Skip to Content

گفتگو با دارنده مدال المپیاد شیمی و رتبه 13 کنکور سراسری در رشته تجربی

دوست دارم یک چیزی مثل پژوهشکده رویان در استان یا شهرستان دایر کنم/ پشتکارم و همراهی خانواده عامل موفقیتم شد


سهیلا سبحانی دارنده مدال نقره المپیاد شیمی، دانش آموز پرتلاش مدرسه نمونه دخترانه گل محمدی میبد توانست رتبه پنجم منطقه 2 و 13 کشوری را در رشته علوم تجربی به دست آورد. پس از کسب خبر این موفقیت، راهی منزل آقای سبحانی شدیم. از آنجا که از قبل با آقای سبحانی و همسرشان خانم خواجه پور آشنا بودیم محیط گفت و گوی مان صمیمی و دوستانه بود. برای خانواده  سبحانی کسب رتبه 13 کشوری چیزی دور از دسترس و غیرقابل باور نبود. آخر سهیلا کارزار المپیاد شیمی که قصه پرغصه ای را برای این خانواده رقم زده بود پشت سر گذاشته بود. از حرف ها و درد و دل های خانواده سبحانی متوجه می شویم که کسب مدال المپیاد شیمی با برنامه ریزی مدون چندساله اتفاق افتاده بود. سهیلا می گوید؛ وقتی که در کلاس های المپیاد کشوری در تهران حضور پیدا کردم  از دبیران گرفته تا دانش آموزان در کلاس با نگاه های تعجب برانگیز به من نگاه می کردند. آخر همه آنها  در مدارسی مانند علامه حلی، انرژی اتمی و... درس خوانده بودند.  آقای سبحانی می گوید فقط چهار دبیرستان در کشور هستند که هرسال مدال های المپیاد کشور را بین خود تقسیم می کنند. مدارسی که ورودی شان سالیانه بالای 8 میلیون تومان است و اکنون این طلسم همیشگی با همت، عزم، نبوغ و استعداد یک دختر میبدی شکسته شده بود.  آقای سبحانی می گوید تمام مشاوران و دبیران آنها با لحنی به من می گفتند که حضور دختر شما تا این مرحله برایش یک تجربه خوب است و هیچ گونه شانسی را برای کسب مدال به سهیلا نمی دادند. آخر مگر ممکن است دختری از شهرستانی از استان یزد بدون اینکه کوچکترن تجربه ای درباره المپیاد داشته باشد بیاید و بخواهد با کسانی رقابت کنند که دبیران المپیادی داشته اند که فقط برای چند جلسه آموزشی مبلغ هنگفتی را دریافت می کنند. خانم خواجه پور مادر سهیلا می گوید که اولین جرقه کسب مدال المپیاد شیمی را خانم قیاسی در ذهنمان ایجاد کرد. درباره المپیاد بسیار تلاش و تحقیق کردیم. از سال اول دبیرستان با سفرهای متعددی که به تهران داشتیم توانستیم منابع را به دست آوریم. با افراد بسیاری در این زمینه رایزنی و از آنها مشاوره گرفتیم. هنگامی که خانم خواجه پور از المپیاد صحبت می کند اشک در چشمانش حلقه می زند و به دور از نگاه های ما بارها اشک چشمانش را پاک می کند. باورمان نمی شد؛ آخر اگر محرومیت 40 روزه تابستان سال گذشته را به سهیلا تحمیل نکرده بودند و مدال طلای او را به نقره مبدل نساخته بودند دیگر نیازی به شرکت در کنکور نداشت. گرچه الان هم سهیلا از امتیاز مدال نقره اش استفاده نکرده و با رتبه ای که به دست آورده این امتیاز را برای رفتن به دانشگاه های معتبر جهان همچنان باقی گذاشته است. ما که برای گفت و گو در مورد رتبه کنکور به منزل آقای سبحانی رفته بودیم حالا با زخمی که سرباز کرده بود مواجهه شدیم. آخر سهیلا 5 مهر 91 را هرگز فراموش نمی کند. با دنیای از خستگی با وجودی که انتظار حضور در کلاس را نداشت باز بر می گشت تا پشت همان صندلی های چوبی کلاس بنشیند. بعد از گذشت یکسال سهیلا نتوانسته بود غم  از دست دادن مدال طلای المپیاد را پشت چهره نجیب و آرامش مخفی کند. آخر این مسئله، چیزی نبود که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. پس از مبحث المپیاد که مادر نخبه میبدی از آن به عنوان «غم نامه المپیاد» یاد می کند به سراغ گفتگوی اصلی مان بر می گردیم که گروه مصاحبه میبد خبر با خانواده سبحانی انجام داده است آنچه در زیر می خوانید ماحصل نشستی چند ساعته با این خانواده است. به نظر سهیلا ، سهیلا سبحانی کیست؟ دختری با پشتکار فراوان. بیشتر بچه ها به شوخ طبعی، من را می شناسند. این جوری نیست که فقط فکر درس باشم. از شیطینت هم در مدرسه کم نمی آورم. دنبال شلوغ های کلاس که می گشتند قطعا به یکی از کسانی که می رسیدند من بودم. این طور که خودم را می شناسم، سماجت به خرج می دهم و هنگام درس خواندن از هیچ جمله و مبحثی به سادگی نمی گذرم. همه ابعادش را مورد بررسی قرار می دهم چه مباحث درسی یا چیزهای دیگر. روزانه چند ساعت مطالعه می کردید؟ خیلی نوسان داشت. یک روز که حوصله داشتم حتی تا چهارده ساعت هم درس خوانده ام. یک روز هم امکان داشت اصلا نخواهم درس بخوانم. در حد همان چهار، پنج ساعت. این طور نبود که مثل بعضی ها روتین 10 -12 ساعت درس بخوانم. تا جایی که توان داشتم درس می خواندم.  فقط کیفیت برای من مهم بود. به هیچ برنامه ای پایبند نبودم. نمی دانم نقط قوت بود یا نقطه ضعف. همیشه بچه ها دنبال مشاور هستند که چند ساعت باید درس بخوانند ولی من از هیچ قانون خاصی طبعیت نمی کردم. آن لحظه ای که احساس می کردم باید درس بخوانم می خواندم و آن لحظه ای که باید متوقف شوم متوقف می شدم. خودم را اسیر برنامه نمی کردم. اصولا توانایی خودم برایم مهم بود. بارها ماردم به من اعتراض می کرد و می گفت که این روش خوبی نیست. یا کمتر بخوان یا بیشتر. ولی من می گفتم: می دانم دارم چه کار می کنم. من خودم برنامه دارم. با توجه به برنامه ای که داشتم نتیجه هم گرفتم. البته نه اینکه هر کاری دلم می خواست انجام دهم. قطعا بعضی چیزهای را از دیگران یاد می گرفتم. موفقیت های دیگران را چه از رسانه ها، مجلات و ... دنبال می کردم. از آنها آگاه می شدم و بهترین را انتخاب می کردم. اما هیچ وقت در قید و بند برنامه نبودم. من فکر می کنم اگر بچه ها خودشان توانایی شان را بسنجند هرکسی می تواند بهترین مشاور خودش باشد. شما به چه درسی علاقه دارید؟ فیزیک و ریاضی پس چرا در المپیاد شیمی شرکت کردید؟ المپیاد شیمی چون خیلی ریاضی دارد. این طوری نیست که فقط حفظی باشد و یکسری چیزهایی باشد که در زندگی کمتر کاربرد دارد. آزمایشگاه رفتن را خیلی دوست داشتم. شیمی هم که شامل ریاضی، آزمایش، تجربه و پژوهش بود جامع همه اینها است. بنابراین تصمیم گرفتم در المپیاد شیمی شرکت کنم. خانم سبحانی، صبح روز کنکور چه احساسی داشتید؟ آن روز آرامش عجیبی داشتم. یعنی اولین عاملی هم که باعث شد در امتحان کنکور موفق شوم آن آرامش و اعتماد به نفسم در جلسه امتحان بود. در آن لحظه توکلم با خدا بود. من تلاشم را کردم و همه چیز را به خدا واگذار کردم. می دانستم که خداوند هم صلاح من را می خواهد. فکر می کردید این رتبه را کسب کنید؟ آن طوری که کنکور دادم و همین طور تجربیاتم از کنکورهای آزمایشی، انتظار رتبه تک رقمی منطقه را واقعا داشتم. اما در مورد تک رقمی کشور خوب پنجاه – پنجاه بود. خیلی امید داشتم برای تک رقمی کشور ولی در نهایت رتبه تک رقمی منطقه دو کشور را کسب کردم. وقتی رتبه ا ت را دیدی چه احساسی داشتی؟ در آن لحظه بهت زده شدم. شب های احیا بود. از مسجد برگشتیم. لب تاپ روشن بود. فکر نمی کردم نتایج روی سایت باشد. همین طوری سایت را چک کردم. گفتم شاید مطلب اضافه ای روی سایت باشد. یک دفعه دیدم نوشته اعلام نتایج. دیگه نمی دونستم چه طوری باید وارد سایت شوم. دستم داشت می لرزید. وقتی رتبه ام را دیدم خیلی خوشحال شدم. مادرم را بغل کردم. هر دو از فرط خوشحالی گریه می کردیم. بعد رتبه صمیمی ترین دوستم را جستجو کردم درس های او خیلی خوب بود. یکی از امیدهای پزشکی شهرستان به شمار می رفت. ولی رتبه اش به پزشکی نمی خورد. فکر اینکه باید دوباره درس بخواند خیلی ناراحتم کرد. و برای او گریه کردم. بنظر شما چرا این اتفاق برای دوست تان افتاد؟ اشتباه دوستم و دیگر بچه های که رتبه های خوبی نیاوردند این بود که اول به سراغ درس زیست رفتند، آخر درس زیست به خاطر ضریب بالایی که برای بچه های تجربی دارد درس مهمی است، ولی سوالات امسال عجیب سخت بود. به طوری که به نظر کارشناسان آموزش و پرورش در ده سال اخیر این سوالات سخت سابقه نداشته است. بعد بچه ها سراغ درس شیمی رفتند، شیمی امسال سوالات وقت گیر و محاسبه ای زیادی داشت در نتیجه زمان کافی برای دروس فیزیک و ریاضی باقی نمی ماند. شما چگونه به سوالات پاسخ دادید؟ در طول سال در آزمون های آزمایشی زیادی از موسسات مختلف شرکت کرده بودم. از اول دفترچه شروع به پاسخ دادن می کردم. از طرفی ریاضی من هم قوی بود. بچه هایی که از زیست شروع می کنند معمولا درس ریاضی را در حد 40 درصد می زنند. ولی زیست را 80 یا 90 می زنند. به همین دلیل تا انرژی دارند زیست را می زنند. و حالا اگر ریاضی هم نرسیدند اشکالی ندارد. ولی من ریاضی را خیلی بالا می زدم. به همین دلیل راضی نمی شدم از ریاضی بگذرم و اول زیست را بزنم. و مهمتر اینکه در یکی از آزمون های آزمایشی این مسئله را امتحان کردم. اول زیست را زدم بعد شیمی، بعد ریاضی و در نهایت فیزیک. در آن آزمون رتبه ام دقیقا سه برابر شد. پس فهمیدم که این روش اشتباهی است. از درصد هایتان در کنکور بگویید؟ فیزیک 100درصد، ریاضی 97درصد، شیمی96.2 درصد ، ادبیات 74 درصد ، دینی درصد 84، عربی 89 درصد ، زبان 79، زیست 79 درصد رمز موفقیت تان را چه می دانید؟ پشتکار خودم و همراهی خانواده ام. اینکه خانواده از هیچ لحاظی برای من کم نگذاشتند، چه از لحاظ مشاوره روحی که خیلی وقت ها ناامید می شدم و نمی خواستم درس بخوانم و چه از لحاظ درسی. واقعا هر کتابی که نیاز داشتم برایم تهیه کردند. چه المپیاد، چه کنکور. به نظر شما هوش و امکانات در موفقیت چقدر موثر است؟ هوش که نمی توانم بگویم نقشی ندارد. واقعا نقش دارد. مخصوصاً که ریاضی و فیزیک را باید درک کنی و همه ابعاد مسئله را بتوانی حل کنی. ولی نه به اندازه ای که پشتکار مهم است. پشتکار خیلی مهم تر است. امکانات هم مهم است ولی ما می بینیم رتبه های برتر از منطقه 3 زیاد هستند. پس بدون امکانات هم می شود درس خواند، چون مهمترین مسئله در کنکور کتاب درسی است. کتاب درسی را باید خوب بخوانید. اگر کتاب درسی را خوب بخوانند حتی اگر کتاب تستی هم نداشته باشند می توانند نتیجه دلخواه را بگیرند. امکانات مهم است ولی نه آنقدری که بتواند جلوی نتیجه خوب یک نفر را بگیرد. به نظر شما رفتن به کلاس کنکور مهم است؟ کلاس هایی که مدرسه می گذارد خود بچه ها تشخیص می دهند که کدام را بروند و کدام را نه. اما خیلی خوب است که تمامش را شرکت کنند ولی گاهی می بینی یک دانش آموز در برخی درس ها خیلی قوی است و نیاز ندارد در کلاس آن درس شرکت کند. خوب در منزل درس بخواند بهتر است. ولی ممکن است یک کلاسی باشد که نکات جالبی در آن عنوان بشود. مهم این است که تشخیص بدهیم کدام کلاس می تواند برایمان مفید باشد. دبیرهایی که در میبد هستند فکر نمی کنم در جای دیگر پیدا بشوند. آنها عالیند. کادر آموزشی مدرسه مان را که با دبیرهای جاهای دیگر مقایسه می کردم واقعا دبیران میبدی عالی بودند. نقش آموزش و پرورش شهرستان در موفقیت شما چقدر بوده است؟ همراهی اداره آموزش و پرورش شهرستان با برنامه ریزی منسجم، فعالیت های ویژه جهت دانش آموزان برتر همیشه وجود داشته از جمله طرح ساعی که در گذشته در میبد وجود داشت که از سال اول و دوم راهنمایی شروع می شود. در این طرح دروس تخصصی از جمله فیزیک، ریاضی و به ویژه  روی درس شیمی 2 و3 دبیرستان کار می شد. که تنها مدرس المپیاد شیمی استان آقای افخمی درس شیمی راتدریس می کردند. سال اول دبیرستان که بودم معلمی از تهران برای تدریس به بچه های سال سوم دبیرستان که برای مرحله اول المپیاد شیمی آماده می شدند، به مدرسه مان آمده بود. در ساعت های آزادم به سر کلاس آنها رفتم معلم به خاطر سطح آگاهی و دانشم، از من خواست به طور جدی به این مقوله بپردازم و البته راهنمایی و مشاوره خوبی به من داد، که باعث شروع کار من در زمینه المپیاد شد. از چه زمانی برنامه ریزی  منسجم برای تحصیلتان داشتید ؟ از سال دوم راهنمایی به طور جدی برای قبولی در تیزهوشان و نمونه، برنامه ریزی و مطالعه را زیر نظر مادرم شروع کردم. برای کنکور چگونه برنامه ریزی کردید ؟ آزمون کانون هر دو هفته یکبار بود. روزهایی که امتحان کانون داشتم وقتی برمی گشتم بودجه بندی آزمون بعدی را نگاه می کردم و تمامی منابع چه کتاب درسی و کتاب کنکور را روی میزم می گذاشتم تا نکند منابعی از قلم بیفتد. تا آزمون بعدی تمامی مباحث را مطالعه می کردم. با کسب این رتبه دوست دارید چه رشته ای بخوانید؟ دقیقا مشخص نیست ولی به احتمال زیاد پزشکی تهران. فاصله گرفتن از خانواده برایتان سخت نیست؟ خب. دور از خانواده بودن سخت است. اما تجربه این دوری را داشته ام. تابستان سال قبل را به خاطر المپیاد دور از خانواده بودم. دوری خیلی سخت است. مخصوصا اوائل آن. ولی بعدا در طول سال که درگیر درس خواندن می شوم دیگر وقت ندارم به اینها فکر کنم. آیا به خارج از کشور می روید؟ احتمال می دهم که برای ادامه تحصیل به خارج بروم ولی هنوز قطعی نیست.   احتمال دارد بمانید و برنگردید؟ به هیچ وجه. اگر بروم برای ادامه تحصیل می روم. برمی گردم و برای کشورم کار می کنم. آیا کسی بوده که الگوی شما باشد؟ یک بار در تلویزیون 5 دانشمند ایرانی را نشان دادند که در ردیف برترین دانشمندان جهان قرار داشتند. این ها برای من الگو شدند و هنوز هدفم این است که بتوانم به آنجا برسم. از بهترین خاطراتتان بگویید؟ سال اول دبیرستان که بودم یک آزمونی در سطح کشور برگزار شد. آزمون گاج با عنوان بزرگترین آزمون جهان زیر یک سقف. باید می رفتیم تهران امتحان می دادیم خیلی سختم بود که به تهران بروم و آزمون بدهم. ولی با خودم گفتم حالا ثبت نام کنم ببینم که چطوریست؟ شب را نتوانستم در قطار بخوابم و این درحالی بود که صبح آزمون داشتم. این آزمون در مصلای امام خمینی برگزار می شد. سرجلسه خیلی خوابم می آمد. به طوری که آبی را که برای نوشیدن به ما داده بودند را به طور مداوم به روی صورتم می ریختم تا خوابم نبرد و چشمانم باز باشد تا بتوانم به سوالات آزمون پاسخ دهم. تمام دروس را چه عمومی و چه تخصصی صد در صد زدم و اول شدم. مسئولان آموزشی گاج (جوکار) فکر کردند که تقلب کرده ام ، دوباره من و بابام را به تهران کشاندند. دو مرحله دیگر از من امتحان گرفتند. در شرایط خیلی بد، من را در اتاقک خیلی کوچک و تاریک قرار دادند با سئوالاتی سخت. علاوه بر اینها یک پسر بچه شیطون 5-6 ساله ای را هم در اتاق گذاشته بودند که مدام مداد و ورق های من را بر می داشت و سرو صدا می کرد. در بدترین شرایط بودم. ولی خدا را شکر می کنم که در آن شراط هم خیلی خوب به سوالات جواب دادم. سال بعد مراسم گرفتند و تمام خانواده هایی که فرزندانشان رتبه خوبی آورده بودند را دعوت کرده بودند. وقتی آقای جوکار از من به عنوان کسی که تمام درس هایش را صد در صد زده نام برد، خیلی خوشحال شدم. نام خانواده ام را برد و به من تبریک گفت. خیلی خوب بود هنگامی که مادرم به من گفت: «بهت افتخار می کنم» این جمله اش را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. تلخ ترین خاطره؟ تلخ ترین خاطره ام وقتی بود که طلای المپیاد نصیبم نشد. موفقیت چه رنگی است؟ آبی وسایلی که هیچ وقت از شما جدا نمی شود؟ تا حالا که کتاب هایم بوده، و البته کتاب دعایی دارم که هیچ وقت از خود جدا نمی کنم. با کتاب هایتان چه می کنید؟ آنها را به مدرسه ام اهدا کرده ام. نهایت آرزوی سهیلا سبحانی کجاست؟ واقعا می خواهم آینده ام پویا باشد. تا فوق تخصص می روم. ولی این طور نیست که به مطب بروم و برگردم. علاقه وافری به کارهای پژوهشی دارم. از همین امسال که به دانشگاه می روم هدفم این است. می خواهم پروژه های مختلفی را کار کنم. در مجلات مختلف مقاله ارائه بدهم. هدفم این است که یک فرد مفیدی باشم که در سطح جهانی شناخته شده باشم و بتوانم برای کشورم، استانم و شهرستانم کار کنم. دوست دارم یک چیزی مثل پژوهشکده رویان در استان یا شهرستان دایر کنم. با وجودی اینکه گفت و گوی ما با خانواده فرهنگی سبحانی سه ساعتی به درازا کشید نه خستگی در چهره ما بود و نه آنها. شاید اگر ماه رمضان نبود و زمان سحر نزدیک نمی شد همچنان سهیلا حرف هایی داشت که برایمان بزند. از سال اول دبیرستانش بگوید. آن هنگام که کتاب های المپیادی اش را به دور خود چیده بود و بر آنها بوسه می زد. از کارهای جالب مرغ مینای برادرش که در هنگام مصاحبه بارها شاهد حرکات آن بودیم برایمان تعریف کند. سهیلا آن قدر لوح سپاس دریافت کرده بود  که نمی توانستیم از آنها نامی بیاوریم. از لوحی که از دست دکتر احمدی نژاد گرفته بود تا لوح های شهرستانی. همه و همه حکایت از نبوغ یک نخبه میبدی را داشت. گروه مصاحبه میبد خبر برای خانواده سبحانی آرزوی پیشرفت های روزافزون می کند و امید دارد روزی را با سهیلا به گفت و گو بنشیند که یک پژوهشگر برتر جهانی باشد. به امید آن روز. به علت اینکه گفتگوی شیرین و خواندنی ما با خانم سهیلا سبحانی طولانی شد صحبت های مادر ایشان خانم خواجه پور، مدیر دبیرستان نمونه گل محمدی را در چند روز آینده نشر خواهیم داد.

DSC_0816

سهیلا سبحانی دارنده مدال نقره المپیاد شیمی، دانش آموز پرتلاش مدرسه نمونه دخترانه گل محمدی میبد توانست رتبه پنجم منطقه 2 و 13 کشوری را در رشته علوم تجربی به دست آورد. پس از کسب خبر این موفقیت، راهی منزل آقای سبحانی شدیم. از آنجا که از قبل با آقای سبحانی و همسرشان خانم خواجه پور آشنا بودیم محیط گفت و گوی مان صمیمی و دوستانه بود.

برای خانواده  سبحانی کسب رتبه 13 کشوری چیزی دور از دسترس و غیرقابل باور نبود. آخر سهیلا کارزار المپیاد شیمی که قصه پرغصه ای را برای این خانواده رقم زده بود پشت سر گذاشته بود.

از حرف ها و درد و دل های خانواده سبحانی متوجه می شویم که کسب مدال المپیاد شیمی با برنامه ریزی مدون چندساله اتفاق افتاده بود. سهیلا می گوید؛ وقتی که در کلاس های المپیاد کشوری در تهران حضور پیدا کردم  از دبیران گرفته تا دانش آموزان در کلاس با نگاه های تعجب برانگیز به من نگاه می کردند. آخر همه آنها  در مدارسی مانند علامه حلی، انرژی اتمی و... درس خوانده بودند.  آقای سبحانی می گوید فقط چهار دبیرستان در کشور هستند که هرسال مدال های المپیاد کشور را بین خود تقسیم می کنند. مدارسی که ورودی شان سالیانه بالای 8 میلیون تومان است و اکنون این طلسم همیشگی با همت، عزم، نبوغ و استعداد یک دختر میبدی شکسته شده بود.

 آقای سبحانی می گوید تمام مشاوران و دبیران آنها با لحنی به من می گفتند که حضور دختر شما تا این مرحله برایش یک تجربه خوب است و هیچ گونه شانسی را برای کسب مدال به سهیلا نمی دادند. آخر مگر ممکن است دختری از شهرستانی از استان یزد بدون اینکه کوچکترن تجربه ای درباره المپیاد داشته باشد بیاید و بخواهد با کسانی رقابت کنند که دبیران المپیادی داشته اند که فقط برای چند جلسه آموزشی مبلغ هنگفتی را دریافت می کنند.

خانم خواجه پور مادر سهیلا می گوید که اولین جرقه کسب مدال المپیاد شیمی را خانم قیاسی در ذهنمان ایجاد کرد. درباره المپیاد بسیار تلاش و تحقیق کردیم. از سال اول دبیرستان با سفرهای متعددی که به تهران داشتیم توانستیم منابع را به دست آوریم. با افراد بسیاری در این زمینه رایزنی و از آنها مشاوره گرفتیم.

هنگامی که خانم خواجه پور از المپیاد صحبت می کند اشک در چشمانش حلقه می زند و به دور از نگاه های ما بارها اشک چشمانش را پاک می کند.

باورمان نمی شد؛ آخر اگر محرومیت 40 روزه تابستان سال گذشته را به سهیلا تحمیل نکرده بودند و مدال طلای او را به نقره مبدل نساخته بودند دیگر نیازی به شرکت در کنکور نداشت. گرچه الان هم سهیلا از امتیاز مدال نقره اش استفاده نکرده و با رتبه ای که به دست آورده این امتیاز را برای رفتن به دانشگاه های معتبر جهان همچنان باقی گذاشته است.

ما که برای گفت و گو در مورد رتبه کنکور به منزل آقای سبحانی رفته بودیم حالا با زخمی که سرباز کرده بود مواجهه شدیم. آخر سهیلا 5 مهر 91 را هرگز فراموش نمی کند. با دنیای از خستگی با وجودی که انتظار حضور در کلاس را نداشت باز بر می گشت تا پشت همان صندلی های چوبی کلاس بنشیند.

بعد از گذشت یکسال سهیلا نتوانسته بود غم  از دست دادن مدال طلای المپیاد را پشت چهره نجیب و آرامش مخفی کند. آخر این مسئله، چیزی نبود که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. پس از مبحث المپیاد که مادر نخبه میبدی از آن به عنوان «غم نامه المپیاد» یاد می کند به سراغ گفتگوی اصلی مان بر می گردیم که گروه مصاحبه میبد خبر با خانواده سبحانی انجام داده است آنچه در زیر می خوانید ماحصل نشستی چند ساعته با این خانواده است.

DSC_0838

به نظر سهیلا ، سهیلا سبحانی کیست؟

دختری با پشتکار فراوان. بیشتر بچه ها به شوخ طبعی، من را می شناسند. این جوری نیست که فقط فکر درس باشم. از شیطینت هم در مدرسه کم نمی آورم. دنبال شلوغ های کلاس که می گشتند قطعا به یکی از کسانی که می رسیدند من بودم.

این طور که خودم را می شناسم، سماجت به خرج می دهم و هنگام درس خواندن از هیچ جمله و مبحثی به سادگی نمی گذرم. همه ابعادش را مورد بررسی قرار می دهم چه مباحث درسی یا چیزهای دیگر.

روزانه چند ساعت مطالعه می کردید؟

خیلی نوسان داشت. یک روز که حوصله داشتم حتی تا چهارده ساعت هم درس خوانده ام. یک روز هم امکان داشت اصلا نخواهم درس بخوانم. در حد همان چهار، پنج ساعت. این طور نبود که مثل بعضی ها روتین 10 -12 ساعت درس بخوانم. تا جایی که توان داشتم درس می خواندم.  فقط کیفیت برای من مهم بود.

به هیچ برنامه ای پایبند نبودم. نمی دانم نقط قوت بود یا نقطه ضعف. همیشه بچه ها دنبال مشاور هستند که چند ساعت باید درس بخوانند ولی من از هیچ قانون خاصی طبعیت نمی کردم. آن لحظه ای که احساس می کردم باید درس بخوانم می خواندم و آن لحظه ای که باید متوقف شوم متوقف می شدم. خودم را اسیر برنامه نمی کردم. اصولا توانایی خودم برایم مهم بود.

بارها ماردم به من اعتراض می کرد و می گفت که این روش خوبی نیست. یا کمتر بخوان یا بیشتر. ولی من می گفتم: می دانم دارم چه کار می کنم. من خودم برنامه دارم.

با توجه به برنامه ای که داشتم نتیجه هم گرفتم. البته نه اینکه هر کاری دلم می خواست انجام دهم. قطعا بعضی چیزهای را از دیگران یاد می گرفتم. موفقیت های دیگران را چه از رسانه ها، مجلات و ... دنبال می کردم. از آنها آگاه می شدم و بهترین را انتخاب می کردم. اما هیچ وقت در قید و بند برنامه نبودم. من فکر می کنم اگر بچه ها خودشان توانایی شان را بسنجند هرکسی می تواند بهترین مشاور خودش باشد.

DSC_0851

شما به چه درسی علاقه دارید؟

فیزیک و ریاضی

پس چرا در المپیاد شیمی شرکت کردید؟

المپیاد شیمی چون خیلی ریاضی دارد. این طوری نیست که فقط حفظی باشد و یکسری چیزهایی باشد که در زندگی کمتر کاربرد دارد. آزمایشگاه رفتن را خیلی دوست داشتم. شیمی هم که شامل ریاضی، آزمایش، تجربه و پژوهش بود جامع همه اینها است. بنابراین تصمیم گرفتم در المپیاد شیمی شرکت کنم.

خانم سبحانی، صبح روز کنکور چه احساسی داشتید؟

آن روز آرامش عجیبی داشتم. یعنی اولین عاملی هم که باعث شد در امتحان کنکور موفق شوم آن آرامش و اعتماد به نفسم در جلسه امتحان بود. در آن لحظه توکلم با خدا بود. من تلاشم را کردم و همه چیز را به خدا واگذار کردم. می دانستم که خداوند هم صلاح من را می خواهد.

فکر می کردید این رتبه را کسب کنید؟

آن طوری که کنکور دادم و همین طور تجربیاتم از کنکورهای آزمایشی، انتظار رتبه تک رقمی منطقه را واقعا داشتم. اما در مورد تک رقمی کشور خوب پنجاه – پنجاه بود. خیلی امید داشتم برای تک رقمی کشور ولی در نهایت رتبه تک رقمی منطقه دو کشور را کسب کردم.

DSC_0855

وقتی رتبه ا ت را دیدی چه احساسی داشتی؟

در آن لحظه بهت زده شدم. شب های احیا بود. از مسجد برگشتیم. لب تاپ روشن بود. فکر نمی کردم نتایج روی سایت باشد. همین طوری سایت را چک کردم. گفتم شاید مطلب اضافه ای روی سایت باشد. یک دفعه دیدم نوشته اعلام نتایج. دیگه نمی دونستم چه طوری باید وارد سایت شوم. دستم داشت می لرزید. وقتی رتبه ام را دیدم خیلی خوشحال شدم. مادرم را بغل کردم. هر دو از فرط خوشحالی گریه می کردیم. بعد رتبه صمیمی ترین دوستم را جستجو کردم درس های او خیلی خوب بود. یکی از امیدهای پزشکی شهرستان به شمار می رفت. ولی رتبه اش به پزشکی نمی خورد. فکر اینکه باید دوباره درس بخواند خیلی ناراحتم کرد. و برای او گریه کردم.

بنظر شما چرا این اتفاق برای دوست تان افتاد؟

اشتباه دوستم و دیگر بچه های که رتبه های خوبی نیاوردند این بود که اول به سراغ درس زیست رفتند، آخر درس زیست به خاطر ضریب بالایی که برای بچه های تجربی دارد درس مهمی است، ولی سوالات امسال عجیب سخت بود. به طوری که به نظر کارشناسان آموزش و پرورش در ده سال اخیر این سوالات سخت سابقه نداشته است. بعد بچه ها سراغ درس شیمی رفتند، شیمی امسال سوالات وقت گیر و محاسبه ای زیادی داشت در نتیجه زمان کافی برای دروس فیزیک و ریاضی باقی نمی ماند.

DSC_0863

شما چگونه به سوالات پاسخ دادید؟

در طول سال در آزمون های آزمایشی زیادی از موسسات مختلف شرکت کرده بودم. از اول دفترچه شروع به پاسخ دادن می کردم. از طرفی ریاضی من هم قوی بود. بچه هایی که از زیست شروع می کنند معمولا درس ریاضی را در حد 40 درصد می زنند. ولی زیست را 80 یا 90 می زنند. به همین دلیل تا انرژی دارند زیست را می زنند. و حالا اگر ریاضی هم نرسیدند اشکالی ندارد. ولی من ریاضی را خیلی بالا می زدم. به همین دلیل راضی نمی شدم از ریاضی بگذرم و اول زیست را بزنم. و مهمتر اینکه در یکی از آزمون های آزمایشی این مسئله را امتحان کردم. اول زیست را زدم بعد شیمی، بعد ریاضی و در نهایت فیزیک. در آن آزمون رتبه ام دقیقا سه برابر شد. پس فهمیدم که این روش اشتباهی است.

از درصد هایتان در کنکور بگویید؟

فیزیک 100درصد، ریاضی 97درصد، شیمی96.2 درصد ، ادبیات 74 درصد ، دینی درصد 84، عربی 89 درصد ، زبان 79، زیست 79 درصد

رمز موفقیت تان را چه می دانید؟

پشتکار خودم و همراهی خانواده ام. اینکه خانواده از هیچ لحاظی برای من کم نگذاشتند، چه از لحاظ مشاوره روحی که خیلی وقت ها ناامید می شدم و نمی خواستم درس بخوانم و چه از لحاظ درسی. واقعا هر کتابی که نیاز داشتم برایم تهیه کردند. چه المپیاد، چه کنکور.

به نظر شما هوش و امکانات در موفقیت چقدر موثر است؟

هوش که نمی توانم بگویم نقشی ندارد. واقعا نقش دارد. مخصوصاً که ریاضی و فیزیک را باید درک کنی و همه ابعاد مسئله را بتوانی حل کنی. ولی نه به اندازه ای که پشتکار مهم است. پشتکار خیلی مهم تر است. امکانات هم مهم است ولی ما می بینیم رتبه های برتر از منطقه 3 زیاد هستند. پس بدون امکانات هم می شود درس خواند، چون مهمترین مسئله در کنکور کتاب درسی است. کتاب درسی را باید خوب بخوانید. اگر کتاب درسی را خوب بخوانند حتی اگر کتاب تستی هم نداشته باشند می توانند نتیجه دلخواه را بگیرند. امکانات مهم است ولی نه آنقدری که بتواند جلوی نتیجه خوب یک نفر را بگیرد.

به نظر شما رفتن به کلاس کنکور مهم است؟

کلاس هایی که مدرسه می گذارد خود بچه ها تشخیص می دهند که کدام را بروند و کدام را نه. اما خیلی خوب است که تمامش را شرکت کنند ولی گاهی می بینی یک دانش آموز در برخی درس ها خیلی قوی است و نیاز ندارد در کلاس آن درس شرکت کند. خوب در منزل درس بخواند بهتر است. ولی ممکن است یک کلاسی باشد که نکات جالبی در آن عنوان بشود. مهم این است که تشخیص بدهیم کدام کلاس می تواند برایمان مفید باشد. دبیرهایی که در میبد هستند فکر نمی کنم در جای دیگر پیدا بشوند. آنها عالیند. کادر آموزشی مدرسه مان را که با دبیرهای جاهای دیگر مقایسه می کردم واقعا دبیران میبدی عالی بودند.

DSC_0836

نقش آموزش و پرورش شهرستان در موفقیت شما چقدر بوده است؟

همراهی اداره آموزش و پرورش شهرستان با برنامه ریزی منسجم، فعالیت های ویژه جهت دانش آموزان برتر همیشه وجود داشته از جمله طرح ساعی که در گذشته در میبد وجود داشت که از سال اول و دوم راهنمایی شروع می شود. در این طرح دروس تخصصی از جمله فیزیک، ریاضی و به ویژه  روی درس شیمی 2 و3 دبیرستان کار می شد. که تنها مدرس المپیاد شیمی استان آقای افخمی درس شیمی راتدریس می کردند. سال اول دبیرستان که بودم معلمی از تهران برای تدریس به بچه های سال سوم دبیرستان که برای مرحله اول المپیاد شیمی آماده می شدند، به مدرسه مان آمده بود. در ساعت های آزادم به سر کلاس آنها رفتم معلم به خاطر سطح آگاهی و دانشم، از من خواست به طور جدی به این مقوله بپردازم و البته راهنمایی و مشاوره خوبی به من داد، که باعث شروع کار من در زمینه المپیاد شد.

از چه زمانی برنامه ریزی  منسجم برای تحصیلتان داشتید ؟

از سال دوم راهنمایی به طور جدی برای قبولی در تیزهوشان و نمونه، برنامه ریزی و مطالعه را زیر نظر مادرم شروع کردم.

برای کنکور چگونه برنامه ریزی کردید ؟

آزمون کانون هر دو هفته یکبار بود. روزهایی که امتحان کانون داشتم وقتی برمی گشتم بودجه بندی آزمون بعدی را نگاه می کردم و تمامی منابع چه کتاب درسی و کتاب کنکور را روی میزم می گذاشتم تا نکند منابعی از قلم بیفتد. تا آزمون بعدی تمامی مباحث را مطالعه می کردم.

با کسب این رتبه دوست دارید چه رشته ای بخوانید؟

دقیقا مشخص نیست ولی به احتمال زیاد پزشکی تهران.

فاصله گرفتن از خانواده برایتان سخت نیست؟

خب. دور از خانواده بودن سخت است. اما تجربه این دوری را داشته ام. تابستان سال قبل را به خاطر المپیاد دور از خانواده بودم. دوری خیلی سخت است. مخصوصا اوائل آن. ولی بعدا در طول سال که درگیر درس خواندن می شوم دیگر وقت ندارم به اینها فکر کنم.

آیا به خارج از کشور می روید؟

احتمال می دهم که برای ادامه تحصیل به خارج بروم ولی هنوز قطعی نیست.

  احتمال دارد بمانید و برنگردید؟

به هیچ وجه. اگر بروم برای ادامه تحصیل می روم. برمی گردم و برای کشورم کار می کنم.

آیا کسی بوده که الگوی شما باشد؟

یک بار در تلویزیون 5 دانشمند ایرانی را نشان دادند که در ردیف برترین دانشمندان جهان قرار داشتند. این ها برای من الگو شدند و هنوز هدفم این است که بتوانم به آنجا برسم.

از بهترین خاطراتتان بگویید؟

سال اول دبیرستان که بودم یک آزمونی در سطح کشور برگزار شد. آزمون گاج با عنوان بزرگترین آزمون جهان زیر یک سقف. باید می رفتیم تهران امتحان می دادیم خیلی سختم بود که به تهران بروم و آزمون بدهم. ولی با خودم گفتم حالا ثبت نام کنم ببینم که چطوریست؟

شب را نتوانستم در قطار بخوابم و این درحالی بود که صبح آزمون داشتم. این آزمون در مصلای امام خمینی برگزار می شد. سرجلسه خیلی خوابم می آمد. به طوری که آبی را که برای نوشیدن به ما داده بودند را به طور مداوم به روی صورتم می ریختم تا خوابم نبرد و چشمانم باز باشد تا بتوانم به سوالات آزمون پاسخ دهم. تمام دروس را چه عمومی و چه تخصصی صد در صد زدم و اول شدم. مسئولان آموزشی گاج (جوکار) فکر کردند که تقلب کرده ام ، دوباره من و بابام را به تهران کشاندند. دو مرحله دیگر از من امتحان گرفتند.

در شرایط خیلی بد، من را در اتاقک خیلی کوچک و تاریک قرار دادند با سئوالاتی سخت. علاوه بر اینها یک پسر بچه شیطون 5-6 ساله ای را هم در اتاق گذاشته بودند که مدام مداد و ورق های من را بر می داشت و سرو صدا می کرد. در بدترین شرایط بودم. ولی خدا را شکر می کنم که در آن شراط هم خیلی خوب به سوالات جواب دادم. سال بعد مراسم گرفتند و تمام خانواده هایی که فرزندانشان رتبه خوبی آورده بودند را دعوت کرده بودند. وقتی آقای جوکار از من به عنوان کسی که تمام درس هایش را صد در صد زده نام برد، خیلی خوشحال شدم. نام خانواده ام را برد و به من تبریک گفت. خیلی خوب بود هنگامی که مادرم به من گفت: «بهت افتخار می کنم» این جمله اش را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد.

تلخ ترین خاطره؟

تلخ ترین خاطره ام وقتی بود که طلای المپیاد نصیبم نشد.

موفقیت چه رنگی است؟

آبی

وسایلی که هیچ وقت از شما جدا نمی شود؟

تا حالا که کتاب هایم بوده، و البته کتاب دعایی دارم که هیچ وقت از خود جدا نمی کنم.

با کتاب هایتان چه می کنید؟

آنها را به مدرسه ام اهدا کرده ام.

نهایت آرزوی سهیلا سبحانی کجاست؟

واقعا می خواهم آینده ام پویا باشد. تا فوق تخصص می روم. ولی این طور نیست که به مطب بروم و برگردم. علاقه وافری به کارهای پژوهشی دارم. از همین امسال که به دانشگاه می روم هدفم این است. می خواهم پروژه های مختلفی را کار کنم. در مجلات مختلف مقاله ارائه بدهم. هدفم این است که یک فرد مفیدی باشم که در سطح جهانی شناخته شده باشم و بتوانم برای کشورم، استانم و شهرستانم کار کنم.

دوست دارم یک چیزی مثل پژوهشکده رویان در استان یا شهرستان دایر کنم.

DSC_0860

با وجودی اینکه گفت و گوی ما با خانواده فرهنگی سبحانی سه ساعتی به درازا کشید نه خستگی در چهره ما بود و نه آنها. شاید اگر ماه رمضان نبود و زمان سحر نزدیک نمی شد همچنان سهیلا حرف هایی داشت که برایمان بزند. از سال اول دبیرستانش بگوید. آن هنگام که کتاب های المپیادی اش را به دور خود چیده بود و بر آنها بوسه می زد. از کارهای جالب مرغ مینای برادرش که در هنگام مصاحبه بارها شاهد حرکات آن بودیم برایمان تعریف کند. سهیلا آن قدر لوح سپاس دریافت کرده بود  که نمی توانستیم از آنها نامی بیاوریم. از لوحی که از دست دکتر احمدی نژاد گرفته بود تا لوح های شهرستانی. همه و همه حکایت از نبوغ یک نخبه میبدی را داشت.

گروه مصاحبه میبد خبر برای خانواده سبحانی آرزوی پیشرفت های روزافزون می کند و امید دارد روزی را با سهیلا به گفت و گو بنشیند که یک پژوهشگر برتر جهانی باشد. به امید آن روز.

به علت اینکه گفتگوی شیرین و خواندنی ما با خانم سهیلا سبحانی طولانی شد صحبت های مادر ایشان خانم خواجه پور، مدیر دبیرستان نمونه گل محمدی را در چند روز آینده نشر خواهیم داد.




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.