Skip to Content

در جلسه هفتگی انصارحزب الله مطرح شد

روایت حجت‌الاسلام نبوی از تفسیر عجیب خاتمی درباره سخنان امام علی(ع)


حجت‌الاسلام سیدعباس نبوی گفت: اگر آقای خاتمی معلوم نکند چه راهی را می‌خواهد دنبال کند، بداند که ما وظیفه خویش را در سطح جامعه انجام داده و آگاهی بخشی می‌کنیم تا از مردم تودهنی سنگینی بخورند.

  به گزارش میبدخبر به نقل از حوزه احزاب خبرگزاری فارس حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعباس نبوی محقق، پژوهشگر و رئیس موسسه پژوهشی فرهنگی توسعه و تمد‌ن اسلامی در جلسه هفتگی انصار حزب‌الله‌ درباره مسائل سیاسی روز به سخنرانی پرداخت که متن کامل آن به شرح زیر است:   *لزوم وفاداری به بنیان‌های تفکر اسلام اهل‌بیت(ع)   ورای همه جدال‌ها و مباحثاتی که در طول 30 سال گذشته در کشور ما اتفاق افتاده است، بحمدالله به یک تجربه و مخزن بزرگی از دریافت‌های تاریخی دست پیدا کرده‌ایم؛ اگر این دریافت‌ها را دست‌کم نگیریم و از آن بهره‌مند شویم و برای آینده به آن توجه کنیم، برای ما بسیار ارزنده و با برکت خواهد بود.   منتها شروطی دارد و نیاز به پیش فرض‌هایی است؛ مهمترین مفروضات این است که ما به بنیان‌های تفکر اسلام اهل‌بیت ‌علیهم‌السلام کاملاً وفادار بمانیم که این شرط اصلی و اساسی است و نتیجه آن خط و اندیشه حضرت امام(ره) است که ادامه و تبلور آن در رهبر معظم انقلاب است.   اگر این تجربه عظیم با این عبرت همراه شود، ما می‌توانیم مسیر آینده جمهوری اسلامی را به طور کامل بیمه کنیم؛ هر کدام از جریان‌های سیاسی ضعف‌ها و نابخردی‌هایی داشته‌اند، لذا ضروری است که ما به صراحت‌هایی برگردیم؛ صراحت در ارزیابی و نقد خود و به طور اعم در هر یک از جریان‌های سیاسی جهت تعیین مسیر آینده.   *ضرورت جبران ضعف‌ها و اشتباهات   اما پیش‌شرط هر حرکتی این است که کاملاً نسبت به اسلام اهل بیت(ع) وفادار باشیم؛ در این زمینه هر جریان سیاسی که ضعف دارد، باید ضعف‌هایش را جبران کند؛ نمی‌توان از اسلام اهل بیت(ع) حتی در یک نکته صرف‌نظر کرد و کوتاه آمد به خاطر اینکه مثلاً در میان ضعف‌های جریانات سیاسی نکته ظریفی مغفول مانده است.   اگر مجمع روحانیون دچار مشکل کم سوادی و فضل اسلام آخوندی و طلبگی است، باید جبران کند؛ چرا که پذیرفتنی نیست کسی بخواهد مثلاً روایتی را تفسیر کند، در این مقوله ناتوان باشد و بعد چیزهای بی‌ربط به تفسیر بچسباند! اینجاست که آشفتگی و سردرگمی پیش می‌آید و معلوم نمی‌شود که معیار، بنیان و پایه چیست و واقعاً باید به بقیه جریان‌های سیاسی هم هشدار داد.   نکند در جامعه روحانیت مبارز ما با مشکل ضعف فضل طلبگی مواجه شویم؛ نکند در میان فضلای اهل فکر جامعه آنقدر عمل زده و اجرایی باشیم که دچار ضعف بنیان فکری در اساس که مأخوذ از اسلام اهل بیت(ع) است، شویم.   آقای خاتمی در روز عید غدیر جلسه‌ای داشت، وی خطبه‌ای از امیرالمؤمنین(ع) را برای جمع خوانده است که بیشتر آن تکیه کلام‌هایی مدنظرش بود که مثلاً به تعبیر خودش بخواهد استبداد را نفی کند. آن کلام حضرت علی(ع) را که می‌فرماید: «ولا تکلّمونی بما تکلّم به الجبابره»، بیان کرده است، منتها وقتی که وی این روایت را تفسیر می‌کند، انسان تعجب می‌کند. آیا این فضل طلبگی است؟!   حضرت در قسمتی از نهج‌البلاغه می‌فرمایند که برای من ثنای جمیل (که مخصوص پروردگار است) نگویید، خاتمی این‌گونه ترجمه می‌کند که هرگز مرا ستایش نکنید؛ در صورتی که مراد امیرالمؤمنین ثنای اضافی است. بعد در ادامه روایت می‌فرماید در مورد من حق را بگویید؛ آیا معنایش این است که مرا ستایش نکنید.   بنده نگاهی در متن صحبت‌های آقای خاتمی کردم، لااقل بیش از 12 مورد نقض و ضعف جدی و اساسی داشت. چگونه یک روایتی تفسیر می‌شود، آن هم با جمله جمله اشکال و ایراد در ترجمه؟! به نظرم آمد نکند - اگر حمل بر صحت کنیم - وی، به جهت عجله‌ای که داشته از کتابی که استفاده ‌کرده، از همان ترجمه‌ای که در آن کتاب آمده استفاده ‌کرده است.   ‌اما این جا سوال دیگری پیش می‌آید که آیا می‌شود یک روحانی فاضل در جامعه بیاید حرفی را به امیرالمومنین با یک ترجمه بسیار ضعیف و غیرقابل قبول نسبت دهد؟! و از تفسیر ضعیف‌تر و غیرقابل قبول‌تری بهره‌گیری کند؟! چون وی در میان مواردی که حضرت امیر توصیه اخلاقی در زمینه حکومت و سیاست می‌کند؛ می‌گوید حضرت دارد صفت‌های حکمران مستبد را می‌گوید و این که حالا ما می‌خواهیم صفت‌های استبداد را نفی‌کنیم(!)   *با اطلاعات ناقص نمی‌توان تفکر اسلام ناب را اشاعه داد   لااقل اگر فضل درست و حسابی ندارید، بروید درست کنید، جبران کنید؛ چراکه این راهش نیست و طلبه باید درست و حسابی و قوی ادبیات، معارف، فقه، اصول و امّهات فلسفه را بداند، بعد بیاید در عرصه اجتماع حرف بزند؛ راهش این نیست که نتواند صفت و موصوف پیشین را تشخیص بدهد که این صفت مربوط به کدام موصوف است و معنایش چیست و نتیجه چه خواهد شد، بعد هم هر چه دلش بخواهد برای روایت از خودش در آورد و اشاعه کند.   این گرفتاری امروز ماست؛ چرا این کارها را می‌کنید؟ آیا با این روش تفکر اسلامی ساخته می‌شود؟ خیر؛ شما خودتان را مغشوش می‌کنید و کسانی که شما را قبول دارند و جامعه را مغشوش می‌کنید.   امام(ره) در آن نامه‌ای که درباره نهضت آزادی به وزارت کشور نوشتند، یک ایراد اساسی که به نهضت آزادی گرفتند، این بود که - ایشان گفتند - اینها بدون داشتن اطلاع و سواد کافی تفسیر جاهلانه از اسلام ارائه می‌دهند و یا به تعبیر دیگر تفسیرهای ترجمه‌ای دم دستی را می‌گیرند و آن را مساوی با نتیجه دینی قرار می‌دهند.   این چه کاری است که می‌کنید؟ این طوری خودتان از هویت اسلامی خالی می‌شوید؛ این مشکل و دردی است که در جامعه برای ما حاصل شده است. چرا به خطبه حضرت امیر‌المومنین(ع) تمسّک می‌کنید؟ بدون تمسّک به خطبه حضرت امیر بیایید حرف‌های خودتان را بزنید، بگویید مثلاً از نگاه ما این مقدار آزادی در جامعه کافی نیست، باید ده برابر شود نه اینکه به نحوی بسیار ضعیف به خطبه امیرالمومنین(ع) استناد کنید، ‌در حالی که حتی نتوانید آن را به درستی ترجمه کنید این چه کاری است که شما می‌کنید؟   حضرت می‌فرماید در مورد من حق را بگویید؛ علیّ حق را معرفی کنید. در معرفی علی حق، ثنا گفتن هم هست، اما زیاده نگویید؟ اما حضرت کی فرموده است که هرگز درباره من ثنا نگویید. از همین جا شما برای خودتان افکار و مبانی درست می‌کنید که تبدیل به غلط اندر غلط می‌شود.   *مشکل برچسب‌زدن در جامعه   نکته دیگر اینکه یک دعوای برچسبی امروزه در کشور راه‌اندازی کرده‌اند و با این برچسب‌ها اصلاً نمی‌گذارند، حرف درست و حسابی گفته شود و تا یک مسئله‌ای مطرح می‌شود، می‌گویند مثلاً این مطلب را آقای فلانی که وابسته به فلانجا و فلان جلسه است، زده است.   این چه نوع حرفی زدنی است؟ ما در این مملکت انواع و اقسام نبوی داریم، نبوی فراری هم داریم. در جناح فوق حزب‌‌اللهی هم داریم، در جناح فوق چپ هم داریم، یکی هم حقیر هستم. تا می‌خواهند حرفی بزنند می‌نویسند آقای سیدعباس نبوی شاگرد مصباح یزدی، موسسه فلان و...   آیت‌الله مصباح یزدی شخصیتی است که یک عمر فعالیت فکری و فرهنگی در جامعه کرده است و بسیار محترم است. اما به هر دلیلی بنده به هیچ وجه حتی یک ساعت و یک روز، نه در موسسه ایشان و نه در کلاس ایشان حضور نداشته‌ام. اما این چه نوع حرف زدن با افکار عمومی است؟ این چه روشی است که شما دنبال می‌کنید؟ چه نتیجه‌ای می‌خواهید بگیرید؟ چه شده که جریانی سیاسی به جای اینکه حرف و ادعای خود را بگوید و آن ادعا را با دلیل مبرهن کند، آنقدر به مغلطه‌بازی بیفتد که شخصیت برجسته و محترمی مثل آیت‌الله مصباح را در افکار عمومی و در بخش گسترده‌ای از جامعه تخریب کند و اگر بخواهد حرف کس دیگری را هم به نوعی ابتر کند و از بین ببرد، بیاید با یک کلمه استناد کند و آدرس دهد و بگذرد.   *لزوم بهره‌گیری از دلیل و برهان به جای ادعاهای واهی   حالا جالب است که این آقایان معترضند به آقای شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان، که چرا چنین و چنان است. کیهان که بیش از آنچه اتفاق می‌افتد به شما نسبت نمی‌دهد. مثلاً می‌گوید فلان شخص سه بار با جورج سوروس جلسه داشته است. حرف اضافی هم که نمی‌زند و نمی‌‌گوید که آقای جورج سوروس مثلاً ایشان را استخدام کرده است و فقط می‌گوید جلسه داشته است. شما هم راجع به جلسه می‌توانید نظر بدهید.   اما شماها اینقدر از لحاظ اخلاقی و فرهنگی فاقد یک حیثیت و اصالت شده‌اید که حاضر نیستید به دعوی و ادعای یک نفر درست توجه کنید و زودتر می‌خواهید با یک نوع ارتباطات و استنادات مسئله را از سر خودتان واکنید این چه روشی است؟   نکته دیگری که می‌خواهم بگویم این است که جناب آقای رفسنجانی الان تقریباً یک سالی می‌شود که در صحبت‌های مختلف خود یک گزاره‌ای را مطرح می‌کنند و می‌گویند این مسیری که تا اینجا آمده، یعنی از زمانی که ما نبودیم(84) خطا شده و باید به مسیر او برگردیم که دقیقاً معطوف به مسائل فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه ماست.   آقای خاتمی هم می‌گوید ما باید برگردیم، چرا که راه‌حل جامعه کنونی اصلاحات است؛ ما فکر می‌کردیم که دولت اصولگرای نهم و به دنبال آن دولت دهم، خیلی از مسائل و انحرافات و مشکلات را به نوعی مهار و آنها را حل خواهد کرد ولی آهسته، آهسته ضلع سومی هم باز شده و کار به اینجا رسیده که در اظهارنظر آخر، رئیس‌جمهور گفت: «قرار نیست که ما به هر قیمتی حکومت را حفظ کنیم.» و همه را در سخنرانی‌های مختلف به انسان کامل ارجاع می‌دهند.   اما نقد و نکته‌ای که بنده می‌توانم عرض کنم این است که چرا صریح نمی‌گویند چه می‌خواهند؟ همه مسائل و صحنه‌هایی که برای ما و خاورمیانه و جهان شکل گرفته و آراسته شده است، واضح و مبرهن است؛ امام(ره) در آن نامه‌ای که به مهاجرین جنگ تحمیلی بعد از پذیرش قطعنامه نوشتند و در حقیقت برای تاریخ گذاشتند، همه مطالب را آنجا گفتند و فرمودند که ما می‌خواهیم پرچم اسلام بلند شود، گسترده شود، جهان اسلام بیدار شود، به ارزش‌های الهی برگردیم، اسلام آینده این منطقه را خواهد گرفت و در جهان پیش خواهد رفت، قرن آینده، قرن اسلام خواهد بود.   *ضرورت اعلام مواضع صریح و شفّاف برخی جناح‌ها   طبیعی است که در این مصاف، دو جبهه تشکیل شده است، مسائلی در مورد مدیریت سه قوه در داخل کشور همیشه مطرح بوده و در این 7-8 سال اخیر هم این مسائل مطرح است، مثل اینکه آیا در فلان جا خوب عمل کردند یا نه به موقع رسیدند، نرسیدند، این تأثیرش در کل صحنه‌آرایی چقدر است؟ بفرمایید، ببینیم شما چرا حرف‌هایتان را صریح نمی‌زنید؟   ما آمدیم مقابل قدرتی که ابرقدرت بی‌منازع جهان بوده، ایستاده‌ایم و خدا هم لطف کرده و توفیقاتی هم داشته‌ایم و به تعبیر خودشان بازنده این صحنه‌ها آمریکا بوده است؛ بفرمایید اگر قرار است برگردیم از چه چیزی برگردیم؟ در مورد نکات محدود و جزیی می‌توان نقدهایی را مدنظر قرار داد و توجه کرد؛ مثلاً بعضی وقت‌ها نقد می‌کنند که ادبیات آقای احمدی‌نژاد در اجلاس‌های بین‌المللی ناجور بوده و برای ما مشکل درست کرده است، بسیار خوب در جایی که انتقاد بحق است می‌پذیریم که این ادبیات باید اصلاح شود و به نحوی خوب مطرح شود. منتها آیا قرار است که ادبیات اصلاح شود یا خط؟   الان این دو تا صحنه، همه چیز خودش را دارد نشان می‌دهد؛ یعنی کاملا معلوم است که آقای محمود عباس و سازمان فتح به عامل‌های بی‌جیره و مواجب اسرائیل تبدیل شده‌اند که حتی وقتی اسرائیلی‌‌ها بنا دارند، فلسطینی‌ها را دستگیر کنند به خودشان زحمت نمی‌دهند و پلیس تشکیلات خودگردان را می‌فرستند و آنها را دستگیر کرده و تحویل اسرائیلی‌‌ها می‌دهند و آنها را به سیاه چال می‌اندازند.   یک صحنه دیگر هم مشخص است و آن حزب‌الله است. شما از چه می‌خواهید برگردید؟ جناب ملک عبدالله و کل بازماندگان ملک فیصل نفس‌هایشان به شماره افتاده است؛ آیا حالا وقت احوال‌پرسی با ایشان است؟! البته ما نمی‌خواهیم جدال کنیم وصف بکشیم، اما حالا وقت تحویل گرفتن اینها نیست، تمام اینها آمده‌اند یک جبهه درست کرده‌اند تا بشار اسد را ساقط کنند.   ما البته هیچ‌وقت از نقاط ضعف نظام اسد دفاع نکرده و نمی‌کنیم، اما الان وقت این است که به یک مرتبه صحنه مقاومت را خالی کنیم؟ این چه حرفی است؟ بگویید از چه می‌خواهید برگردید، این را معلوم کنید. بعد هم بگویید چگونه می‌خواهید برگردید؟ آن وقت شما فکر می‌کنید ملتی که پای امام ایستاد، پای دوران رهبری آقا ایستاده است و افتخار می‌کند به اینکه با تبعیت از امام حسین(ع) در حال مقاومت و ایستادگی است، این ملت اجازه خواهد داد که شما به مسیری که دلتان می‌خواهد بروید؟!   *ساز شل‌دینی زدن به نفع هیچ‌کس نیست   خیلی عجیب است که یک مسابقه‌ای درست شده که جریان‌های سیاسی احساس می‌کنند، برای کسب آرای خاکستری جامعه باید هر چه می‌توانند بیشتر شل‌دین شوند، چرا باور نمی‌کنید حتی شل‌دین‌های جامعه می‌خواهند شما متدین، جسور و دارای استقامت معقول باشید؟ چرا باور نمی‌کنید آن ضرب‌المثل قدیم را که دزدان وقتی می‌خواهند رئیس انتخاب کنند. امین‌ترین خودشان را انتخاب می‌کنند.   حالا بعضی در این کشور فکر می‌کنند هر چه ساز شل‌دینی بزنند، اقبال مردم به آنها بیشتر می‌شود، نه ملت ایران حتی ملت‌هایی که به دیانتی چندان پایبند نیستند هم به آدم‌هایی که به سمت زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی حرکت می‌کنند کمتر توجه می‌کنند.   تمام تجربیاتی که باید میان غرب و آمریکا و اروپا و غیره بگذرد، گذشته است؛ بنده همیشه این ایام در جلسات دانشجویی نسل سوم و چهارم انقلاب این را برای آنها توضیح می‌دهم و به آنها می‌گویم شما خیلی خوش‌شانس هستید که تمام دعواها و مناقشات و تجربیاتی که باید بعد از جنگ جهانی اول و دوم و آنچه که میان آمریکا، روسیه و اتحادیه جماهیر شوروی سابق و غرب و شرق اتفاق بیفتد، همه پیش‌روی شما حاضر و آماده است.   شماها که می‌گویید بیایید با زبان دیپلماسی با آمریکا به جایی برسیم، آیا جواب این مطلب را نمی‌دانید که حتی یک کشور نمی‌تواند ادعا کند با زبان دیپلماسی با آمریکا به جایی رسیده ‌است؟ این متاسفانه وضعیتی است که در سیاست با آن مواجه هستیم.   *ضرورت نقد اساسی جریانهای سیاسی توسط خودشان   اما عرض آخر بنده این است که جریان‌های سیاسی ما نیاز به یک نقد اساسی و ذاتی دارند. برای اینکه دل این دوستان اصلاح‌طلب که دوست نداریم بدعاقبت و بدسرنوشت شوند، به دست بیاوریم باید حرف بزنیم که فرصت به خود برگشتن و خود خویشتن را پیدا کردن برای همه هست. لذا عمومی می‌گوییم، همه برگردند و دومرتبه یک بررسی اساسی صورت پذیرد. حالا بعضی که بررسی می‌کنند می‌بینند مشکلات مبنایی و اساسی ندارند و در مسائل جزیی‌تر اشکال دارند، بعضی‌ها هم نه، می‌آیند مشکلات مبنایی و اساسی خودشان را نگاه کرده و پیدا می‌کنند؛ هر طوری که بخواهیم تحلیل و بررسی کنیم کنیم چند مسئله در این آسیب‌شناسی خودش را نشان خواهد داد.   *تعجب از ظلمی که در حق رهبری انقلاب صورت می‌گیرد!   در طول این 23 سال بعد از رحلت حضرت امام(ره) تا به امروز هیچ شخصی مثل خود آقا پیدا نمی‌کنیم که پای راه و اندیشه و خط امام و اسلام اهل بیت، عزت، استقلال و حریت نظام جمهوری اسلامی ایستاده باشد؛ اگر در بررسی میان افراد به شخصیتی اینچنینی برخورد کرده و مواجه شدیم ما نسبت به شخصیت آقا چگونه باید رفتار کنیم؟   آقایان بگویند چگونه باید رفتار کنیم؟ آیا انصاف است که برخی در هر جا و در هر نشست و برخاستی و در سایت‌ها و مجموعه‌‌ها حرف و نقدی دارند، یک طعنه ناروا و نادرستی هم نسبت به ایشان مطرح کنند؟! آن هم با آن وضعیتی که در 23 سال دوران رهبری آقا، جناب هاشمی 8 سال دولت داشته است و تقریباً هر کاری خواسته کرده است به غیر از آن مواردی که آقا دائم تذکر دادند و در آن ابلاغ برنامه دوم هشدار دادند که ما باید به سمت جهاد اکبر برویم و نکاتی را مطرح کردند. بیش از این که مانعی جلوی آقای هاشمی نبوده است.   آقای خاتمی آمد و غیر از آن جاهایی که انحراف مسلّم از مسیر اسلام اهل بیت بود که موانعی را ندیده است و هر گونه‌ای خواستند تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی کردند و جلو رفتند. مگر اینکه یک حرف بزنند و آن اینکه ما می‌خواستیم، نظام جمهوری اسلامی را تغییر ماهیت داده و یا آن را منحل کنیم، شما نگذاشتید.   احمدی‌نژاد هم که به طور کامل با یک آزاد راه چهار بانده مواجه بوده و هر طور که خواسته رفته است، آن وقت انصاف است که یک نفری با صبوری و علی رغم تمام فشارها و گرفتاری و خستگی‌ها، مقاومت کرده است، بعد شماها به جای اینکه مسئولیت کار‌های خویش را به عهده بگیرید و خودتان را آماده کنید و یکایک موارد را جواب بدهید و نسبت به آن مسئولانه حرف بزنید، همه را از سر خودتان باز کنید و شروع به طعنه زدن کنید و به نوعی دیگر سخن بگویید؟! چرا به خویشتن خویش رجوع نمی‌کنید؟   در بعضی از آیات سوره‌های جزء سی‌ام تعبیر این است که آدم از اعمال خودش فرار می‌کند. منتها ما امروز می‌بینیم که کسانی از عملکرد ده سال خودشان فرار می‌کنند؛ چرا نمی‌خواهند خودشان را نقد کنند؟ باید نقد و بررسی کنند، ببینند کجا از حضرت امام(ره) و اندیشه‌ها و راه ایشان فاصله گرفته‌اند و درست و صادقانه خودشان را ترمیم کنند.   *ضروری‌ترین اصلاحات، اصلاح جریانات سیاسی است   هیچ اصلاحی در جامعه ما اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه جریان‌های سیاسی خودشان را اصلاح کنند؛ ضروری‌ترین اصلاحات لازم در جامعه ما، اصلاح جریانات سیاسی است و اولین جریانی که باید خودش را اصلاح کند، جریان اصلاحات است. چرا که ناجوانمردی در عرصه سیاست هنر نیست و کمال رذالت است. ما الان به این نقد احتیاج داریم. فرصتش هم پدید آمده‌ است. آنچه جریانات نابخردی کرده‌اند، آمده‌ا‌ند تقاصش را از جمهوری اسلامی بگیرند.   شماها در سال 84 در انتخابات که 8-9 نامزد انتخاباتی داشتید رای نیاوردید؛ آیا انتقام تفرق و تشتت خویش را از نظام جمهوری اسلامی باید بگیرید؟ حتی در سال 88 هم دوشاخه‌ای شدید که یکدیگر را مسخره می‌کردید، باز باید انتقام را از رهبری و نظام جمهوری اسلامی بگیرید؟ این چه رفتاری است؟   در انتخابات مجلس ششم کارگزارانی‌ها آمدند، چنان عکس شاهانه‌ای از آقای هاشمی رفسنجانی روی بروشورهای عجیب و غریب زدند و در جنوب تهران پخش کردند که دیگر اصلاً کسی آمادگی نداشت، به ایشان رای دهد و نهایتاً در انتهای لیست برنده‌ها آمد. آیا انتقام این را باید از نظام جمهوری اسلامی گرفت؟   در انتخابات سال 84 رفتید دختر و پسر اسکیت‌سوار استخدام کردید تا از پل پارک وی به سمت پایین با پیشانی‌بند لاتین‌ هاشمی اسکیت‌بازی کنند. خوب نتیجه این شد که بخش زیادی از مردم از او روی برگرداندند. باید برگردند و خودشان را اصلاح کنند و مقداری منصف باشند.   یکایک شما که از خط امام فاصله گرفتید، اگر مستقیم و محکم راه امام را دنبال می‌کردید، همینطور مردم به صورت چند ده میلیونی پشت‌سر شما بودند. شما خود و مردم را سر درگم کردید و جامعه و فضای سیاسی آن را در هم ریختید.   هنر این نیست که یک رجل سیاسی ما خدای ناکرده مثل اردوغان برود کنار شیمون‌پرز بایستد و دو تا لیوان مشروب به دست گیرند و به هم بزنند تا قراردادی امضاء کنند چرا که این سقوط است.   جریانات سیاسی باید خودشان را اصلاح کنند و اگر هم یک ذره انصاف عندالله داشته باشند و محاسبه خود را در نزد خدا داشته باشند، به میان مردم می‌آیند و با صدای بلند در افکار عمومی و فضای ملت موارد اشتباه خود را بازگو می‌کنند.   دائم آقای هاشمی در سخنرانی‌‌هایش پیغام می‌فرستد که بگویند اشتباه کردیم، ملت قبول می‌کند.   ای بزرگوار، به فرض قبول و همه آنهایی که اشتباه کرده‌اند باید بیایند بگویند اشتباه کردیم، ولی شما به جای دیگری اشاره دارید. اما ما می‌خواهیم از این اصل خوب پیروی کنیم. پس خود شما پیش قدم شوید، باور کنید اگر بگویید کجا اشتباه کرده‌اید، ملت قبول خواهد کرد؛ ولی این را هم دریابید که اگر نگویید اشتباه کردیم، ملت از شما نمی‌پذیرد.   حالا این قضایا شکل گرفت و مناقشاتی هم میان مجلس و دولت وجود دارد و این بحث که چرا اوضاع ارز به اینجا رسیده است و آقای رئیس‌جمهور باید معلوم کند، نقش وی در این تصمیم‌گیری چقدر بوده است. حالا مجموعه‌های مختلف و جریانات اصلاح‌طلب، فرصت را مغتنم شمرده‌اند، اما بنده این را عرض کنم آنچه را که آقا به عنوان اصولگرایی در اوایل دهه 80 مطرح کرد، آنقدر مجموعه آدم‌های فعال در عرصه فکری و فرهنگی و سیاسی‌اش هوشیار بوده‌اند که اجازه ندهند در این جریان اصولگرایی انحرافات سنگین پیش بیاید، اما دم بر نیاوردند؛ اینها خودشان خویش را نقد کردند و خودشان جلوی این انحرافات را گرفتند و اینجاست که معلوم می‌شود چقدر رفتار و کار آنهایی که می‌خواهند روی اصول بمانند سخت می‌شود.   یعنی هم مجبورند جلوی جریان انحرافی به عنوان معضلی که از دوره اصلاحات شروع شد را بگیرند. بعد امید بستند یک جریان اصیلی آغاز شود که این هم به بدنه انحراف برخورد کرد که باز هم باید بایستند و باید خودشان را هم بتوانند سرپا نگه دارند و ارزیابی کنند که کجا کار درست و کجا درست نیست و در آینده هم هوشیار باشند که نکند راه به انحراف برود.   *لزوم پالایش جریان‌های درون انقلاب از ناخالصی‌ها   بخشی از بدنه اهل فکر و سیاست و فرهنگ و هوشیار جامعه باید بایستند، چرا که این جزء وظیفه ایشان است. این البته برکتی بوده که جریان اصولگرایی داشته است. این جریان اجازه نداد علیرغم اینکه برای خیلی‌ها پیغام فرستادند و آن آدمی که در کناری نشسته و امکانات در اختیار دارد، سعی کرد خیلی‌ها را جذب کند، اما نتوانست چون در جریان اصولگرایی، آنهایی که اصولگرای واقعی بودند، هوشیار بودند.   باید پرچم پالایش جریان‌های درونی را بلند کنید و این را از آنان بخواهید. در عین حال کلیت جریان اصولگرایی با افتخار در جامعه سربلند می‌کند و تفاوت‌های اساسی را از خود نشان داده است.   جریان اصلاح‌طلب وقتی که در مجلس ششم نیروهایش به یک‌سری انحرافات مالی و غیره آلوده شدند، همین که موسم انتخابات شد کیسه تایید صلاحیت‌ها را یک کاسه کرد؛ خوب بخشی از اینها به لحاظ التزام به قواعد و موازین رسمی کشور رد صلاحیت شدند، اما تعدادی از ردصلاحیت‌های وی ربطی به این مسائل نداشت و مسئله شخصی و مالی و غیره بود. اما اینها ول‌کن نبودند و می‌گفتند یا باید کل را تایید صلاحیت کنید یا ما چنین و چنان می‌کنیم و شرّ درست می‌کنیم.   اما جریان اصولگرایی اصلا این کار را نکرد. یکی از افرادی که بسیار شناخته شده و برجسته بود برای مجلس نهم ردصلاحیت شد و اعلام شد که مسائل وی شخصی است و بلافاصله جریان اصولگرایی پذیرفت. همین‌طور موارد متعدد دیگری هم مطرح شد و پذیرفتند؛ حتی کسانی که برای انتخابات خبرگان که اعلام کرده بودند باید بیایید امتحان بدهید. بعضی‌ها که اجتهادشان هم کاملا مسلّم بود گفتند ما مناسب نمی‌‌دانیم بیاییم امتحان بدهیم.   در تایید صلاحیت وی هم مشکل ایجاد شد و گفتند چون امتحان ندادند صلاحیت ایشان قابل بررسی نیست و این را هم پذیرفتند و شرّ درست نکرده و عرصه سیاسی کشور را برهم نریختند و داد و فریاد برنیاوردند که آقا این چه جمهوری اسلامی است. الان وقت آن است که بعد از تمام تجربیات متراکم و ارزنده که با شجاعت رهبر معظم انقلاب اتفاق افتاده است، همه باید به خودشان برگردند و یک پالایش دیگری بکنند.   جناب آقای خاتمی! این کافی نیست که این طرف و آن طرف حرف بزنی، ما براندازی را قبول نداریم. نعوذبالله بفرمایید قبول داشته باشید! مگر بحث بر سر این است؟! بحث این است که به خودتان برگردید و ببینید چه تشکلی درست کردید و به دنبال چه بودید و چه مسیری را طی کردید و چرا به اینجا رسیدید و در ‌آینده می‌خواهید چه کار کنید.   امیدواریم این توجه و تذکر اتفاق بیفتد. تقاضای من این است در این فاصله تا خرداد سال آینده یک دور تحمل و صبر را به نوعی بالا ببرید و بگذارید در این نیم سالی که پیش‌رو داریم، هر حجتی که لازم است تمام شود. حجت به اینکه هرفضایی که شما می‌خواستید برایتان باز شد که برگردید و خودتان را اصلاح کنید و اگر نکردید لااقل نیمه سال آینده به ایشان گفته شود که فضا برایتان باز شد و این کار را نکردید.   نمی‌دانم دعا کنیم،‌نذر کنیم یا قربانی کنیم، تضرع کنیم که هر چه بیشتر از مجموعه این آدم‌هایی که به راه‌های خطا و نادرست رفتند در این مدت کوتاه باقی‌مانده متذکر شوند و برگردند و راه درستی را در پیش گیرند. مراد از فرصت باقی‌مانده این است همه چیز بیش از پیش آشکار می‌شود و خودش را نشان می‌دهد و صف‌ها خودشان را نشان می‌دهند، شما بیایید در صفی باشید که پای استقامت و دفاع ملت از حریت ایستاده باشید.   همچنین در ادامه این نشست حجت‌الاسلام نبوی به برخی از سؤالات شرکت‌کنندگان پاسخ گفت که در ادامه می‌آید:   *آیا حضور سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری موثر است؟   در مورد حضور آقای خاتمی برای ریاست جمهوری این چیزی نیست که ما برای آن نسخه بپیچیم، چون الان فقط دارند بحث می‌کنند ولی اگر آقای خاتمی معلوم نکند چه راهی را می‌خواهد دنبال کند، بداند که ما وظیفه خویش را در سطح جامعه انجام داده و به مردم می گوییم و آگاهی بخشی می‌کنیم تا از مردم تودهنی سنگینی بخورند.   *نظر شما در مورد انتخابات آینده ریاست جمهوری چیست؟ در حالی که آقای احمدی‌نژاد کم‌آورده و نقطه ضعف بزرگی برای اصولگرایان و حزب‌اللهی‌ها درست کرده است.   اصولگرایان خیالشان راحت باشد اگر تمام آنها صد درصد کم بیاورند و از عرصه بیرون شوند، خداوند فرموده است: «سوف یاتی الله بقوم» خداوند نیروی خودش را می‌آورد.   بنابراین اصولگرای واقعی هیچ وقت کم نمی‌آورد. دعوا بر سر این نیست که از کسی حمایت کردی و به چه کسی رای دادی؟ تنها از یک خط و اصل و مبنا دفاع شده است و در آینده هم هرکسی مصداق این اصل باشد از او دوباره دفاع می‌شود و تضمینی هم وجود ندارد که نتیجتا آن آدم چه کار می‌کند. مرهون عملکرد خودش است و باید جوابگو باشد.    



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.