا با نگارنده بودند اما برخی ایرادات و نظرات انتقادی هم بر آن نوشته وارد شد. از جمله در دو شبه جوابیه‌ای که در دو پایگاه اطلاع رسانی «میبد نیوز» و «میبد خبر» توسط مخاطبانشان ارائه شد. این احساس مسئولیت نویسندگان دو نقد اخیر را تحسین می‌کنم و امیدوارم همین فضای منطقی و مودبانه ادامه یابد تا در سایه فضای منطقی و به دور از عصبیت، زمینه آزاد اندیشی و تعاطی افکار مختلف فراهم گردد. متن نقد اول مندرج در سایت میبدنیوز متن نقد دوم مندرج در سایت میبدخبر به نظر می‌رسد در پاسخ به دو مقاله مذکور، مرور چند فرض بدیهی برای رفع شبهات احتمالی که در ذهن این دو بزرگوار به وجود آمده خالی از لطف نیست. پیش فرض اول: هیچ‌کس منکر این نیست که صنایع کاشی و سرامیک میبد در توسعه اقتصادی شهرستان میبد و رفع مشکل بیکاری جوانان این شهرستان، نقش به سزایی داشته است. پیش‌فرض دوم: تردیدی نیست که برخی از سرمایه‌داران محترم کاشی و سرامیک میبد، بخشی از ثروتشان را در امور خیِّری (از جمله در ساخت و تجهیز بخش‌های مختلف بیمارستان و دانشگاه میبد و…) هزینه کرده‌اند. پیش‌فرض سوم: بی شک، روند توسعه آموزش عالی کشورمان خلل و نقایصی جدی داشته و دارد. بیشتر مطالب اساسی که دو منتقد محترم در جوابیه‌های خود به آنها اشاره کرده‌اند بر این سه پیش‌فرض مبتنی است و البته حقیر نیز هر سه گزاره را قبول دارم اما سوال اینجاست که آیا این سه فرض با مفاد مقاله « چوب حراج صنایع کاشی و سرامیک میبد بر فرزندان نخبه این مرز و بوم» سر ناسازگاری دارد؟! اگر پیش‌فرض‌های بالا حقیقت دارند –که دارند- بسیاری از پیش‌فرض‌های دیگر هم حقیقت دارند؛ توجه بفرمائید: ۱٫ امروز میبد به برکت توسعه نامتوازن صنایع آلاینده –از جمله کاشی و سرامیک و …- در زمره آلوده‌ترین شهرهای استان یزد قرار دارد. همین دیروز بود که آیت‌الله اعرافی برای چندمین بار از تریبون نماز جمعه درباره آلودگی شدید دشت اردکان هشدار دادند و البته این مسئله آن‌قدر جدی است که به دغدغه اساسی کارشناسان و مسئولان گوناگون استان از هر طیف، جناح و دولتی تبدیل شده است. از قصه پرغصه هجوم بی‌رحمانه این کارخانه‌ها به منابع فقیر آب زیرزمینی شهرستان کویری و خشکی چون میبد بگذریم… ۲٫ یکی از معضلات بالقوه اما فوق‌العاده خطرناکی که شهرمان را تهدید می‌کند، «اقتصاد تک‌محصولی» است؛ غلظت این نقیصه در میبد به حدی است که بسیاری از بنگاههای اقتصادی غیرمرتبط نیز به‌گونه‌ای وابسته به صنعت کاشی و سرامیک شده‌اند. از صنایع چاپ و تبلیغات و پلاستیک سازی بگیر تا آشپزخانه‌ها، طراحان شبکه و شرکت‌های حمل و نقل و… . اگر میبدی هستید لحظه‌ای چشمانتان را ببندید و این تصور دهشتناک را در ذهن خود تداعی کنید که خدای ناکرده، روزی صنایع کاشی و سرامیک میبد از رونق بیافتد… توضیح بقیه‌اش ضرورتی ندارد! رویکرد افراطی مسئولان و صاحبان ثروت شهرستان به صنعت کاشی و سرامیک و عدم پیش‌بینی صنعتی آلترناتیو باعث شده تا اقتصاد میبد بر دهانه آتش‌فشانی بنا شود که زمان فوران آن اصلا معلوم نیست و همه ما دل‌خوش به آنیم که این آتش‌فشان تاکنون فورانی جدی نداشته است! ۳٫ چه کسی می‌تواند در این زمینه تردید کند که امروز امنیت و بهداشت روانی اهالی شهرستان میبد در تنازع و کشمکش جدی با فرهنگ‌های خاص و معارض بسیاری از مهاجرین غیربومی قرار گرفته است. چه کسی فکرش را می‌کرد که روزگاری در شهرستان میبد که نجیبی و خونسرد بودن مردمش شهره خاص و عام است، در فواصل زمانی کوتاه، اخبار متنوعی از قتل، سرقت، نزاع و بسیاری از جرایم دیگر مخابره شود؟! آیا غیر از این است که در بیشتر این ناامنی‌ها یکی یا هر دو طرف خصم را «غیر بومی‌ها» تشکیل می‌دهند و اکثر این غیربومی‌ها نیز به هوای کار در کارخانجات کاشی و سرامیک میبد، جلای وطن کرده‌اند؟ ۴٫ آیا می‌توان این حقیقت تلخ را کتمان کرد، که در بسیاری از مفاسد فرهنگی از قبیل قاچاق مشروبات الکلی، تجهیزات ماهواره‌ای، مواد مخدر و سایر ادوات فساد و فحشاء و نیز معضل بدحجابی ردپای مشهودی از برخی غیربومی‌ها دیده می‌شود؟ هیچ فکر کرده‌ایم که چرا روز به روز آمار مبتلایان به بیماری ایدز در شهرستان میبد در حال افزایش است؟ البته نگفته پیداست که حقایق تلخ گفته شده در بندهای ۳ و ۴ به این معنا نیست که همه غیربومی‌ها عناصر مجرم و نامطلوبی هستند و تمام میبدی‌ها هم انسان‌های شریف و مقدسی هستند و مسبِّب تمام ناهنجاری‌ها صرفا غیربومی‌ها هستند(که ما نیک می‌دانیم بیشتر غیربومی‌ها بدون ایجاد هنجارشکنی، زیستی مسالمت‌آمیز با میبدی‌ها دارند) بلکه مراد آن است که بیشتر جرائم -نظیر قتل، سرقت، نزاع و…- در میبد توسط مهاجرین غیربومی صورت می‌گیرد و بیشتر این غیربومی‌ها نیز در سودای اشتغال در کارخانجات رنگارنگ کاشی و سرامیک میبد، راهی این خطه شده‌اند. این ۴ بند به علاوه آنچه در مقاله پیشین (چوب حراج…) به آن اشاره شد –یعنی تبدیل میبد به شهر کارگری و فرار نخبگان بومی- به هیچ روی نمی‌تواند بیانگر تمام معضلاتی باشد که کارخانه‌های مورد اشاره در این مقاله باعث و بانی آن هستند اما تاحدودی می‌تواند شمایی کلی از این معضلات را به مخاطب ارائه دهد. حالا برگردیم به سه پیش‌فرض دو منتقد محترم؛ آیا عقل حکم می‌کند که به صرف کارهای خیر برخی از صاحبان صنایع محترم میبدی در ساختن بیمارستان، مسجد، مدرسه و ایجاد اشتغال اولیه برای بسیاری از جوانان شهرستان، از این همه معضلی که کارخانجات کاشی میبد ایجاد کرده‌اند چشم بپوشیم؟! ما منکر آن نیستیم که در کنار نقاط ضعف بایستی نقاط قوت صنایع موجود را هم اشاره‌ای کنیم اما مگر غیر از این است که در دو سه دهه اخیر صرفا و صرفا نقاط مثبت این صنایع، نقل محافل عمومی و ورد زبان بسیاری از مسئولین بوده و اکثرا به مدّاحی از شخصیت برخی از روسای محترم کارخانجات مزبور پرداخته شده است؛ پس اجازه دهید برای یک بار هم که شده صدایی در اعتراض و انتقاد به تداوم این وضعیت بلند باشد؛ صدایی که معتقد است تز توسعه صنایع خرد و تجربه‌محوری چون کاشی و سرامیک در میبد دارد به ضدِّ خودش تبدیل می‌شود و اگر روزی خوشحال از درآمد و اشتغال‌زایی این بنگاهها بودیم حالا علاوه بر مسئله اشتغال‌زایی، گرفتار چندین مسئله دیگر شده‌ایم، آب، هوا، امنیت، کشاورزی، فرهنگ، اقتصاد تک‌محصولی و… موضوع مشکل دار بودن سیستم آموزش عالی کشورمان -همان‌گونه که در صدر این مطلب گفته شد- نیز قابل کتمان نیست اما نکته این‌جاست که اولا نخبگی بسیاری از دانش‌آموزان نه در دوران دبیرستان بلکه در دانشگاه و یا حتی در تحصیلات تکمیلی مشخص می‌شود و ما با سوق دادن بیشتر این دانش‌آموزان به رشته‌هایی چون فنی حرفه‌ای و کار و دانش این استعدادها را در همان بدو پیدایش کور کرده‌ایم؛ بگذریم از اینکه خود محیط علمی دانشگاه خیلی بیشتر از محیط کارگاه‌ها و کارخانجات ‌می‌تواند در ارتقای سطح فرهنگی جوانان، موثر باشد. ثانیا بسیاری از نخبگان میبدی فارغ‌التحصیل مراکز آموزشی با رتبه پایین –یا به قول نویسنده یکی از این نقدها موسسات سمت راست جاده میبد به یزد- نیستند بلکه امروز ما نخبگان میبدی زیادی داریم که فارغ‌التحصیل دانشگاههایی چون تهران، امیرکبیر، شریف، خواجه‌نصیر، اصفهان، شیراز، علم و صنعت، یزد و… هستند و چون در شهرشان صنایع مدرن و تخصص‌محور(High Tech)  وجود ندارد، ناگزیر رحل اقامت در غربت می‌افکنند و اندک اندک شهر مادری‌شان را به وادی فراموشی می‌سپرند؛ چرا که مسئولان شهرشان صرفا به نام بردن از واژه «های‌تک» در جلسات گوناگون اکتفاء کرده‌اند و راه رضای خدا هیچ‌گاه این‌گونه صنایع را شناسایی نکردند و یا اگر کردند، راه‌های ایجاد این گونه صنایع در میبد را کشف و معرفی نکردند و یا اگر کردند، صاحبان ثروت را به این عرصه نکشاندند و یا … مَخلص کلام اینکه امروز میبد ما در برزخ غریبی گرفتار آمده و بی‌تدبیری ما در حال سوق دادن او به سمت آتش است. آتشی که ناگهان فوران می‌کند. آتشی که هیزم‌کش آن خود ما هستیم و سوخته آن، نسل بعد از ما و یا شاید هم خود ما باشیم…



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.