Skip to Content


حوزه‌های علمیه قم و نجف در پی هتک حرمت پیکر «حجر بن عدی» تعطیل شد


در پی اقدام موهن تروریست‌های سوریه در نبش قبر «حجر بن عدی» از صحابه بزرگوار پیامبر(ص) حوزه‌های علمیه قم و نجف امروز را تعطیل اعلام کردند و تجمعات اعتراض‌آمیز برپا می‌کنند.

به گزارش میبدخبر، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، در پی اقدام تروریست‌های مسلح در سوریه در نبش قبر «حجر بن عدی الکندی» از صحابه بزرگوار در نزدیکی دمشق، حوزه‌های علمیه قم و نجف تعطیل شد. حوزه علمیه قم، امروز شنبه را تعطیل و به همین مناسبت تجمعی اعتراض آمیز در مدرسه فیضیه با سخنرانی آیت‌الله رضا استادی برگزار خواهد شد. بر اساس این گزارش، در ادامه شرحی کوتاه بر زندگی این یار بزرگوار امیرالمومنین(ع) آورده می‌شود: او در نوجوانی به همراه برادرش هانی بن عدی به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شده و به آیین اسلام گرویدند. او پس از رحلت پیامبر(ص) پیوسته در کنار حضرت علی(ع) بود و از یاران خاص و وفادار او به حساب می‌رفت، حجر بن عدی در جنگ جمل، صفین و نهروان در رکاب حضرت علی(ع) شمشیر زد و در جنگ صفین فرماندهی قبیله خود (کنده) و در جنگ نهروان فرماندهی جناح چپ سپاه حضرت علی(ع) را بر عهده داشت. در فتح شام نیز شرکت کرد و جزو لشکریانی بود که مَرج ‌عَذراء را فتح کردند، در روایتی از وی به عنوان فاتح آن‌جا یاد شده است. تنبیه ابوموسی توسط حجر در جنگ جمل، هنگامی که ابوموسی اشعری، فرماندار کوفه، از شرکت کردن مردم در جنگ برای یاری امام علی(ع) جلوگیری کرد، حجربن عدی همراه حسن بن علی(ع) و عمار بن یاسر به مسجد کوفه رفت، ابوموسی را بیرون راند و مردم را به شرکت در جنگ تشویق کرد. در این جنگ حضرت علی، حجر را به ریاست قبایل کنده، حضرموت، قُضاعه و مَهْره گمارد، او به زهد، معروف بود، روح پاک؛ نفس سالم، منش والا و روش پیراسته حُجر بود که او را مستجاب الدعوه ساخته بود. حجر، لحظاتی قبل از ضربت خوردن علی(ع) از توطئه خبر یافت، با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند؛ امّا موفّق نشد و غم به خون نشستن مولا(ع) بر جانش نشست. معاویه که از موضعگیری‏ها، افشاگری‏ها، سرسختی‏ها و استواری‏های حجر به ستوه آمده بود، دستور قتل او را صادر کرد و او را به همراه یارانش در «مَرْج عَذراء»و به سال ۵۱ هجری به شهادت رساند. روزی حجر به «عمرو بن حریث» جانشین زیاد، در یکی از خطبه‌های نماز جمعه، سنگ انداخت و او را از منبر پایین آورد، عمرو به زیاد نوشت: اگر به کوفه نیاز داری شتاب کن، زیاد به سرعت خود را به کوفه رساند و از حجر خواست تا از او عذرخواهی کند، آن گاه مأموران خود را فرستاد که او را بیاورند. حجر با کسانی که در خانه‌اش بودند با آن مأموران جنگید، سپس آن افراد پراکنده شدند، مأموران او را گرفتند و به نزد زیاد بردند. زیاد گفت: وای بر تو ای حجر، این چه کاری است که می‌کنی؟ حجر گفت: من بر بیعت خود با معاویه هستم و آن را نشکسته‌ام، زیاد هفتاد نفر از بزرگان و سران کوفه را فرا خواند و از آنان خواست گواهی خود را علیه حجر و یارانش بنویسند، سپس حجر و یارانش را به نزد معاویه اعزام کرد. معاویه گفت: آنان را به مرج عذراء ببرید و در آنجا بکشید، چون بدان جا رسیدند حجر گفت: این روستا چه نام دارد؟ گفتند: عذراء، گفت: ‌الحمدلله، به خدا من نخستین مسلمانی هستم که سگ‌های این روستا در راه خدا به من پارس کردند، و امروز مرا با غل و زنجیر بدین جا آورند. هر نفر را به یکی از مردم شام دادند که بکشد، حجر را به شخصی از حمیر دادند، حجر گفت: بگذار دو رکعت نماز بخوانم. به او اجازه داد، حجر وضو گرفت و دو رکعت نماز گزارد و آن را طولانی کرد. به او گفتند: از ترس مرگ نمازت را طولانی کردی؟ گفت: «هرگز وضو نگرفته‌ام، مگر اینکه با آن نماز به جای آورده‌ام، و هرگز نمازی بدین سبکی و شتاب نخوانده‌ام و اگر هم بترسم بعید نیست، زیرا شمشیری آخته و کفنی آماده و گوری کنده شده در برابر خود دیده‌ام». حجر، چهره‏ای محبوب، شخصیتی نافذ و وجهه‏ای نیکو داشت، شهادت او بر مردم، گران آمد. بدین سان به معاویه اعتراض کردند و او را بر این کردار پلید، نکوهش کردند، از جمله، امام حسین(ع) در نامه‏ای به معاویه، ضمن ستایش فراوان و یادکرد نیکو از ستم‏ستیزی حُجر، بدو اعتراض کرد و یادآوری کرد که معاویه، پیمان شکسته و ستمکارانه، خون پاک حُجر را بر زمین ریخته است، عایشه نیز با ذکر روایتی درباره شهیدان «مرج عذرا» به معاویه اعتراض کرد. تأثیر شهادت حجر شهادت حجر تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت، به طوری که عایشه هنگامی که در مراسم حج با معاویه ملاقات کرد، به او گفت: چرا حجر و یاران او را کشتی و از خود شکیبایی نشان ندادی؟ از رسول خدا شنیدم که فرمود در «مرج عذراء» جماعتی کشته می‌شوند که فرشتگان آسمان از کشته شدن آن‌ها خشمگین خواهند شد. معاویه برای اینکه عمل خود را توجیه کند گفت: در آن زمان هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز دارد!



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.