Skip to Content


سياست نگاه به جنوب:‌ضرورت‌ها و الزامات


بنا بر قانون اساسی، ضرورت‌های ژئوپولتیک، مجاورت جغرافیایی و همسایگی‌ و اشتراکات تاریخی و فرهنگی روابط حسنه با کشورهای جنوبی خلیج فارس، یکی از اولویت‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است؛ اما در اثر تأثیرگذاری برخی متغیرهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، روابط ایران و اعراب حوزه خلیج فارس، قبض و بسط‌ها و فراز و فرودهای بسیاری داشته است؛ نخست، موضع کشورهای محافظه‌کار عرب نسبت به دولت انقلابی و اسلامی ایران روابط متقابل را در تنگنا قرار داد و دوم، موضع حمایتی اعراب از رژیم بعث عراق در جریان تجاوز به جمهوری اسلامی ایران، روابط را متشنج‌تر ساخت. پایان جنگ، سرآغاز تنش‌زدایی در روابط ایران و اعراب شد، به‌ گونه‌ای که روابط دوجانبه ایران و شورای همکاری خلیج فارس در این دوران و دوره پس از آن به سطح خوبی ارتقا‌ یافت. طرح پرونده‌ هسته‌ای ایران در دستور کار بین‌المللی و اوج‌گیری بحران هسته‌ای در دولت‌های نهم و دهم، بار دیگر روابط ایران و اعراب دستخوش انقباض و تنش شد. آغاز دولت یازدهم، بر پایه دکترین تعامل سازنده، نویددهنده انبساط دوباره در روابط است. تبار‌شناسی روابط ایران و شورای همکاری و در رأس آن عربستان، بیانگر این واقعیت است که عوامل و متغیرهای ملی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، نوع و سطح تعاملات دوجانبه را تعیین می‌کند. در سطح ملی، ماهیت متمایز نظام‌های سیاسی ایران و اعراب و تعارضات ایدئولوژیک آن‌ها یک عنصر تنش‌آفرین بوده است، ولی با این حال، گفتمان حاکم بر دولت‌های گوناگون در ایران و خرده گفتمان‌های سیاست خارجی آن‌ها به صورت سلبی و ایجابی، روابط ایران و اعراب جنوب خلیج فارس را متأثر ساخته است. از این روی، حاکمیت گفتمان اعتدال‌گرایی مبنی بر تعامل سازنده و توسعه متوازن روابط خارجی در سیاست خارجی دولت یازدهم،‌ زمینه لازم برای گسترش روابط ایران و اعراب را فراهم ساخته است. اما در سطح منطقه‌ای‌ باید گفت که در اثر تقابل برخی کشورهای عضو شورای همکاری، به ویژه عربستان، با جمهوری اسلامی ایران، شرایط مطلوبی برای گسترش روابط دوجانبه وجود ندارد؛ دست بر‌تر و موضع مستحکم ایران در عراق، لبنان و سوریه، به گونه‌ای از ایران هراسی کاذب دامن زده که اعراب را به ‌در پیش گرفتن سیاست بازدارندگی و موازنه سازی معکوس واداشته است. این پندار از تهدید ایران، به ویژه پس از اوج‌گیری بحران سوریه، مهم‌ترین عامل تنش در روابط ایران و عربستان بوده است. در سطح بین‌المللی‌ در اثر توافق هسته‌ای ایران و ۱+۵، وضعیت پارادوکسیکالی برای روابط ایران و اعراب پدید آمده است؛ از یک سو، با توجه به کاهش محدودیت‌ها و تنش‌های ناشی از بحران هسته‌ای، قاعدتاً باید زمینه خوبی برای توسعه روابط ایران و اعراب فراهم شده باشد. اما از سوی دیگر، نگرانی اعراب حوزه خلیج فارس به‌ ویژه عربستان از احتمال و امکان‌ عادی‌سازی روابط ایران و امریکا، باعث مواضع منفی و سلبی آن‌ها در قبال ایران شده است، به ‌گونه‌ای که عربستان درصدد خنثی‌سازی این توافق و موازنه سازی منطقه‌ای ‌ضد ایران از طریق ائتلاف با رژیم اسرائیل روی آورده است. توسعه روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس و در رأس آن عربستان، الزامات و ضرورت‌های راهبردی و سیاستی خاصی دارد. از جانب‌ ایران برخی از مهمترین‌ الزامات را به این صورت می‌توان تلخیص و تبیین کرد: نخست: تدوین و اجرای سیاست نگاه به جنوب در چهارچوب دکترین تعامل سازنده؛ هرچند جهت‌گیری کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، عدم تعهد است، ‌در قالب آن سیاست‌های و راهبردهای فرعی گوناگونی در پیش گرفته ‌و اجرا شده است. سیاست نگاه به غرب، سیاست نگاه به شرق، سیاست جهان سوم‌گرایی و امریکای لاتین‌گرایی از جمله سیاست‌هایی است که در دوره‌های گوناگون سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته و عملیاتی شده است. در برخی ‌ادوار سیاست خارجی ایران، سیاست نگاه به جنوب و شمال نیز اتخاذ و اجرا شده است. اما تجربه تاریخی نشان می‌دهد که این سیاست به طور مستقل اتخاذ نشده، بلکه در ذیل سیاست‌های کلی‌تر نگاه به غرب تعریف و تنفیذ شده است. از این روی، نخستین الزام توسعه روابط با اعراب جنوب خلیج فارس تدوین، تعریف و تنفید سیاست نگاه به جنوب به عنوان یک سیاست مستقل برمبنای سیاست خارجی متوازن است. دوم، اولویت بخشیدن به سیاست چندجانبه‌گرایی در مدیریت تعاملات و مسائل و موضوعات منطقه‌ای؛ بسیاری از نگرانی‌های اعراب از ایران برخاسته از این ادراک و پندار است که ایران قدرتمند درصدد هژمونی منطقه‌ای و مدیریت یک جانبه نظم امنیتی منطقه‌ای و تحمیل آن بر دیگران است. از این روی، در اوضاع کنونی که جمهوری اسلامی ایران از موضع‌ برتری در منطقه خاورمیانه برخوردار است، برای رفع این سوء تفاهم و ادراک اتخاذ رویکردهای دوجانبه و چندجانبه برای مدیریت مسائل منطقه‌ای ضرورت می‌یابد. به نظر می‌رسد نظم کنسرتی نظم منطقه‌ای ممکنی است که می‌تواند امنیت ‌خلیج فارس تأمین کند. سوم، اتخاذ و اجرای دیپلماسی چندجانبه فعال منطقه‌ای؛ تاریخ روابط بین‌الملل در ‌دو سطح نظری و عملی، نشان می‌دهد که دیپلماسی در زمان بحران، درگیری و جنگ ضرورت و اهمیت بیشتری از زمان صلح دارد، به گونه‌ای که وقتی سطح تنش و تخاصم بین دو بازیگر بین‌المللی افزایش می‌یابد برای پیشگیری از تصاعد آن به بحران و جنگ، دیپلماسی هم‌ جانبه فعال ضرورت می‌یابد. چون دیپلماسی هنر مدیریت منافع متعارض و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات است که در شرایط بحران و تنازع اولویت می‌یابد. از این روی، در شرایط موجود که به دلایل تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی ناشی از توافق هسته‌ای ژنو، اختلافات بین ایران و عربستان افزایش یافته است، استفاده از دیپلماسی دو و چند جانبه ارزش و اهمیت راهبردی دارد. تحرک دیپلماسی منطقه‌ای فعال ایران که با سفر وزیر امور خارجه به کویت و عمان و قطر آغاز شد اولین گام در این راستاست که باید با تعامل بیشتر و نزدیک‌تر با عربستان و امارات کامل شود. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به طور عام و عربستان به طور خاص نیز باید گام‌های عملی برای گسترش روابط با ایران بردارند؛ نخست، گسترش روابط دوجانبه مستلزم اصلاح ادراک و پندار از تهدید جمهوری اسلامی ایران از سوی اعراب است. این تصور و تلقی که ایران درصدد تضعیف دیگر بازیگران منطقه برای تحمیل هژمونی در منطقه خلیج‌فارس است، اعراب را از نزدیکی و همکاری با جمهوری اسلامی بازمی‌دارد، به گونه‌ای که از یک طرف آنان را به تقابل درون‌گرا یا برون‌گرا با ایران وامی‌دارد. از طرف دیگر، زمینه مساعدی ‌برای مداخلات فرامنطقه‌ای در خلیج فارس فراهم می‌سازد که مهم‌ترین عامل تنش بین ایران و اعراب بوده است. در حالی که همسایگان قدرتمند و مستقل در جنوب ایران هر دو عامل نا‌امنی و بی‌ثباتی در خلیج فارس را بی‌اثر می‌سازد. دوم، کشورهای عربی و به ویژه عربستان به جای تأکید براختلافات فی‌مابین باید بر منافع مشترک تمرکز کنند. تردیدی نیست که اختلاف دیدگاه بین ایران و عربستان وجود دارد، ولی تجارب گذشته نشان می‌دهد که همکاری و تعامل دو کشور بیش از تنازع و تخاصم منافع آنان را تأمین و تضمین کرده است. ناکامی و ناکارآمدی سیاست‌های تقابلی و تخاصمی عربستان برای خنثی کردن نفوذ منطقه‌ای ایران گواه عینی براین ادعاست. سوم، اعراب و عربستان نباید سیاست منطقه‌ای خود را بر پایه بازی برد ـ باخت تعریف و تعقیب نمایند. هرچند ایران و عربستان دو رقیب منطقه‌ای هستند ولی برد یکی از آن‌ها لزوماً به مثابه باخت دیگری نیست، بلکه برعکس رقابت ایران و عربستان می‌تواند یک بازی برد ـ برد باشد که منافع هر دوی آنان را تأمین کند. بسیاری از سیاست‌ها و اقدامات بازدارنده عربستان در قبال جمهوری اسلامی ایران ناشی از این تلقی و تصور نادرست بوده که البته نتایج معکوسی نیز به بار آورده است. چهارم، اعراب و عربستان باید از پیوند زدن موضوعات گوناگون بپرهیزند. چون مرتبط ساختن مسائل متعدد منطقه‌ای که دو طرف در مورد آن اختلاف نظر دارند، نه تنها به حل و فصل آن‌ها کمک نمی‌کند، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن آن‌ها می‌شود؛ برای نمونه، پیوند زدن بحران سوریه، جزایر سه گانه ایرانی و پرونده هسته‌ای به همدیگر نتیجه‌ای جز حل نکردن بیشتر همه آن‌ها ندارد، چون برخی از این موضوعات در حوزه منافع حیاتی جمهوری اسلامی بوده و قابل مذاکره و مصالحه نیستند.

بنا بر قانون اساسی، ضرورت‌های ژئوپولتیک، مجاورت جغرافیایی و همسایگی‌ و اشتراکات تاریخی و فرهنگی روابط حسنه با کشورهای جنوبی خلیج فارس، یکی از اولویت‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است؛ اما در اثر تأثیرگذاری برخی متغیرهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، روابط ایران و اعراب حوزه خلیج فارس، قبض و بسط‌ها و فراز و فرودهای بسیاری داشته است؛ نخست، موضع کشورهای محافظه‌کار عرب نسبت به دولت انقلابی و اسلامی ایران روابط متقابل را در تنگنا قرار داد و دوم، موضع حمایتی اعراب از رژیم بعث عراق در جریان تجاوز به جمهوری اسلامی ایران، روابط را متشنج‌تر ساخت. پایان جنگ، سرآغاز تنش‌زدایی در روابط ایران و اعراب شد، به‌ گونه‌ای که روابط دوجانبه ایران و شورای همکاری خلیج فارس در این دوران و دوره پس از آن به سطح خوبی ارتقا‌ یافت. طرح پرونده‌ هسته‌ای ایران در دستور کار بین‌المللی و اوج‌گیری بحران هسته‌ای در دولت‌های نهم و دهم، بار دیگر روابط ایران و اعراب دستخوش انقباض و تنش شد. آغاز دولت یازدهم، بر پایه دکترین تعامل سازنده، نویددهنده انبساط دوباره در روابط است. تبار‌شناسی روابط ایران و شورای همکاری و در رأس آن عربستان، بیانگر این واقعیت است که عوامل و متغیرهای ملی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، نوع و سطح تعاملات دوجانبه را تعیین می‌کند. در سطح ملی، ماهیت متمایز نظام‌های سیاسی ایران و اعراب و تعارضات ایدئولوژیک آن‌ها یک عنصر تنش‌آفرین بوده است، ولی با این حال، گفتمان حاکم بر دولت‌های گوناگون در ایران و خرده گفتمان‌های سیاست خارجی آن‌ها به صورت سلبی و ایجابی، روابط ایران و اعراب جنوب خلیج فارس را متأثر ساخته است. از این روی، حاکمیت گفتمان اعتدال‌گرایی مبنی بر تعامل سازنده و توسعه متوازن روابط خارجی در سیاست خارجی دولت یازدهم،‌ زمینه لازم برای گسترش روابط ایران و اعراب را فراهم ساخته است. اما در سطح منطقه‌ای‌ باید گفت که در اثر تقابل برخی کشورهای عضو شورای همکاری، به ویژه عربستان، با جمهوری اسلامی ایران، شرایط مطلوبی برای گسترش روابط دوجانبه وجود ندارد؛ دست بر‌تر و موضع مستحکم ایران در عراق، لبنان و سوریه، به گونه‌ای از ایران هراسی کاذب دامن زده که اعراب را به ‌در پیش گرفتن سیاست بازدارندگی و موازنه سازی معکوس واداشته است. این پندار از تهدید ایران، به ویژه پس از اوج‌گیری بحران سوریه، مهم‌ترین عامل تنش در روابط ایران و عربستان بوده است. در سطح بین‌المللی‌ در اثر توافق هسته‌ای ایران و ۱+۵، وضعیت پارادوکسیکالی برای روابط ایران و اعراب پدید آمده است؛ از یک سو، با توجه به کاهش محدودیت‌ها و تنش‌های ناشی از بحران هسته‌ای، قاعدتاً باید زمینه خوبی برای توسعه روابط ایران و اعراب فراهم شده باشد. اما از سوی دیگر، نگرانی اعراب حوزه خلیج فارس به‌ ویژه عربستان از احتمال و امکان‌ عادی‌سازی روابط ایران و امریکا، باعث مواضع منفی و سلبی آن‌ها در قبال ایران شده است، به ‌گونه‌ای که عربستان درصدد خنثی‌سازی این توافق و موازنه سازی منطقه‌ای ‌ضد ایران از طریق ائتلاف با رژیم اسرائیل روی آورده است. توسعه روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس و در رأس آن عربستان، الزامات و ضرورت‌های راهبردی و سیاستی خاصی دارد. از جانب‌ ایران برخی از مهمترین‌ الزامات را به این صورت می‌توان تلخیص و تبیین کرد: نخست: تدوین و اجرای سیاست نگاه به جنوب در چهارچوب دکترین تعامل سازنده؛ هرچند جهت‌گیری کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، عدم تعهد است، ‌در قالب آن سیاست‌های و راهبردهای فرعی گوناگونی در پیش گرفته ‌و اجرا شده است. سیاست نگاه به غرب، سیاست نگاه به شرق، سیاست جهان سوم‌گرایی و امریکای لاتین‌گرایی از جمله سیاست‌هایی است که در دوره‌های گوناگون سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته و عملیاتی شده است. در برخی ‌ادوار سیاست خارجی ایران، سیاست نگاه به جنوب و شمال نیز اتخاذ و اجرا شده است. اما تجربه تاریخی نشان می‌دهد که این سیاست به طور مستقل اتخاذ نشده، بلکه در ذیل سیاست‌های کلی‌تر نگاه به غرب تعریف و تنفیذ شده است. از این روی، نخستین الزام توسعه روابط با اعراب جنوب خلیج فارس تدوین، تعریف و تنفید سیاست نگاه به جنوب به عنوان یک سیاست مستقل برمبنای سیاست خارجی متوازن است. دوم، اولویت بخشیدن به سیاست چندجانبه‌گرایی در مدیریت تعاملات و مسائل و موضوعات منطقه‌ای؛ بسیاری از نگرانی‌های اعراب از ایران برخاسته از این ادراک و پندار است که ایران قدرتمند درصدد هژمونی منطقه‌ای و مدیریت یک جانبه نظم امنیتی منطقه‌ای و تحمیل آن بر دیگران است. از این روی، در اوضاع کنونی که جمهوری اسلامی ایران از موضع‌ برتری در منطقه خاورمیانه برخوردار است، برای رفع این سوء تفاهم و ادراک اتخاذ رویکردهای دوجانبه و چندجانبه برای مدیریت مسائل منطقه‌ای ضرورت می‌یابد. به نظر می‌رسد نظم کنسرتی نظم منطقه‌ای ممکنی است که می‌تواند امنیت ‌خلیج فارس تأمین کند. سوم، اتخاذ و اجرای دیپلماسی چندجانبه فعال منطقه‌ای؛ تاریخ روابط بین‌الملل در ‌دو سطح نظری و عملی، نشان می‌دهد که دیپلماسی در زمان بحران، درگیری و جنگ ضرورت و اهمیت بیشتری از زمان صلح دارد، به گونه‌ای که وقتی سطح تنش و تخاصم بین دو بازیگر بین‌المللی افزایش می‌یابد برای پیشگیری از تصاعد آن به بحران و جنگ، دیپلماسی هم‌ جانبه فعال ضرورت می‌یابد. چون دیپلماسی هنر مدیریت منافع متعارض و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات است که در شرایط بحران و تنازع اولویت می‌یابد. از این روی، در شرایط موجود که به دلایل تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی ناشی از توافق هسته‌ای ژنو، اختلافات بین ایران و عربستان افزایش یافته است، استفاده از دیپلماسی دو و چند جانبه ارزش و اهمیت راهبردی دارد. تحرک دیپلماسی منطقه‌ای فعال ایران که با سفر وزیر امور خارجه به کویت و عمان و قطر آغاز شد اولین گام در این راستاست که باید با تعامل بیشتر و نزدیک‌تر با عربستان و امارات کامل شود. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به طور عام و عربستان به طور خاص نیز باید گام‌های عملی برای گسترش روابط با ایران بردارند؛ نخست، گسترش روابط دوجانبه مستلزم اصلاح ادراک و پندار از تهدید جمهوری اسلامی ایران از سوی اعراب است. این تصور و تلقی که ایران درصدد تضعیف دیگر بازیگران منطقه برای تحمیل هژمونی در منطقه خلیج‌فارس است، اعراب را از نزدیکی و همکاری با جمهوری اسلامی بازمی‌دارد، به گونه‌ای که از یک طرف آنان را به تقابل درون‌گرا یا برون‌گرا با ایران وامی‌دارد. از طرف دیگر، زمینه مساعدی ‌برای مداخلات فرامنطقه‌ای در خلیج فارس فراهم می‌سازد که مهم‌ترین عامل تنش بین ایران و اعراب بوده است. در حالی که همسایگان قدرتمند و مستقل در جنوب ایران هر دو عامل نا‌امنی و بی‌ثباتی در خلیج فارس را بی‌اثر می‌سازد. دوم، کشورهای عربی و به ویژه عربستان به جای تأکید براختلافات فی‌مابین باید بر منافع مشترک تمرکز کنند. تردیدی نیست که اختلاف دیدگاه بین ایران و عربستان وجود دارد، ولی تجارب گذشته نشان می‌دهد که همکاری و تعامل دو کشور بیش از تنازع و تخاصم منافع آنان را تأمین و تضمین کرده است. ناکامی و ناکارآمدی سیاست‌های تقابلی و تخاصمی عربستان برای خنثی کردن نفوذ منطقه‌ای ایران گواه عینی براین ادعاست. سوم، اعراب و عربستان نباید سیاست منطقه‌ای خود را بر پایه بازی برد ـ باخت تعریف و تعقیب نمایند. هرچند ایران و عربستان دو رقیب منطقه‌ای هستند ولی برد یکی از آن‌ها لزوماً به مثابه باخت دیگری نیست، بلکه برعکس رقابت ایران و عربستان می‌تواند یک بازی برد ـ برد باشد که منافع هر دوی آنان را تأمین کند. بسیاری از سیاست‌ها و اقدامات بازدارنده عربستان در قبال جمهوری اسلامی ایران ناشی از این تلقی و تصور نادرست بوده که البته نتایج معکوسی نیز به بار آورده است. چهارم، اعراب و عربستان باید از پیوند زدن موضوعات گوناگون بپرهیزند. چون مرتبط ساختن مسائل متعدد منطقه‌ای که دو طرف در مورد آن اختلاف نظر دارند، نه تنها به حل و فصل آن‌ها کمک نمی‌کند، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن آن‌ها می‌شود؛ برای نمونه، پیوند زدن بحران سوریه، جزایر سه گانه ایرانی و پرونده هسته‌ای به همدیگر نتیجه‌ای جز حل نکردن بیشتر همه آن‌ها ندارد، چون برخی از این موضوعات در حوزه منافع حیاتی جمهوری اسلامی بوده و قابل مذاکره و مصالحه نیستند.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.