Skip to Content

به مناسبت میلاد خجسته امام رضا(ع)

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت/هشت جلوه از سبک زندگی حضرت امام رضا علیه السلام


تو ای ترجمان عشق در چشمانت… ای بوی خوش یاس در سرایت… دیر بازیست که دلهای عاشق را پناهگاهی… ای پادشاه ملک خورشید… در بارگاهت راهی نیست میان حاجت و اجابت… گدای کوی تو تاج شاهی به سر دارد. به ضریحت پیوند خورده دل هزاران عاشق از هزاران سال پیش.کرامتت کرامت همایونیست و عطایت فراتر از قابلیت ما… گواهی می دهد… از عرشیان تا فرشیان… که تویی یگانه سلطان ملک عاشقی…     مریض  آمده  اما  شفا  نمــی‌خواهد                                    قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست                                بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب است                                  وگرنه  درد  غلامان  دوا  نمی‌خواهد فقیر  آمدم  و  دلشکسته  پرسیدم :                                      مگرکه شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟ دلم به عشق تو تاآسمان هشتم رفت                                 نماز  در  حَرَمت  «اهدنا»  نمی‌خواهد همین قدر که غباری بر آستان باشد                                     رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد تو  آشنای خدایی ، کدام  رهگذری                                        در  این جهان  غریب  آشنا نمی‌خواهد؟ ببین به گوشه‌ی صحنت پناه  آوردم                                       مگر  کبوتر  آواره  جا  نمی‌خواهد؟ به حکم آنکه«علیک الرفیق ثم طریق»                                 دلم  بدون   رضـــا  کربلا  نمی‌خواهد خدا مرا به طواف تو  مبتلا  کرده‌ست                                    طواف کعبه بخواهم، خدا نمی‌خواهد نگفته است ، حیا  کرده شاعرت  آقا                                     نگفته است، نه اینکه عبا نمی‌خواهد     هشت جلوه از سبک زندگی حضرت امام رضا علیه السلام * رضای آل محمد (ص) امام جواد علیه السلام می فرماید: « خدا پدرم را "رضا" نامیده، چون که پسندیده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدی در زمین از او خوشنود بودند». عرضه داشتند؛ آیا همه پدران گذشته شما پسندیده خدا و رسول و ائمه نبودند، فرمود: چرا. پرسیدند: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" نامیده شد، فرمود: "زیرا همان گونه که دوستان و موافقان وی از حضرت راضی بودند، دشمنان و مخالفان نیز از او راضی بودند. چنین ویژگی برای هیچ کدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدین سبب است که میان آنان، حضرت "رضا" نامیده شده است.   * دستگیری از نیازمندان انفاق و تأمین نیازهای مادی و دستگیری از نیازمندان جزو اصول مسلم قرآنی و از آیات محکم الهی است. به این معنا که از منظر قرآن کریم، انسان نباید سر در لاک خود فرو برد و فارغ از دغدغه همنوع و همشهری و هم وطن خود باشد. در سیره ائمه اطهار(ع) نیز انفاق و کمک به نیازمندان روشی بسیار معمول و متعارف بود، از این رو همواره فقرا بر سر راه آنان می نشستند یا در خانه آنان را می زدند. پیشوایان ما حتی پیش از آن که نیازمندان عرض نیاز کنند، به آنان انفاق می کردند. * شکایت از طلبکار به امام رضا(ع) نقل شده است شخص محترمی به یکی از بستگان ابورافع، آزاد شده به دست رسول خدا(ص)، بدهی داشت و چون برای پرداخت بدهی در مضیقه و با فشار و اصرار طلبکار روبه رو بود و آبروی خود را در خطر می دید، به امام رضا(ع) متوسل شد و در یکی از روزهای ماه رمضان پس از خواندن نماز صبح در مسجد النبی(ص) به منطقه عریض واقع در نزدیکی مدینه که حضرت در آن جا بودند، رفت. او هنگامی به عریض رسید که امام(ع) از منزل بیرون آمده بودند و سوار بر مرکب قصد رفتن به جایی داشتند. وی می گوید: همین که چشمم به امام(ع) افتاد شرم و حیا مانع از عرض حاجت شد. اما، امام(ع) در مسیر خود به من که رسیدند، مهربانانه به من نگاه کردند. به این صورت از گرمای نگاه امام(ع) به وجد می آید و پس از عرض سلام و ارادت به امام(ع) عرضه می دارد: فلان فرد از من طلبی دارد و عرصه را بر من تنگ و مرا پیش مردم رسوا کرده است. او نقل می کند در حالی که تصور می کردم با شکایتم آن حضرت دستور دهد که آن فرد دست از سرم بردارد،. به من فرمود: همین جا باش تا برگردم. * نیازمندان بر سر راه امام(ع) می نشستند این شخص نقل می کند که تا شب همان جا بودم، خواستم برگردم که دیدم حضرت آمدند در حالی که نیازمندان بر سر راه امام(ع) نشسته بودند و حضرت به آنان صدقه می دادند. امام(ع) داخل منزل شدند و سپس بیرون آمدند و مرا فراخواندند و با هم به داخل خانه رفتیم و شروع به صحبت کردیم. سخن که به پایان رسید امام(ع) فرمودند: گمان نمی کنم افطار کرده باشی؟ عرض کردم: نه، به دستور امام(ع) برای من غذا آوردند و به خدمتکارشان هم دستور دادند با من هم غذا شود. پس از صرف افطاری امام(ع) فرمودند: تشک را بلند کن و هرچه در زیر آن است بردار، من هم تشک را بلند کردم و اشرفی هایی را که در زیر آن بود، برداشتم. سپس به چند نفر از خدمتکارانشان دستور دادند مرا تا خانه ام همراهی کنند. چون به خانه رسیدم دیدم ۲۰ اشرفی بیش از مقدار بدهکاری من است.   * سادگی در سبک زندگی هم چنین شیخ صدوق در روایتی دیگر از ابی عباد، ساده زیستی را روش حضرت امام رضا(ع) در پوشش می شمارد و زندگی حضرت را این گونه توصیف می کند: «در تابستان فرش حضرت رضا(ع) حصیر و بوریا بود و در زمستان روی نمد می نشست و پیراهنی زبر و خشن می پوشید، مگر آن که بخواهد پیش مردم آید که در آن وقت لباس سنگین و بهتر می پوشید.» * ادب معاشرت در همین کتاب که فصلی از آن به بیان سیره رفتاری و سبک زندگی آن حضرت اختصاص یافته است، از زبان شخصی به نام ابراهیم بن عباس که آن حضرت را ظاهراً بارها زیارت کرده و مدت ها از نزدیک با امام(ع) حشر و نشر داشته است، گزارشی را از سیره و ادب رفتاری امام رضا(ع) این چنین ارائه می دهد:«هرگز ندیدم حضرت رضا(ع) در سخن گفتن با کسی درشتی کند و هیچ گاه ندیدم سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند بلکه صبر می کرد تا طرف سخنش تمام شود و بعد اگر لازم می دید سخن می گفت، هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمود و هرگز نزد کسی پای خود را دراز نمی کرد و در برابر همنشین تکیه نمی داد، هرگز او را ندیدم که از خدمتکاران و کارگزاران خود کسی را بد بگوید یا در پیش چشم کسی آب دهان بیندازد، هرگز ندیدم که هنگام خندیدن قهقهه زند بلکه خنده اش تبسم بود و چون مجلس او از مردم خالی و سفره غذا انداخته می شد، همه خدمتکاران را فرا می خواند و به دور سفره غذا می نشاند. آن حضرت علیه السلام، بسیار کم خواب بود و بیشتر شب را به بیداری سپری می کرد. بسیار روزه می گرفت و سه روز روزه هر ماه از ایشان فوت نمی شد و می فرمود: این روزه مانند روزه گرفتن همه سال است و بسیار پنهانی صدقه می داد و احسان می کرد و بیشتر این کار را شب های تاریک انجام می داد و هر کس گمان می کند که در فضیلت مانند او را دیده است، از او باور نکن.» * پذیرایی از میهمان در فرهنگ ما این جمله معروف است که «میهمان حبیب خداست» و به این گونه برای میهمان ارج و احترام قائل می شویم. این رفتار و نگرش پسندیده ریشه در آموزه های اسلامی و سنت و سیره امامان معصوم دارد. شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» از یک میهمانی ویژه گزارشی می دهد که در آن نحوه پذیرایی از میهمان و ادب میهمان داری را بازگو می کند. احمد بن ابی  نصر از اصحاب برجسته امام رضا(ع) نقل می کند که در ایام حضور آن حضرت در مدینه، روزی حضرت رضا(ع) برایم مرکبی فرستاد که نزد آن حضرت بروم. من نیز سوار بر مرکب شدم و به خدمت حضرت رسیدم و تا پاسی از شب نزد ایشان ماندم. چون امام(ع) خواستند از مجلس برخیزند، به من فرمودند: فکر نمی کنم در این موقع بتوانی به مدینه برگردی. عرض کردم: آری فدایت شوم. فرمودند: امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدا حرکت کن. عرض کردم: مانعی ندارد همین کار را می کنم فدایت شوم. حضرت خدمتکارشان را صدا زدند و به او فرمودند:«بستر خواب مرا برای او پهن کن و ملحفه مرا که زیر آن می خوابم بر آن بستر بیفکن و بالش مرا هم زیر سر او بگذار.» با خود گفتم:کیست که این اندازه مقام و منزلتی که نصیب من شده، نصیبش شده باشد؟! خداوند نزد حضرت مقامی به من عطا فرموده که به احدی از اصحاب و شیعیان ما عطا نکرده است، مرکب خود را برایم فرستاد تا سوار شوم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و رختخواب آن حضرت بخوابم و شب را به روز آورم و هیچ یک از اصحاب ما را نصیبی این چنین نشده است. احمد ادامه می دهد: من نشسته بودم و این خیالات را در دل می گذراندم که ناگهان امام(ع) فرمودند: ای احمد! امیرمومنان علی(ع) وقتی صعصعه بن صوحان مریض بود به عیادت او رفت و صعصعه این را سبب افتخار خود شمرد و بر مردم به آن فخر می کرد، پس تو این کار را نکن و از برای خدا تواضع و کوچکی کن، سپس آن حضرت بر دست خویش تکیه کردند و از جا برخاستند.   * کانون مهر و محبت امام رضا(ع) کانون مهر و عاطفه به مردم و مظهر عشق و محبت به آنان بود. از این رو، در زیارتنامه آن حضرت یکی از ویژگی‌هایش رأفت و مهربانی یاد شده است و چنین می‌خوانیم؛ «السلام علی‌الامام الرئوف»، سلام و درود بر امام و پیشوای با رأفت و مهربان (مفاتیح‌الجنان). به‌راستی باید گفت این لقبی است که از سوی پروردگار به آن بزرگوار عنایت شده است. مهربانی، محبت و رافت آن حضرت بر کسی پوشیده نیست. ایشان یاور درماندگان و پناه بی پناهان بود؛ چه بسا یتیمانی که گرمی ‌دست او را بر سر و صورت خود احساس کرده‌اند و چه بسیار مستضعفان و گرفتارانی که در سایه یاری رساندن‌های او به خیری دست یافتند. رفتار امام رضا علیه السلام با مردم امامان با مردم نشست و برخاست داشتند و در تعاملات اجتماعی به نیکوترین صورت با آنان برخورد می‌نمودند. این سیره چنان نیکو بود که با الگو قرار دادن آنان ما می‌توانیم روش صحیح برخورد اسلامی با افراد گوناگون را بیاموزیم.   با بررسی آِیات در می‌یابیم برخورد با انسان‌های مختلف باید هماهنگ و متناسب با روحیه آنها باشد خداوند عزوجل در قرآن فرموده است: "محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم"(فتح، آیه ۲۹)؛ محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سخت و شدید و در میان خود مهربانند. در آیه دیگری چنین فرموده: "یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم" (توبه، آیه ۷۳)؛ ای پیامبر با کافران و مجاهدان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر.   از این آیات چنین نتیجه‌گیری می‌شود که برخورد قرآن و اسلام با انسان‌های مختلف فرق می‌کند. در بعضی جاها دستور به برخورد نیک و پر محبت می‌دهد، «با مردم سخن نیک بگویید»(بقره، آیه ۸۳)  و در جای دیگر دستور به برخورد میانه می‌دهد: «محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.» (فتح، آیه ۲۹)   امام رضا علیه السلام به عنوان اسوه کانون مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بود. در زیارت آمده است: السلام علی الامام الرئوف؛ (سلام بر امام و پیشوای با رافت و مهربان) این لقبی است که از طرف خداوند به ایشان داده شده است. ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به مردم و اهل خانه و خدمت گزارانشان داشتند. در روزی که ایشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسیدند بعد از این که نماز ظهر را خواندند به فردی که نزدیکشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده کارکنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خورده‌اند؟ آن فرد جواب داد: آقای من  در چنین وضعیتی کسی می‌تواند غذا بخورد؟ در این لحظه که امام علیه السلام متوجه می‌شوند کسی غذا نخورده، می‌نشینند و دستور آوردن سفره‌ای را می‌دهند همه را سر سفره دعوت می‌کنند و آنها را یکی یکی مورد محبت قرار می‌دهند.(عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۴۹۸)   ایشان در جایی که مربوط به شخص خودشان بود بزرگ‌ترین گذشت‌ها، عالی‌ترین ایثارها و بیشترین محبت را نسبت به دیگران داشتند. رفتار عملی امام رضا علیه السلام نشانه انسانی کامل و نمونه است که هیچ علاقه‌ای به دنیا و ظواهر آن ندارد.   اگر فردی حتی کوچک‌ترین خدمتی برای امام رضا علیه السلام انجام می‌داد، ایشان نهایت تشکر و قدردانی را به جا می‌آوردند و حتما خدمت آن فرد را جبران می‌نمودند. آن حضرت به مستضعفان و گرفتاران توجه خاصی می‌کردند، اگر آنها گرفتاری و ناراحتی داشتند، سعی می‌کردند مشکل آنان را حل کنند. زیاد بودند افرادی که در سایه یاری رسانی‌های امام علیه السلام به خیری دست یافتند   هشت پرتوی نور از آفتاب هشتم احیای امر ما قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحْیى أمْرَنا، قیلَ: کَیْفَ یُحْیى أمْرَکُمْ؟  وَ قالَ (ع) : یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیُعَلِّمُها النّاسَ. ( بحارالأنوار: ج ۲، ص ۳۰، ح ۱۳ )رحمت خدا بر کسى باد که أمر ما را زنده نماید، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.   جایگاه نماز در دین قالَ (علیه السلام): أوَّلُ ما یُحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیْهِ، الصَّلاهُ فَإنْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلاهُ صَحَّ ماسِواها، وَ إنْ رُدَّتْ رُدَّ ماسِواها.(مستدرک الوسائل: ج ۳، ص ۲۵، ح ۴٫) فرمود: اوّلین عملى که از انسان مورد محاسبه و بررسى قرار مى گیرد نماز است، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.   استعمال عطر قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:لا تَتْرُکُوا الطّیبَ فى کُلِّ یَوْم، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَفى کُلِّ جُمْعَة. (مستدرک الوسائل: ج ۶، ص ۴۹، ح ۶  ) سعى نمائید هر روز، از عطر استفاده نمائید و اگر نتوانستید یک روز در میان، و اگر نتوانستید پس هر جمعه خود را معطّر و خوشبو گردانید (با رعایت شرائط زمان و مکان) امام رضا علیه السلام می فرمایند: گمــان نیــکو به خــداوند داشته باش زیرا خداوند عــز و جل می فرماید:من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد. سکوت قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:إنَّ الصَّمْتَ بابٌ مِنْ أبْوابِ الْحِکْمَةِ، یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ، إنَّهُ دَلیلٌ عَلى کُلِّ خَیْر. (مستدرک الوسائل: ج ۹، ص ۱۶، ح ۱۰۰۷۳ ) همانا سکوت و خاموشى راهى از راه هاى حکمت است، سکوت موجب محبّت و علاقه مى گردد، سکوت راهنمائى براى کسب خیرات مى باشد   محدوده خشم قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:انَّما تَغْضَبُ للهِِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَلا تَغْضَبْ لَهُ بِأکْثَرَ مِمّا غَضِبَ عَلى نَفْسِهِ. (عیون أخبارالرّضا علیه السلام : ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۴۴  ) چنانچه در موردى خواستى غضب کنى و براى خدا برخورد نمائى، پس متوجّه باش که غضب و خشم خود را در جهت و محدوده رضایت و خوشنودى خداوند، اِعمال کن رفع مشکل دیگران قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة. (اصول کافى، ج ۳، ص ۲۶۸) هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.   ۳ خصلت جهت درک حقیقت ایمان قالَ (علیه السلام): لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً إلاّ أنْ یَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال: سُنَّهٌ مِنَ اللهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبیِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلیّهِ، أمَّا السَّنَّهُ مِنَ اللهِ فَکِتْمانُ السِّرِّ، أمَّا السُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ مُداراهُ النّاسِ، اَمَّا السُّنَّهُ مِنْ وَلیِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَى النائِبَهِ.(وسائل الشّیعه: ج ۲۱، ص ۴۶۰، ح ۲۷۵۸۰٫) فرمود: مؤمن، حقیقت ایمان را درک نمى کند مگر آن که ۳ خصلت را دارا باشد: خصلتى از خداوند، که کتمان اسرار افراد باشد، خصلتى از پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) که مدارا کردن با مردم باشد، خصلتى از ولىّ خدا که صبر و شکیبائى در مقابل شدائد و سختى ها را داشته باشد. گمان نیکو به خداوند قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: اَحسِنِ الظَّنَّ بِالله فاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَل یَقولُ : اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدی بِی فَلا یَظُنَّ بی الّا خَیراً. (جهاد النفس، ح ۱۴۷ ) گمــان نیــکو به خــداوند داشته باش زیرا خداوند عــز و جل می فرماید:من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد. جایگاه شیعیان نزد امام معصوم علیه السلام حسن بن جَهْم نقل می‌کند: به امام رضا علیه ‏السلام گفتم: مرا از دعا فراموش نکنید. حضرت فرمود : گمان مى‌کنى که من فراموشت مى‏‌کنم؟ اندکى در خودم اندیشیدم و با خود گفتم: او براى شیعیانش دعا مى‏‌کند و من نیز از شیعیانش هستم. آن‏گاه گفتم: نه، فراموشم نمى‌کنید. فرمود : از کجا فهمیدى؟ گفتم : من از شیعیانت هستم و شما برایشان دعا مى‌‏کنید. فرمود : آیا متوجّه چیز دیگرى جز این شدى؟ گفتم : نه فرمود : هرگاه خواستى بدانى که نزد من چه جایگاهى دارى، ببین من نزدت چه جایگاهى دارم. « عشق کارنامه رسمی آدمهاست » کوچکی و نحیفی‌اش چشمم را می‌گیرد و تا پایان تصویرهای ذهنم را رنگ می‌زند از همان اول کلام دستهای پینه بسته‌اش را جلو چشمهایم بالا گرفته و بریده بریده می‌گوید: دستهای کارگر جماعت است دیگر، می‌خندد به همان سادگی، درست مثل ۲۵ ساله‌ها و قبل از این که چیزی بگویم می‌گوید: ۶۲ ساله‌ام. اینطور می‌گوید و من فکر می‌کنم در شادی ۲۵ سالگی‌اش درجا می‌زند، حتی پیشتر از آن در آرامش لحظه تولدش. اسم و رسم خیلی زیادی ندارد، شاید هم خیلی گمنام باشد، اما اینها جزو معرفی آدمها نمی‌شود؛ آدمها را نباید در چارچوب عناوین شناسایی کرد، عشق هم می‌تواند کارنامه رسمی یک آدم باشد. لذت صحبت کردن با این قبیل آدمها، بیشتر به این خاطرست که آدم چند لحظه دنیا را همانطوری می‌بیند که اسدا… می‌بیند، به همان رنگ، به همان زیبایی، … توی ایوان ولی عصر صحن جامع رضوی می‌بینمش… . تازه از آن بالا برگشته است. از نوک ۷۰ و چند متری. انگار نه انگار ۳۵۰ پله را پایین آمده است، نفسهایش منظم و آرام است، مثل نگاه کردنش، مثل حرف زدنش… سعی می‌کنم عین عباراتش را یاددشت کنم هیچ کس کار کردن آن بالا را قبول نمی‌کند. صدای چند رگه‌ کارگرها از دور توی حرف زدنمان می‌پچید. «اصلا کسی شجاعت عمو " اسدا… " را ندارد که تازه می‌فهمم اسمش اسدا… است، بیشتر به همین نام می‌شناسندش تا نام «زرین مهر» عنوان خانوادگی‌اش. شخصیت جذابی دارد عمو اسدا… ساده، بی غل و غش مثل همه آدمهای مخلص حرمی که رضایتشان به رضای یک نفرست. می‌گوید: « از این دست کارها زیاد کرده‌ام، اما هیچ کدامش به پای بالا رفتن از گنبد طلا نیست». او تنها کسی است که ۲۴ متر تا روی گنبد را بالا می‌رود اصلاً هم دست و دلش نلرزیده است که سلامتی‌اش بسته به خرده طنابی است که نردبانی شده است تا آن بالا. بالای گنبدی مدور که نه هیچ جای پایی است و نه فضایی برای ایستادن.     اینجای حرف زدن اسدا… مثل دیگر آدمهای حرمی است وقتی می‌گوید: « این عنایت خاص حضرت است که هیچ اتفاقی نمی‌افتد…»،  بعد هم آن قدر با لذت از شستن گنبد با آب و فرچه تعریف می‌کند که رد هیچ ترسی بر آن نمی‌ماند. لذت صحبت کردن با این قبیل آدمها، بیشتر به این خاطرست که آدم چند لحظه دنیا را همانطوری می‌بیند که اسدا… می‌بیند، به همان رنگ، به همان زیبایی، … اسدا… حقوقش کارگری است اما از امام رضا علیه السلام ‌هر چه باشد برکت است و او بابت این کار هزار هزار بار شاکرست. شکر پسوند همه حرفهای عمو اسدا… است می‌گوید: « حاصل زندگی مشترکش ۳ فرزند است خدای را شکر دو دختر و یک پسر. همه چیز را هم به شکر از همین کریم دارد، دختر خوب، پسر صالح، زن زندگی…» چیز زیادی برای پرسیدن ندارم، ترجیح می‌دهم بیشتر او حرف بزند و من سکوت کنم هر چند اسدا… هم بی‌ادعاتر از این حرفهاست، می‌گوید: «کار خاصی انجام نداده‌ام» و من می‌دانم او چهل روز کار کردن در روضه منوره را در کارنامه کاری‌اش دارد . او هیچ وقت از آقا چیزی نخواسته است جز عاقبتی که او را به خیر بمیراند. و من تمام روز به این صداقت دارم فکر می‌کنم، به عشق بازی اسدا… با حضرت و به گنبدی که او هر سال چند نوبت بالایش رفته، جایی که چشمهای حاجتمندی به آن گره خورده است تا دستهای سخاوتمندی بازشان کند. (منبع: تبیان) تجویز امام رضا علیه السلام به آیت الله بهجت حجت الاسلام علی بهجت فرزند عارف بی‌نظیر عالم حضرت آیت الله محمدتقی بهجت رحمه الله علیه نقل می‌کند: در جریان درست کردن قفسه کتاب‌های ایشان(پدر)، دستم زیر قفسه فلزی کتاب رفت و عصب آن قطع شد و تا استخوان برید. در بیمارستان دستم جراحی شد و آن را بخیه کردند. بعد از گذشت چهار پنج ماه دستم خیلی درد گرفت و به تدریج درد آن شدت یافت و من نگران شده بودم ولی در این باره به پدرم چیزی نگفتم چون نگران می‌شدند و تاکید می‌کردند که همان ساعت به پزشک مراجعه کنم و مرتب از آن می‌پرسیدند. دو سه روز از این ماجرا گذشت. یک روز هنگامی که پدرم از حرم امام رضا علیه السلام به دفتر برگشته بودند در حالی که من حواسم متوجه کارم بود، ایشان مطلبی را گفتند که شنیدم ولی توجه نداشتم. نیم ساعت بعد جمله پدرم به یادم افتاد. آن‌چه از آن در ذهنم مانده بود، این بود: این طور برایم مکشوف… و بعد کلمه مکشوف را نیمه رها کردند و فرمودند: معلوم شد که اگر کسی جایی از بدنش را که درد می‌کند به هر مکانی از حرم امام رضا علیه السلام بمالد یا دستش را به حرم بمالد و به موضع درد بکشد و این کار را تکرار کند، دردش برطرف می‌شود. هنگامی که این جمله یادم آمد با خود گفتم: نکند مخاطب ایشان در آن سخن، خود من بودم! لذا بلافاصله در دفترم یادداشت کردم که آقا چنین مطلبی را به من فرمودند. روز بعد به حرم مشرف شدم و دست خودم را به حرم مالیدم. این کار را روز بعد هم تکرار کردم. درد دستم بهبود یافت و تاکنون هم دیگر درد نگرفته است. تاکید می‌کنم که ایشان مطلقا از درد دست من خبر نداشت چون اگر خبر داشت مرتب پیگیری می‌کرد. (arafe.net)   آهو آمد سوی تو آرام شد، پس می شود در حریمت هر که بی کس می رود کس می شود یک عبای آبی و عمامه ای از جنس نور آسمان از دست این گنبد ملبّس می شود خوب ها از چشمشان "می" می چکد اما چرا قسمت چشمان من انگور نارس می شود؟ تو دلیل اعتبار گنبد و نقّاره ای آهن و سنگ از وجود تو مقدّس می شود دل اگر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ زود در بین کبوترها مشخّص می شود پنجره فولاد، سقّاخانه و گنبد طلا هر که در صحن است محو این مثلّث می شود شاعر: مهدی رحیمی

تو ای ترجمان عشق در چشمانت… ای بوی خوش یاس در سرایت… دیر بازیست که دلهای عاشق را پناهگاهی… ای پادشاه ملک خورشید… در بارگاهت راهی نیست میان حاجت و اجابت… گدای کوی تو تاج شاهی به سر دارد. به ضریحت پیوند خورده دل هزاران عاشق از هزاران سال پیش.کرامتت کرامت همایونیست و عطایت فراتر از قابلیت ما… گواهی می دهد… از عرشیان تا فرشیان… که تویی یگانه سلطان ملک عاشقی…     مریض  آمده  اما  شفا  نمــی‌خواهد                                    قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست                                بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب است                                  وگرنه  درد  غلامان  دوا  نمی‌خواهد فقیر  آمدم  و  دلشکسته  پرسیدم :                                      مگرکه شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟ دلم به عشق تو تاآسمان هشتم رفت                                 نماز  در  حَرَمت  «اهدنا»  نمی‌خواهد همین قدر که غباری بر آستان باشد                                     رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد تو  آشنای خدایی ، کدام  رهگذری                                        در  این جهان  غریب  آشنا نمی‌خواهد؟ ببین به گوشه‌ی صحنت پناه  آوردم                                       مگر  کبوتر  آواره  جا  نمی‌خواهد؟ به حکم آنکه«علیک الرفیق ثم طریق»                                 دلم  بدون   رضـــا  کربلا  نمی‌خواهد خدا مرا به طواف تو  مبتلا  کرده‌ست                                    طواف کعبه بخواهم، خدا نمی‌خواهد نگفته است ، حیا  کرده شاعرت  آقا                                     نگفته است، نه اینکه عبا نمی‌خواهد     هشت جلوه از سبک زندگی حضرت امام رضا علیه السلام * رضای آل محمد (ص) امام جواد علیه السلام می فرماید: « خدا پدرم را "رضا" نامیده، چون که پسندیده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدی در زمین از او خوشنود بودند». عرضه داشتند؛ آیا همه پدران گذشته شما پسندیده خدا و رسول و ائمه نبودند، فرمود: چرا. پرسیدند: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" نامیده شد، فرمود: "زیرا همان گونه که دوستان و موافقان وی از حضرت راضی بودند، دشمنان و مخالفان نیز از او راضی بودند. چنین ویژگی برای هیچ کدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدین سبب است که میان آنان، حضرت "رضا" نامیده شده است.   * دستگیری از نیازمندان انفاق و تأمین نیازهای مادی و دستگیری از نیازمندان جزو اصول مسلم قرآنی و از آیات محکم الهی است. به این معنا که از منظر قرآن کریم، انسان نباید سر در لاک خود فرو برد و فارغ از دغدغه همنوع و همشهری و هم وطن خود باشد. در سیره ائمه اطهار(ع) نیز انفاق و کمک به نیازمندان روشی بسیار معمول و متعارف بود، از این رو همواره فقرا بر سر راه آنان می نشستند یا در خانه آنان را می زدند. پیشوایان ما حتی پیش از آن که نیازمندان عرض نیاز کنند، به آنان انفاق می کردند. * شکایت از طلبکار به امام رضا(ع) نقل شده است شخص محترمی به یکی از بستگان ابورافع، آزاد شده به دست رسول خدا(ص)، بدهی داشت و چون برای پرداخت بدهی در مضیقه و با فشار و اصرار طلبکار روبه رو بود و آبروی خود را در خطر می دید، به امام رضا(ع) متوسل شد و در یکی از روزهای ماه رمضان پس از خواندن نماز صبح در مسجد النبی(ص) به منطقه عریض واقع در نزدیکی مدینه که حضرت در آن جا بودند، رفت. او هنگامی به عریض رسید که امام(ع) از منزل بیرون آمده بودند و سوار بر مرکب قصد رفتن به جایی داشتند. وی می گوید: همین که چشمم به امام(ع) افتاد شرم و حیا مانع از عرض حاجت شد. اما، امام(ع) در مسیر خود به من که رسیدند، مهربانانه به من نگاه کردند. به این صورت از گرمای نگاه امام(ع) به وجد می آید و پس از عرض سلام و ارادت به امام(ع) عرضه می دارد: فلان فرد از من طلبی دارد و عرصه را بر من تنگ و مرا پیش مردم رسوا کرده است. او نقل می کند در حالی که تصور می کردم با شکایتم آن حضرت دستور دهد که آن فرد دست از سرم بردارد،. به من فرمود: همین جا باش تا برگردم. * نیازمندان بر سر راه امام(ع) می نشستند این شخص نقل می کند که تا شب همان جا بودم، خواستم برگردم که دیدم حضرت آمدند در حالی که نیازمندان بر سر راه امام(ع) نشسته بودند و حضرت به آنان صدقه می دادند. امام(ع) داخل منزل شدند و سپس بیرون آمدند و مرا فراخواندند و با هم به داخل خانه رفتیم و شروع به صحبت کردیم. سخن که به پایان رسید امام(ع) فرمودند: گمان نمی کنم افطار کرده باشی؟ عرض کردم: نه، به دستور امام(ع) برای من غذا آوردند و به خدمتکارشان هم دستور دادند با من هم غذا شود. پس از صرف افطاری امام(ع) فرمودند: تشک را بلند کن و هرچه در زیر آن است بردار، من هم تشک را بلند کردم و اشرفی هایی را که در زیر آن بود، برداشتم. سپس به چند نفر از خدمتکارانشان دستور دادند مرا تا خانه ام همراهی کنند. چون به خانه رسیدم دیدم ۲۰ اشرفی بیش از مقدار بدهکاری من است.   * سادگی در سبک زندگی هم چنین شیخ صدوق در روایتی دیگر از ابی عباد، ساده زیستی را روش حضرت امام رضا(ع) در پوشش می شمارد و زندگی حضرت را این گونه توصیف می کند: «در تابستان فرش حضرت رضا(ع) حصیر و بوریا بود و در زمستان روی نمد می نشست و پیراهنی زبر و خشن می پوشید، مگر آن که بخواهد پیش مردم آید که در آن وقت لباس سنگین و بهتر می پوشید.» * ادب معاشرت در همین کتاب که فصلی از آن به بیان سیره رفتاری و سبک زندگی آن حضرت اختصاص یافته است، از زبان شخصی به نام ابراهیم بن عباس که آن حضرت را ظاهراً بارها زیارت کرده و مدت ها از نزدیک با امام(ع) حشر و نشر داشته است، گزارشی را از سیره و ادب رفتاری امام رضا(ع) این چنین ارائه می دهد:«هرگز ندیدم حضرت رضا(ع) در سخن گفتن با کسی درشتی کند و هیچ گاه ندیدم سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند بلکه صبر می کرد تا طرف سخنش تمام شود و بعد اگر لازم می دید سخن می گفت، هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمود و هرگز نزد کسی پای خود را دراز نمی کرد و در برابر همنشین تکیه نمی داد، هرگز او را ندیدم که از خدمتکاران و کارگزاران خود کسی را بد بگوید یا در پیش چشم کسی آب دهان بیندازد، هرگز ندیدم که هنگام خندیدن قهقهه زند بلکه خنده اش تبسم بود و چون مجلس او از مردم خالی و سفره غذا انداخته می شد، همه خدمتکاران را فرا می خواند و به دور سفره غذا می نشاند. آن حضرت علیه السلام، بسیار کم خواب بود و بیشتر شب را به بیداری سپری می کرد. بسیار روزه می گرفت و سه روز روزه هر ماه از ایشان فوت نمی شد و می فرمود: این روزه مانند روزه گرفتن همه سال است و بسیار پنهانی صدقه می داد و احسان می کرد و بیشتر این کار را شب های تاریک انجام می داد و هر کس گمان می کند که در فضیلت مانند او را دیده است، از او باور نکن.» * پذیرایی از میهمان در فرهنگ ما این جمله معروف است که «میهمان حبیب خداست» و به این گونه برای میهمان ارج و احترام قائل می شویم. این رفتار و نگرش پسندیده ریشه در آموزه های اسلامی و سنت و سیره امامان معصوم دارد. شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» از یک میهمانی ویژه گزارشی می دهد که در آن نحوه پذیرایی از میهمان و ادب میهمان داری را بازگو می کند. احمد بن ابی  نصر از اصحاب برجسته امام رضا(ع) نقل می کند که در ایام حضور آن حضرت در مدینه، روزی حضرت رضا(ع) برایم مرکبی فرستاد که نزد آن حضرت بروم. من نیز سوار بر مرکب شدم و به خدمت حضرت رسیدم و تا پاسی از شب نزد ایشان ماندم. چون امام(ع) خواستند از مجلس برخیزند، به من فرمودند: فکر نمی کنم در این موقع بتوانی به مدینه برگردی. عرض کردم: آری فدایت شوم. فرمودند: امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدا حرکت کن. عرض کردم: مانعی ندارد همین کار را می کنم فدایت شوم. حضرت خدمتکارشان را صدا زدند و به او فرمودند:«بستر خواب مرا برای او پهن کن و ملحفه مرا که زیر آن می خوابم بر آن بستر بیفکن و بالش مرا هم زیر سر او بگذار.» با خود گفتم:کیست که این اندازه مقام و منزلتی که نصیب من شده، نصیبش شده باشد؟! خداوند نزد حضرت مقامی به من عطا فرموده که به احدی از اصحاب و شیعیان ما عطا نکرده است، مرکب خود را برایم فرستاد تا سوار شوم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و رختخواب آن حضرت بخوابم و شب را به روز آورم و هیچ یک از اصحاب ما را نصیبی این چنین نشده است. احمد ادامه می دهد: من نشسته بودم و این خیالات را در دل می گذراندم که ناگهان امام(ع) فرمودند: ای احمد! امیرمومنان علی(ع) وقتی صعصعه بن صوحان مریض بود به عیادت او رفت و صعصعه این را سبب افتخار خود شمرد و بر مردم به آن فخر می کرد، پس تو این کار را نکن و از برای خدا تواضع و کوچکی کن، سپس آن حضرت بر دست خویش تکیه کردند و از جا برخاستند.   * کانون مهر و محبت امام رضا(ع) کانون مهر و عاطفه به مردم و مظهر عشق و محبت به آنان بود. از این رو، در زیارتنامه آن حضرت یکی از ویژگی‌هایش رأفت و مهربانی یاد شده است و چنین می‌خوانیم؛ «السلام علی‌الامام الرئوف»، سلام و درود بر امام و پیشوای با رأفت و مهربان (مفاتیح‌الجنان). به‌راستی باید گفت این لقبی است که از سوی پروردگار به آن بزرگوار عنایت شده است. مهربانی، محبت و رافت آن حضرت بر کسی پوشیده نیست. ایشان یاور درماندگان و پناه بی پناهان بود؛ چه بسا یتیمانی که گرمی ‌دست او را بر سر و صورت خود احساس کرده‌اند و چه بسیار مستضعفان و گرفتارانی که در سایه یاری رساندن‌های او به خیری دست یافتند. رفتار امام رضا علیه السلام با مردم امامان با مردم نشست و برخاست داشتند و در تعاملات اجتماعی به نیکوترین صورت با آنان برخورد می‌نمودند. این سیره چنان نیکو بود که با الگو قرار دادن آنان ما می‌توانیم روش صحیح برخورد اسلامی با افراد گوناگون را بیاموزیم.   با بررسی آِیات در می‌یابیم برخورد با انسان‌های مختلف باید هماهنگ و متناسب با روحیه آنها باشد خداوند عزوجل در قرآن فرموده است: "محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم"(فتح، آیه ۲۹)؛ محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سخت و شدید و در میان خود مهربانند. در آیه دیگری چنین فرموده: "یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم"(توبه، آیه ۷۳)؛ ای پیامبر با کافران و مجاهدان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر.   از این آیات چنین نتیجه‌گیری می‌شود که برخورد قرآن و اسلام با انسان‌های مختلف فرق می‌کند. در بعضی جاها دستور به برخورد نیک و پر محبت می‌دهد، «با مردم سخن نیک بگویید»(بقره، آیه ۸۳)  و در جای دیگر دستور به برخورد میانه می‌دهد: «محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.» (فتح، آیه ۲۹)   امام رضا علیه السلام به عنوان اسوه کانون مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بود. در زیارت آمده است: السلام علی الامام الرئوف؛ (سلام بر امام و پیشوای با رافت و مهربان) این لقبی است که از طرف خداوند به ایشان داده شده است. ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به مردم و اهل خانه و خدمت گزارانشان داشتند. در روزی که ایشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسیدند بعد از این که نماز ظهر را خواندند به فردی که نزدیکشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده کارکنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خورده‌اند؟ آن فرد جواب داد: آقای من  در چنین وضعیتی کسی می‌تواند غذا بخورد؟ در این لحظه که امام علیه السلام متوجه می‌شوند کسی غذا نخورده، می‌نشینند و دستور آوردن سفره‌ای را می‌دهند همه را سر سفره دعوت می‌کنند و آنها را یکی یکی مورد محبت قرار می‌دهند.(عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۴۹۸)   ایشان در جایی که مربوط به شخص خودشان بود بزرگ‌ترین گذشت‌ها، عالی‌ترین ایثارها و بیشترین محبت را نسبت به دیگران داشتند. رفتار عملی امام رضا علیه السلام نشانه انسانی کامل و نمونه است که هیچ علاقه‌ای به دنیا و ظواهر آن ندارد.   اگر فردی حتی کوچک‌ترین خدمتی برای امام رضا علیه السلام انجام می‌داد، ایشان نهایت تشکر و قدردانی را به جا می‌آوردند و حتما خدمت آن فرد را جبران می‌نمودند. آن حضرت به مستضعفان و گرفتاران توجه خاصی می‌کردند، اگر آنها گرفتاری و ناراحتی داشتند، سعی می‌کردند مشکل آنان را حل کنند. زیاد بودند افرادی که در سایه یاری رسانی‌های امام علیه السلام به خیری دست یافتند   هشت پرتوی نور از آفتاب هشتم احیای امر ما قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحْیى أمْرَنا، قیلَ: کَیْفَ یُحْیى أمْرَکُمْ؟  وَ قالَ (ع) : یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیُعَلِّمُها النّاسَ. ( بحارالأنوار: ج ۲، ص ۳۰، ح ۱۳ )رحمت خدا بر کسى باد که أمر ما را زنده نماید، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.   جایگاه نماز در دین قالَ (علیه السلام): أوَّلُ ما یُحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیْهِ، الصَّلاهُ فَإنْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلاهُ صَحَّ ماسِواها، وَ إنْ رُدَّتْ رُدَّ ماسِواها.(مستدرک الوسائل: ج ۳، ص ۲۵، ح ۴٫) فرمود: اوّلین عملى که از انسان مورد محاسبه و بررسى قرار مى گیرد نماز است، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.   استعمال عطر قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:لا تَتْرُکُوا الطّیبَ فى کُلِّ یَوْم، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ، فَإنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَفى کُلِّ جُمْعَة. (مستدرک الوسائل: ج ۶، ص ۴۹، ح ۶  ) سعى نمائید هر روز، از عطر استفاده نمائید و اگر نتوانستید یک روز در میان، و اگر نتوانستید پس هر جمعه خود را معطّر و خوشبو گردانید (با رعایت شرائط زمان و مکان) امام رضا علیه السلام می فرمایند: گمــان نیــکو به خــداوند داشته باش زیرا خداوند عــز و جل می فرماید:من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد. IMG15342358 سکوت قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:إنَّ الصَّمْتَ بابٌ مِنْ أبْوابِ الْحِکْمَةِ، یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ، إنَّهُ دَلیلٌ عَلى کُلِّ خَیْر. (مستدرک الوسائل: ج ۹، ص ۱۶، ح ۱۰۰۷۳ ) همانا سکوت و خاموشى راهى از راه هاى حکمت است، سکوت موجب محبّت و علاقه مى گردد، سکوت راهنمائى براى کسب خیرات مى باشد   محدوده خشم قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:انَّما تَغْضَبُ للهِِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَلا تَغْضَبْ لَهُ بِأکْثَرَ مِمّا غَضِبَ عَلى نَفْسِهِ. (عیون أخبارالرّضا علیه السلام : ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۴۴  ) چنانچه در موردى خواستى غضب کنى و براى خدا برخورد نمائى، پس متوجّه باش که غضب و خشم خود را در جهت و محدوده رضایت و خوشنودى خداوند، اِعمال کن رفع مشکل دیگران قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام:مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة. (اصول کافى، ج ۳، ص ۲۶۸) هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.   ۳ خصلت جهت درک حقیقت ایمان قالَ (علیه السلام): لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً إلاّ أنْ یَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال: سُنَّهٌ مِنَ اللهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبیِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلیّهِ، أمَّا السَّنَّهُ مِنَ اللهِ فَکِتْمانُ السِّرِّ، أمَّا السُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ مُداراهُ النّاسِ، اَمَّا السُّنَّهُ مِنْ وَلیِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَى النائِبَهِ.(وسائل الشّیعه: ج ۲۱، ص ۴۶۰، ح ۲۷۵۸۰٫) فرمود: مؤمن، حقیقت ایمان را درک نمى کند مگر آن که ۳ خصلت را دارا باشد: خصلتى از خداوند، که کتمان اسرار افراد باشد، خصلتى از پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) که مدارا کردن با مردم باشد، خصلتى از ولىّ خدا که صبر و شکیبائى در مقابل شدائد و سختى ها را داشته باشد. گمان نیکو به خداوند قال الامام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام: اَحسِنِ الظَّنَّ بِالله فاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَل یَقولُ : اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدی بِی فَلا یَظُنَّ بی الّا خَیراً. (جهاد النفس، ح ۱۴۷ ) گمــان نیــکو به خــداوند داشته باش زیرا خداوند عــز و جل می فرماید:من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد. جایگاه شیعیان نزد امام معصوم علیه السلام حسن بن جَهْم نقل می‌کند: به امام رضا علیه ‏السلام گفتم: مرا از دعا فراموش نکنید. حضرت فرمود : گمان مى‌کنى که من فراموشت مى‏‌کنم؟ اندکى در خودم اندیشیدم و با خود گفتم: او براى شیعیانش دعا مى‏‌کند و من نیز از شیعیانش هستم. آن‏گاه گفتم: نه، فراموشم نمى‌کنید. فرمود : از کجا فهمیدى؟ گفتم : من از شیعیانت هستم و شما برایشان دعا مى‌‏کنید. فرمود : آیا متوجّه چیز دیگرى جز این شدى؟ گفتم : نه فرمود : هرگاه خواستى بدانى که نزد من چه جایگاهى دارى، ببین من نزدت چه جایگاهى دارم. « عشق کارنامه رسمی آدمهاست » کوچکی و نحیفی‌اش چشمم را می‌گیرد و تا پایان تصویرهای ذهنم را رنگ می‌زند از همان اول کلام دستهای پینه بسته‌اش را جلو چشمهایم بالا گرفته و بریده بریده می‌گوید: دستهای کارگر جماعت است دیگر، می‌خندد به همان سادگی، درست مثل ۲۵ ساله‌ها و قبل از این که چیزی بگویم می‌گوید: ۶۲ ساله‌ام. اینطور می‌گوید و من فکر می‌کنم در شادی ۲۵ سالگی‌اش درجا می‌زند، حتی پیشتر از آن در آرامش لحظه تولدش. اسم و رسم خیلی زیادی ندارد، شاید هم خیلی گمنام باشد، اما اینها جزو معرفی آدمها نمی‌شود؛ آدمها را نباید در چارچوب عناوین شناسایی کرد، عشق هم می‌تواند کارنامه رسمی یک آدم باشد. لذت صحبت کردن با این قبیل آدمها، بیشتر به این خاطرست که آدم چند لحظه دنیا را همانطوری می‌بیند که اسدا… می‌بیند، به همان رنگ، به همان زیبایی، … توی ایوان ولی عصر صحن جامع رضوی می‌بینمش… . تازه از آن بالا برگشته است. از نوک ۷۰ و چند متری. انگار نه انگار ۳۵۰ پله را پایین آمده است، نفسهایش منظم و آرام است، مثل نگاه کردنش، مثل حرف زدنش… سعی می‌کنم عین عباراتش را یاددشت کنم هیچ کس کار کردن آن بالا را قبول نمی‌کند. صدای چند رگه‌ کارگرها از دور توی حرف زدنمان می‌پچید. «اصلا کسی شجاعت عمو " اسدا… " را ندارد که تازه می‌فهمم اسمش اسدا… است، بیشتر به همین نام می‌شناسندش تا نام «زرین مهر» عنوان خانوادگی‌اش. شخصیت جذابی دارد عمو اسدا… ساده، بی غل و غش مثل همه آدمهای مخلص حرمی که رضایتشان به رضای یک نفرست. می‌گوید: « از این دست کارها زیاد کرده‌ام، اما هیچ کدامش به پای بالا رفتن از گنبد طلا نیست». او تنها کسی است که ۲۴ متر تا روی گنبد را بالا می‌رود اصلاً هم دست و دلش نلرزیده است که سلامتی‌اش بسته به خرده طنابی است که نردبانی شده است تا آن بالا. بالای گنبدی مدور که نه هیچ جای پایی است و نه فضایی برای ایستادن.     اینجای حرف زدن اسدا… مثل دیگر آدمهای حرمی است وقتی می‌گوید: « این عنایت خاص حضرت است که هیچ اتفاقی نمی‌افتد…»،  بعد هم آن قدر با لذت از شستن گنبد با آب و فرچه تعریف می‌کند که رد هیچ ترسی بر آن نمی‌ماند. لذت صحبت کردن با این قبیل آدمها، بیشتر به این خاطرست که آدم چند لحظه دنیا را همانطوری می‌بیند که اسدا… می‌بیند، به همان رنگ، به همان زیبایی، … اسدا… حقوقش کارگری است اما از امام رضا علیه السلام ‌هر چه باشد برکت است و او بابت این کار هزار هزار بار شاکرست. شکر پسوند همه حرفهای عمو اسدا… است می‌گوید: « حاصل زندگی مشترکش ۳ فرزند است خدای را شکر دو دختر و یک پسر. همه چیز را هم به شکر از همین کریم دارد، دختر خوب، پسر صالح، زن زندگی…» چیز زیادی برای پرسیدن ندارم، ترجیح می‌دهم بیشتر او حرف بزند و من سکوت کنم هر چند اسدا… هم بی‌ادعاتر از این حرفهاست، می‌گوید: «کار خاصی انجام نداده‌ام» و من می‌دانم او چهل روز کار کردن در روضه منوره را در کارنامه کاری‌اش دارد . او هیچ وقت از آقا چیزی نخواسته است جز عاقبتی که او را به خیر بمیراند. و من تمام روز به این صداقت دارم فکر می‌کنم، به عشق بازی اسدا… با حضرت و به گنبدی که او هر سال چند نوبت بالایش رفته، جایی که چشمهای حاجتمندی به آن گره خورده است تا دستهای سخاوتمندی بازشان کند. (منبع: تبیان) تجویز امام رضا علیه السلام به آیت الله بهجت حجت الاسلام علی بهجت فرزند عارف بی‌نظیر عالم حضرت آیت الله محمدتقی بهجت رحمه الله علیه نقل می‌کند: در جریان درست کردن قفسه کتاب‌های ایشان(پدر)، دستم زیر قفسه فلزی کتاب رفت و عصب آن قطع شد و تا استخوان برید. در بیمارستان دستم جراحی شد و آن را بخیه کردند. بعد از گذشت چهار پنج ماه دستم خیلی درد گرفت و به تدریج درد آن شدت یافت و من نگران شده بودم ولی در این باره به پدرم چیزی نگفتم چون نگران می‌شدند و تاکید می‌کردند که همان ساعت به پزشک مراجعه کنم و مرتب از آن می‌پرسیدند. دو سه روز از این ماجرا گذشت. یک روز هنگامی که پدرم از حرم امام رضا علیه السلام به دفتر برگشته بودند در حالی که من حواسم متوجه کارم بود، ایشان مطلبی را گفتند که شنیدم ولی توجه نداشتم. نیم ساعت بعد جمله پدرم به یادم افتاد. آن‌چه از آن در ذهنم مانده بود، این بود: این طور برایم مکشوف… و بعد کلمه مکشوف را نیمه رها کردند و فرمودند: معلوم شد که اگر کسی جایی از بدنش را که درد می‌کند به هر مکانی از حرم امام رضا علیه السلام بمالد یا دستش را به حرم بمالد و به موضع درد بکشد و این کار را تکرار کند، دردش برطرف می‌شود. هنگامی که این جمله یادم آمد با خود گفتم: نکند مخاطب ایشان در آن سخن، خود من بودم! لذا بلافاصله در دفترم یادداشت کردم که آقا چنین مطلبی را به من فرمودند. روز بعد به حرم مشرف شدم و دست خودم را به حرم مالیدم. این کار را روز بعد هم تکرار کردم. درد دستم بهبود یافت و تاکنون هم دیگر درد نگرفته است. تاکید می‌کنم که ایشان مطلقا از درد دست من خبر نداشت چون اگر خبر داشت مرتب پیگیری می‌کرد. (arafe.net)   آهو آمد سوی تو آرام شد، پس می شود در حریمت هر که بی کس می رود کس می شود یک عبای آبی و عمامه ای از جنس نور آسمان از دست این گنبد ملبّس می شود خوب ها از چشمشان "می" می چکد اما چرا قسمت چشمان من انگور نارس می شود؟ تو دلیل اعتبار گنبد و نقّاره ای آهن و سنگ از وجود تو مقدّس می شود دل اگر تاریک باشد در حریمت چون کلاغ زود در بین کبوترها مشخّص می شود پنجره فولاد، سقّاخانه و گنبد طلا هر که در صحن است محو این مثلّث می شود شاعر: مهدی رحیمی



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.