Skip to Content

به مناسبت 23 تیرماه شهادت شهيد احمد دهقاني؛

شهید “احمد دهقانی احمدآبادی” و ناگفته هایی از نحوه هویدا شدن هویتش


به گزارش خبرنگار یزد رسا از اردکان، فروردین امسال همزمان با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تابوت های بی نام و استخوان‌های بی نشان ۵ شهید گمنام را مردم اردکان تا پارک ملی این شهر بدرقه کردند. اگرچه گمنام بودند ولی شکوه نام‌شان و عظمت مقامشان هر دلی را شیفته و شیدایی کرده بود. ولی از بین هزاران تشییع کننده کسی نمی دانست که در بین یکی از این تابوت های سبک مربوط به احمد دهقانی نوجوان بسیجی ۱۸ ساله ای است که پس از ۳۰ سال آهنگ بازگشت به شهر و وطنش را کرده است. علی دهقانی برادر شهید:" شهید احمد دهقانی در عملیات رمضان در تاریخ ۲۳ تیر ۶۱ در منطقه عمومی شلمچه به شهادت رسید. با توجه به وضیعیت خاص عملیات رمضان امکان انتقال پیکر این شهید و بسیار از شهدای دیگر میسر نشد. چندین سال این عزیزان به صورت مفقود الاثر باقی ماندند تا اینکه در اوایل سال ۱۳۹۲ بحث تخصیص چند شهید به استان یزد و از جمله شهر اردکان مطرح شد .یکی از همشهری ها خواب دید که یکی از شهدا اهل شهرستان اردکان است. ما امیدوار شدیم که امکان دارد آن شهید شهید ما باشد. خواب های متعددی که چند روز مانده به تشییع و حتی بعد از خاکسپاری مطرح شد ما به این نتیجه قطعی رسیدیم که باید موضوع را از لحاظ علمی دنبال کنیم. بعد از ایام سوم و هفتم این شهیدان، خون مادر شهید دهقانی – که در قید حیات هستند – به تهران برای آزمایش‌های ژنتیکی ارسال شد با نمونه dna این شهید گمنام تطابق داشت و شهید گمنام مد نظر ما همان شهید احمد دهقانی احمد آبادی است." تا قبل از این رویایی صادقه نمی شد دانست که چند تکه استخوان او کجا و در کدامین خاک، در کدامین تابوت و بر دوش کدامین تابوت تشییع شده است. یکی از همرزمان احمد دهقانی  با بیان خاطراتی می گوید : در ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شده بودیم با توجه به اینکه نیرو خیلی زیاد بود از اصفهان با هواپیما به پایگاه شکاری امیدیه اهواز پرواز کردیم و با توجه به مسائل امنیتی ما را به بیابان های اطراف بردند تا صبح به اهواز منتقل شویم. اشرفیان افزود: صبح با هلیکوپتر از اهواز به ایستگاه حسینیه اهواز منتقل شدیم دو روز بعد به خط مقدم منتقل شدیم و چند روز بعد از آن تقریبا در روز ۲۶ اردیبهشت مرحله دوم عملیات بیت المقدس شرکت کردیم در درگیری با عراقی ها یکی از همشهریان احمد دهقانی به نام ˈمحمد علی نوریˈ به شهادت رسید . وی بیان کرد: به طوری که در جنگ و گریز جنازه شهید نوری پشت سر عراقی ها باقی ماند که همان شب با عنایت به سفارش مادر نوری مبنی بر توجه به فرزندش درحین عملیات شهید احمد دهقانی و مرحوم نصرا… سیفی گفتند : مادرمحمد علی نوری او را به ما سپرده است و باید پیکر شهید را از پشت سر عراقی ها به منطقه خودی منتقل نماییم. این رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: شهید دهقانی ومرحوم سیفی و دو نفر از دوستان که نامشان در خاطرم نیست با استفاده از سیاهی شب از خاک ریز دشمن عبور کرده و پس از چندین ساعت جنازه مطهر شهید را در داخل پتو گذاشته و آن را به منطقه خودی منتقل نمودیم و بدین وسیله با رشادت های این شهید بزگوار از مفقود شدن شهید محمد علی نوری جلوگیری شد . اشرفیان تصریح کرد: بلافاصله بعد از ان احمد دهقانی در عملیات رمضان با سمت ˈآر پی چی زنˈ درجنگ با ارتش بعثی در ۲۳ تیر ماه سال ۶۱ به شهادت رسید . یکی دیگر از همزمان این شهید با بیان گوشه ای از خاطراتی که با احمد داشته گفت: شهید احمد دهقانی فردی همیشه خنده رو بود و درآموزش هایی که درگرمای تیرماه در منطقه خوزستان برگزار می شد هیچ گاه احساس ناراحتی نمی کرد. محمد سیفی احمد آبادی ادامه داد: شهید همیشه می گفت خداوند در این هوای گرم ما را یاری می کند و بهترین پاداش را به ما هدیه می دهد . وی گفت: او خیلی امیدوار بود که شهادت نصیبش می شود و همین طور هم شد همیشه به همرزمان و فرماندهان احترام می گذاشت و به فرایض دینی اهمیت می داد و در مراسمات مذهبی شرکت فعالی داشت . سیفی افزود: احمد با روحیه بالا و با انگیزه در عملیات رمضان شرکت کرد و از جمله کسانی بود که محبوب و مورد علاقه همرزمانش بود.  مادر شهید   مادر شهید درباره لحظه اعزام فرزندش به جبهه می گوید :احمد جهت گرفتن رضایت از من برای اعزام به جبهه مراجعه نمود و من هم بدون تعلل برگه رضایت را انگشت زدم و هیچ مخالفتی نکردم و تا بحال هم همیشه خوشحال بودم که فرزندم را در راه خدا و برای حفظ دین تقدیم نمودم و به گفته خودش در وصیت نامه اش گریه و زاری نکردم و لباسش را بر دیوارخانه آویزان کردم تا یاد و خاطره او همیشه در خاطر و خانه ام زنده باشد. رضایی از همکاران برادر شهید  از جمله افرادی است که کرامت شهید بر او نمودار شده است: "چند روز قبل از این که شهدای گمنام را به اردکان بیاورند، خواب دیدم که ۵ شهید گمنام را به اردکان آورده اند. سه تا تابوت را پایین گذاشته بودند و دو تابوت را هم روی آن. بالای یکی از این تابوت‌ها اسم نوشته بود به نام دهقان؛ به من گفته شد که این شهید برای شهرستان اردکان و داداش همکار شماست." در ادامه "علی دهقانی احمدآبادی" برادر شهید گمنام اردکانی که اخیراً هویتش از طریق آزمایشات DNA مشخص شده است گفت: از زمانی که قرار بود پنج شهید گمنام به شهرستان اردکان اعزام شوند، اعلام شد که یکی از این شهدا از عملیات رمضان و با سن ۱۸ سال می‌باشد، مشخصات وی با برادر مفقود‌الجسدم مشابهت زیادی داشت. وی ادامه داد: از آنجایی که مدت زمان زیادی بود که خانواده‌ام منتظر اعزام شهدای گمنام به استان بودند، برای اطمینان از موضوع پیگیری‌ها را شروع کردیم. وی افزود: همچنین چند نفر از افراد ناشناس و همکاران خواب‌های معتبری مبنی بر این که یکی از این شهدا با نام شهید "احمد دهقانی احمدآبادی" بوده و یا این که روی تابوت یکی از شهدای گمنام، نام شهید دهقانی احمدآبادی درج شده بوده، را مشاهده و بیان کرده بودند. دهقانی تصریح کرد: پس از مراسم خاکسپاری، سوم و هفتم شهدای گمنام، موضوع را پیگیری کردیم و با توجه به این که مادر شهید در قید حیات است، آزمایشات ژنتیک را انجام دادیم و نمونه خون گرفته شد؛ تا این که روز پیش مشخص شد که شهیدی که مدنظر بوده، متعلق به خانواده ما و به نام «شهید احمد دهقانی احمدآبادی» است. وی گفت: تمام اعضای خانواده از مشخص شدن هویت برادرمان بسیار خوشحالیم و همچنین از این جهت که برای مردم حقانیت شهدا اثبات شد و این که شهیدان همیشه زنده‌اند و بعد از ۳۱ سال می‌توانند، در جامعه تحول ایجاد کنند، بسیار خرسندم. این برادر شهید، زمان شهادت برادرش را ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ عنوان کرد و افزود: زمان شهادت شهید تا سال ۱۳۸۴ نیز اعلام نشده بود و از سال ۸۴، اسامی مفقودین و شهدا با هم اعلام شد که در این خصوص سنگ قبری در گلزار شهدای احمدآباد اردکان به نام ایشان نصب کردیم؛ با این وجود چشم انتظاری مادر و اعضای خانواده شهید تاکنون ادامه داشت و اکنون با مشخص شدن هویت وی، دل‌ها آرام گرفت.   زندگی نامۀ شهید احمد دهقانی احمدآبادی شهید احمد دهقانی احمدآبادی در سال ۱۳۴۴ هجری‌شمسی در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز در احمدآباد اردکان، فرزندی پا به عرصۀ وجود نهاد که بعدها شمعی شد فروزان، فرا راه آنان که تصمیم دارند آزاده باشند و با آزادگی زندگی کنند. خانواده عبدالحسین دهقانی نام احمد را برای او انتخاب کردند و به تربیتش همّت گماشتند. گویا به آنها الهام شده بود که این کودک سرنوشتی دیگرخواهد داشت. پدر متدین با دسترنج حاصل از کار سخت کشاورزی و مادر متعهدش با تربیتی صحیح و ولایت مداری او را پرورش دادند و آماده خدمت برای اسلام کردند. او سومین فرزند خانواده بود. ۶ ساله بود که به مدرسه رفت. دوره ابتدایی را در دبستان احمدی احمدآباد با موفقیت به پایان رساند. سپس وارد مدرسه راهنمایی ابوریحان شد و پس از دو سال تحصیل، مشکلات زندگی و اقتصادی خانواده، ‌او را بر آن داشت تا تحصیل را رها کرده و به حرفه و شغل بنایی روی آورد. شهید دهقانی احمدآبادی، رشته کاشی‌ کاری را انتخاب کرد و خدمت به مردم را از این طریق شروع نمود. وی در کارهای خانه به مادر و در کار بیرون و در کشاورزی کمک‌کار پدر بود. در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کودکی ۱۳ ساله بود. با این‌که سن و سالی نداشت، همراه والدین و مردم منطقه در مراسم مذهبی و انقلاب شرکت داشت. اهل نماز، مسجد، مجلس عزاداری امام حسین (ع)، مراسم دعا و قرآن بود. بی‌آزار بود و همه دوستش داشتند. ۱۷ ساله بود که تربیت صحیح و لقمه حلال و شیر پاک موجب شد که نسبت به نیاز جبهه‌های جنگ احساس تکلیف کند؛ لذا در بسیج ثبت‌نام کرد و آموزش نظامی را فرا گرفت. سپس سنگرنشینی عشق را برگزید و حضور در جبهه و سنگرهای عزت و شرف را بر آغوش خانواده و بستر نرم ترجیح داد. سرانجام در سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی شلمچه به شدت مجروح شد. به علت آتش پر حجم دشمن و اوضاع نا مناسب منطقه، امکان انتقال پیکر پاکش به پشت جبهه میسر نشد و به تأسی از ارباب بی‌کفن خویش، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، هنوز جسم پاکش به خاک سپرده نشده و پدر و مادر و عزیزانش چشم به راه او بودندد و به عنوان شهید مفقود و جاویدالاثر باقی بود. فقط در تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۸۲ در گلزار شهدای احمدآباد اردکان به یاد او صورت قبری بسته شد تا اثر و نشانه‌ای باشد برای هدایت آنان که عاشق آزادگی و شهادتند. با توجه به تدفین ۵ شهید گمنام در پارک شهر اردکان و تشابه زیاد مشخصات یکی از شهدای گمنام با این شهید بزرگوار، آزمایشات DNA از خانواده شهید گرفته شد که باتوجه به تطابق نتیجه با DNA شهید گمنام یاد شده، هویت شهید مشخص شد و بعد از سال‌ها انتظار این شهید بزرگوار در پارک شهر اردکان در جوار ۴ شهید گمنام آرام گرفت. این شهید بزرگوار در وصیت نامه خود چنین آورده است: بسم الله الرحمن الرحیم ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون با درود فراوان به رهبر انقلاب اسلامی‌ ایران، امام خمینی بت شکن. سلام عرض می نمایم و درود فراوان به رزمندگان اسلام و سلام فراوان به شهیدان به خون خفته، وصیت‌نامه خود را شروع می کنم. خدایا، تو شاهدی که چیزی عزیزتر از جانم ندارم تا فدای اسلام و قرآن بکنم. پروردگارا! تو خودت یار و یاور امام امت، خمینی بت شکن باش. من به خانواده و دوستانم سفارش می کنم تا خون در بدن دارند، پیرو خط امام باشند. از شما می خواهم که پس از شهادتم گریه و زاری نکنید و برای من مجلس مجللی نگیرید؛ بلکه خوشحال باشید؛ زیرا من پیروز شدم و به آرزوی خود رسیدم و امیدوارم برادران و دوستانم، بعد از من با پایداری خود، مرز و بوم این کشور اسلامی را از دست دشمنان پلید و کافر پاک گردانند. شما را به نماز سفارش می کنم. از نهج البلاغه و قرآن جدا نشوید و از گناهان دوری کنید. مادر!‌ هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به فکر حسین (ع) باش که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق تعالی نمود. مادرم عزیزم!‌ لباس های مرا بر میخ های دیوار آویزان کن چون که من نمرده‌ام؛ بلکه زنده‌ام و این را بدانید که فرزندی که در راه خدا شهید شده، باعث سرفرازی است و اسلام با این خون‌ها پایدار است. ما باید خون و خون بها بدهیم تا بتوانیم حقانیت اسلام را ثابت کنیم و اگر من به شهادت، آرزوی دیرینه ام رسیدم مرا در زادگاه خویش احمد آباد دفن کنید. پدر و مادر عزیزم!‌ امیدوارم مرا راضی کنید چون شما خیلی حق بر گردن من دارید چون با چه زحمتی مرا به سن ۱۹ سالگی رساندید. از شما دوستان و قوم و خویشان می خواهم اگر از من بدی دیدید، مرا ببخشید و اگر اراده قادر متعال بر کشتن من به وسیله دشمن قرار بگیرد، باز هم جز شرمساری و خجالت در مقابلش جوابی ندارم که مرا از چنین فیض عظیمی برخوردار کرد. به هر حال امیدوارم خداوند مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهد و به فضل و کرامتش و همچنین به دعای پدر و مادر و برادران و خواهرانم، مرا نیز در زمره شهدا محسوب بدارد و به تبار حسینیان واصلم بگرداند و امیدوارم به زودی انقلاب اسلامی ایران پیروز شود و مستضعفین جهان از زیر سلطه جنایتکاران آزاد شوند.   گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید: مادر! هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به یاد امام حسین علیه السّلام باش که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق کرد … بدانید که فرزندی که برای حق و در راه حق، شهید شده است، باعث سرافرازی است و اسلام با این خون‌ها پایدار است.             

به گزارش خبرنگار یزد رسا از اردکان، فروردین امسال همزمان با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تابوت های بی نام و استخوان‌های بی نشان ۵ شهید گمنام را مردم اردکان تا پارک ملی این شهر بدرقه کردند.

اگرچه گمنام بودند ولی شکوه نام‌شان و عظمت مقامشان هر دلی را شیفته و شیدایی کرده بود. ولی از بین هزاران تشییع کننده کسی نمی دانست که در بین یکی از این تابوت های سبک مربوط به احمد دهقانی نوجوان بسیجی ۱۸ ساله ای است که پس از ۳۰ سال آهنگ بازگشت به شهر و وطنش را کرده است. علی دهقانی برادر شهید:" شهید احمد دهقانی در عملیات رمضان در تاریخ ۲۳ تیر ۶۱ در منطقه عمومی شلمچه به شهادت رسید. با توجه به وضیعیت خاص عملیات رمضان امکان انتقال پیکر این شهید و بسیار از شهدای دیگر میسر نشد. چندین سال این عزیزان به صورت مفقود الاثر باقی ماندند تا اینکه در اوایل سال ۱۳۹۲ بحث تخصیص چند شهید به استان یزد و از جمله شهر اردکان مطرح شد .یکی از همشهری ها خواب دید که یکی از شهدا اهل شهرستان اردکان است. ما امیدوار شدیم که امکان دارد آن شهید شهید ما باشد. خواب های متعددی که چند روز مانده به تشییع و حتی بعد از خاکسپاری مطرح شد ما به این نتیجه قطعی رسیدیم که باید موضوع را از لحاظ علمی دنبال کنیم. بعد از ایام سوم و هفتم این شهیدان، خون مادر شهید دهقانی – که در قید حیات هستند – به تهران برای آزمایش‌های ژنتیکی ارسال شد با نمونه dna این شهید گمنام تطابق داشت و شهید گمنام مد نظر ما همان شهید احمد دهقانی احمد آبادی است." تا قبل از این رویایی صادقه نمی شد دانست که چند تکه استخوان او کجا و در کدامین خاک، در کدامین تابوت و بر دوش کدامین تابوت تشییع شده است.

یکی از همرزمان احمد دهقانی با بیان خاطراتی می گوید : در ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شده بودیم با توجه به اینکه نیرو خیلی زیاد بود از اصفهان با هواپیما به پایگاه شکاری امیدیه اهواز پرواز کردیم و با توجه به مسائل امنیتی ما را به بیابان های اطراف بردند تا صبح به اهواز منتقل شویم.

اشرفیان افزود: صبح با هلیکوپتر از اهواز به ایستگاه حسینیه اهواز منتقل شدیم دو روز بعد به خط مقدم منتقل شدیم و چند روز بعد از آن تقریبا در روز ۲۶ اردیبهشت مرحله دوم عملیات بیت المقدس شرکت کردیم در درگیری با عراقی ها یکی از همشهریان احمد دهقانی به نام ˈمحمد علی نوریˈ به شهادت رسید . وی بیان کرد: به طوری که در جنگ و گریز جنازه شهید نوری پشت سر عراقی ها باقی ماند که همان شب با عنایت به سفارش مادر نوری مبنی بر توجه به فرزندش درحین عملیات شهید احمد دهقانی و مرحوم نصرا… سیفی گفتند : مادرمحمد علی نوری او را به ما سپرده است و باید پیکر شهید را از پشت سر عراقی ها به منطقه خودی منتقل نماییم. این رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: شهید دهقانی ومرحوم سیفی و دو نفر از دوستان که نامشان در خاطرم نیست با استفاده از سیاهی شب از خاک ریز دشمن عبور کرده و پس از چندین ساعت جنازه مطهر شهید را در داخل پتو گذاشته و آن را به منطقه خودی منتقل نمودیم و بدین وسیله با رشادت های این شهید بزگوار از مفقود شدن شهید محمد علی نوری جلوگیری شد . اشرفیان تصریح کرد: بلافاصله بعد از ان احمد دهقانی در عملیات رمضان با سمت ˈآر پی چی زنˈ درجنگ با ارتش بعثی در ۲۳ تیر ماه سال ۶۱ به شهادت رسید . یکی دیگر از همزمان این شهید با بیان گوشه ای از خاطراتی که با احمد داشته گفت: شهید احمد دهقانی فردی همیشه خنده رو بود و درآموزش هایی که درگرمای تیرماه در منطقه خوزستان برگزار می شد هیچ گاه احساس ناراحتی نمی کرد. محمد سیفی احمد آبادی ادامه داد: شهید همیشه می گفت خداوند در این هوای گرم ما را یاری می کند و بهترین پاداش را به ما هدیه می دهد . وی گفت: او خیلی امیدوار بود که شهادت نصیبش می شود و همین طور هم شد همیشه به همرزمان و فرماندهان احترام می گذاشت و به فرایض دینی اهمیت می داد و در مراسمات مذهبی شرکت فعالی داشت . سیفی افزود: احمد با روحیه بالا و با انگیزه در عملیات رمضان شرکت کرد و از جمله کسانی بود که محبوب و مورد علاقه همرزمانش بود.  مادر شهید 

 مادر شهید درباره لحظه اعزام فرزندش به جبهه می گوید :احمد جهت گرفتن رضایت از من برای اعزام به جبهه مراجعه نمود و من هم بدون تعلل برگه رضایت را انگشت زدم و هیچ مخالفتی نکردم و تا بحال هم همیشه خوشحال بودم که فرزندم را در راه خدا و برای حفظ دین تقدیم نمودم و به گفته خودش در وصیت نامه اش گریه و زاری نکردم و لباسش را بر دیوارخانه آویزان کردم تا یاد و خاطره او همیشه در خاطر و خانه ام زنده باشد.

رضایی از همکاران برادر شهید از جمله افرادی است که کرامت شهید بر او نمودار شده است:

"چند روز قبل از این که شهدای گمنام را به اردکان بیاورند، خواب دیدم که ۵ شهید گمنام را به اردکان آورده اند. سه تا تابوت را پایین گذاشته بودند و دو تابوت را هم روی آن. بالای یکی از این تابوت‌ها اسم نوشته بود به نام دهقان؛ به من گفته شد که این شهید برای شهرستان اردکان و داداش همکار شماست." در ادامه "علی دهقانی احمدآبادی" برادر شهید گمنام اردکانی که اخیراً هویتش از طریق آزمایشات DNA مشخص شده است گفت: از زمانی که قرار بود پنج شهید گمنام به شهرستان اردکان اعزام شوند، اعلام شد که یکی از این شهدا از عملیات رمضان و با سن ۱۸ سال می‌باشد، مشخصات وی با برادر مفقود‌الجسدم مشابهت زیادی داشت. وی ادامه داد: از آنجایی که مدت زمان زیادی بود که خانواده‌ام منتظر اعزام شهدای گمنام به استان بودند، برای اطمینان از موضوع پیگیری‌ها را شروع کردیم. وی افزود: همچنین چند نفر از افراد ناشناس و همکاران خواب‌های معتبری مبنی بر این که یکی از این شهدا با نام شهید "احمد دهقانی احمدآبادی" بوده و یا این که روی تابوت یکی از شهدای گمنام، نام شهید دهقانی احمدآبادی درج شده بوده، را مشاهده و بیان کرده بودند. دهقانی تصریح کرد: پس از مراسم خاکسپاری، سوم و هفتم شهدای گمنام، موضوع را پیگیری کردیم و با توجه به این که مادر شهید در قید حیات است، آزمایشات ژنتیک را انجام دادیم و نمونه خون گرفته شد؛ تا این که روز پیش مشخص شد که شهیدی که مدنظر بوده، متعلق به خانواده ما و به نام «شهید احمد دهقانی احمدآبادی» است. وی گفت: تمام اعضای خانواده از مشخص شدن هویت برادرمان بسیار خوشحالیم و همچنین از این جهت که برای مردم حقانیت شهدا اثبات شد و این که شهیدان همیشه زنده‌اند و بعد از ۳۱ سال می‌توانند، در جامعه تحول ایجاد کنند، بسیار خرسندم. این برادر شهید، زمان شهادت برادرش را ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ عنوان کرد و افزود: زمان شهادت شهید تا سال ۱۳۸۴ نیز اعلام نشده بود و از سال ۸۴، اسامی مفقودین و شهدا با هم اعلام شد که در این خصوص سنگ قبری در گلزار شهدای احمدآباد اردکان به نام ایشان نصب کردیم؛ با این وجود چشم انتظاری مادر و اعضای خانواده شهید تاکنون ادامه داشت و اکنون با مشخص شدن هویت وی، دل‌ها آرام گرفت.

 زندگی نامۀ شهید احمد دهقانی احمدآبادی

شهید احمد دهقانی احمدآبادی در سال ۱۳۴۴ هجری‌شمسی در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز در احمدآباد اردکان، فرزندی پا به عرصۀ وجود نهاد که بعدها شمعی شد فروزان، فرا راه آنان که تصمیم دارند آزاده باشند و با آزادگی زندگی کنند. خانواده عبدالحسین دهقانی نام احمد را برای او انتخاب کردند و به تربیتش همّت گماشتند. گویا به آنها الهام شده بود که این کودک سرنوشتی دیگرخواهد داشت. پدر متدین با دسترنج حاصل از کار سخت کشاورزی و مادر متعهدش با تربیتی صحیح و ولایت مداری او را پرورش دادند و آماده خدمت برای اسلام کردند. او سومین فرزند خانواده بود. ۶ ساله بود که به مدرسه رفت. دوره ابتدایی را در دبستان احمدی احمدآباد با موفقیت به پایان رساند. سپس وارد مدرسه راهنمایی ابوریحان شد و پس از دو سال تحصیل، مشکلات زندگی و اقتصادی خانواده، ‌او را بر آن داشت تا تحصیل را رها کرده و به حرفه و شغل بنایی روی آورد. شهید دهقانی احمدآبادی، رشته کاشی‌ کاری را انتخاب کرد و خدمت به مردم را از این طریق شروع نمود. وی در کارهای خانه به مادر و در کار بیرون و در کشاورزی کمک‌کار پدر بود. در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کودکی ۱۳ ساله بود. با این‌که سن و سالی نداشت، همراه والدین و مردم منطقه در مراسم مذهبی و انقلاب شرکت داشت. اهل نماز، مسجد، مجلس عزاداری امام حسین (ع)، مراسم دعا و قرآن بود. بی‌آزار بود و همه دوستش داشتند. ۱۷ ساله بود که تربیت صحیح و لقمه حلال و شیر پاک موجب شد که نسبت به نیاز جبهه‌های جنگ احساس تکلیف کند؛ لذا در بسیج ثبت‌نام کرد و آموزش نظامی را فرا گرفت. سپس سنگرنشینی عشق را برگزید و حضور در جبهه و سنگرهای عزت و شرف را بر آغوش خانواده و بستر نرم ترجیح داد. سرانجام در سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی شلمچه به شدت مجروح شد. به علت آتش پر حجم دشمن و اوضاع نا مناسب منطقه، امکان انتقال پیکر پاکش به پشت جبهه میسر نشد و به تأسی از ارباب بی‌کفن خویش، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، هنوز جسم پاکش به خاک سپرده نشده و پدر و مادر و عزیزانش چشم به راه او بودندد و به عنوان شهید مفقود و جاویدالاثر باقی بود. فقط در تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۸۲ در گلزار شهدای احمدآباد اردکان به یاد او صورت قبری بسته شد تا اثر و نشانه‌ای باشد برای هدایت آنان که عاشق آزادگی و شهادتند. با توجه به تدفین ۵ شهید گمنام در پارک شهر اردکان و تشابه زیاد مشخصات یکی از شهدای گمنام با این شهید بزرگوار، آزمایشات DNA از خانواده شهید گرفته شد که باتوجه به تطابق نتیجه با DNA شهید گمنام یاد شده، هویت شهید مشخص شد و بعد از سال‌ها انتظار این شهید بزرگوار در پارک شهر اردکان در جوار ۴ شهید گمنام آرام گرفت. این شهید بزرگوار در وصیت نامه خود چنین آورده است: بسم الله الرحمن الرحیم ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون با درود فراوان به رهبر انقلاب اسلامی‌ ایران، امام خمینی بت شکن. سلام عرض می نمایم و درود فراوان به رزمندگان اسلام و سلام فراوان به شهیدان به خون خفته، وصیت‌نامه خود را شروع می کنم. خدایا، تو شاهدی که چیزی عزیزتر از جانم ندارم تا فدای اسلام و قرآن بکنم. پروردگارا! تو خودت یار و یاور امام امت، خمینی بت شکن باش. من به خانواده و دوستانم سفارش می کنم تا خون در بدن دارند، پیرو خط امام باشند. از شما می خواهم که پس از شهادتم گریه و زاری نکنید و برای من مجلس مجللی نگیرید؛ بلکه خوشحال باشید؛ زیرا من پیروز شدم و به آرزوی خود رسیدم و امیدوارم برادران و دوستانم، بعد از من با پایداری خود، مرز و بوم این کشور اسلامی را از دست دشمنان پلید و کافر پاک گردانند. شما را به نماز سفارش می کنم. از نهج البلاغه و قرآن جدا نشوید و از گناهان دوری کنید. مادر!‌ هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به فکر حسین (ع) باش که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق تعالی نمود. مادرم عزیزم!‌ لباس های مرا بر میخ های دیوار آویزان کن چون که من نمرده‌ام؛ بلکه زنده‌ام و این را بدانید که فرزندی که در راه خدا شهید شده، باعث سرفرازی است و اسلام با این خون‌ها پایدار است. ما باید خون و خون بها بدهیم تا بتوانیم حقانیت اسلام را ثابت کنیم و اگر من به شهادت، آرزوی دیرینه ام رسیدم مرا در زادگاه خویش احمد آباد دفن کنید. پدر و مادر عزیزم!‌ امیدوارم مرا راضی کنید چون شما خیلی حق بر گردن من دارید چون با چه زحمتی مرا به سن ۱۹ سالگی رساندید. از شما دوستان و قوم و خویشان می خواهم اگر از من بدی دیدید، مرا ببخشید و اگر اراده قادر متعال بر کشتن من به وسیله دشمن قرار بگیرد، باز هم جز شرمساری و خجالت در مقابلش جوابی ندارم که مرا از چنین فیض عظیمی برخوردار کرد. به هر حال امیدوارم خداوند مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهد و به فضل و کرامتش و همچنین به دعای پدر و مادر و برادران و خواهرانم، مرا نیز در زمره شهدا محسوب بدارد و به تبار حسینیان واصلم بگرداند و امیدوارم به زودی انقلاب اسلامی ایران پیروز شود و مستضعفین جهان از زیر سلطه جنایتکاران آزاد شوند.   گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید:

مادر! هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به یاد امام حسین علیه السّلام باش که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق کرد … بدانید که فرزندی که برای حق و در راه حق، شهید شده است، باعث سرافرازی است و اسلام با این خون‌ها پایدار است.

yazdrasa.ir (12) yazdrasa.ir (13) yazdrasa.ir (14) yazdrasa.ir (15)

 yazdrasa.ir (2)  yazdrasa.ir (4) yazdrasa.ir (5) yazdrasa.ir (6) yazdrasa.ir (7) yazdrasa.ir (8) yazdrasa.ir (9) yazdrasa.ir (10) yazdrasa.ir (11) yazdrasa.ir (1)




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.