Skip to Content


حلقه ای که موجب توبه ربا خوار چندین ساله در یزد شد


مدتی بود در محل زمزمه هایی از حرام شنیده می شد، هر روز خبر قرض و گرفتاری های افراد نیازمند بیشتر می شد، دیگر افراد به صورت گسترده در کارهای خیر شرکت نمی کردند ، تا اینکه یکی از هم محله ای ها نزد من آمد و گفت :از فردی پول قرض گرفته ام و اکنون توان باز پرداخت آن را ندارم" با او که هم صحبت شدم و از جزئیات مشکلش پرسیدم پی بردم در دام شیطان افتاده است و برای رفع مشکل مالی خود به سمت ربا رفته است. کمی بعد متوجه شدم یکی از بنگاه داران در محل در دام شیطان افتاده و ربا می دهد و این خود سبب شکل گیری بسیاری از مشکلات در محله شده بود. از آنجا که می دانستم، ربا و ربا خواری، از دیدگاه اسلام از خطرناکترین آفت های اجتماعی، و از گناهان بزرگ به شمار می‏رود، که هرگز استثنا پذیر نبوده و قابل تخصیص نمی باشد ؛ زیرا در لسان شرع به گونه ای مطرح شده که قبح ذاتی آن را می رساند و هر گونه گناهی که به قبح عقلی توصیف شود، از نظر فقاهت تخصیص بردار نیست بلکه عمومیت و ابدیت آن، برای همیشه محفوظ می باشد. از این رو تصمیم گرفتم به بهانه مشورت گرفتن با آن فرد با وی ارتباط برقرار کنم که پس از چند روز تقریباً ارتباط خوبی با وی برقرار نموده و رابطه ما نزدیک شد، او را با خود علی رغم میل باطنیش به مسجد بردم و با هماهنگی قبلی از روحانی محل خواستم در مورد ربا و عقوبت این گناه صحبت کند. بعد ازمدتی وی را دعوت به حضور در جلسات حلقه صالحین که بلافاصله پس از نماز مغرب و عشاء در مسجد برگزار می شد کردم هرچند که در ابتدا فرد بنگاهی چندان خوشایندش نبود که در این جلسات حضور یابد لیکن پس از یکی دو مرتبه شرکت و اینکه دیده بود در این جلسات برخی دیگر از مغازه داران نیز حاضر هستند کم کم حضور فعالی پیدا نمود و بواسطه طرح موضوعات مختلف هرچند که از قبل می دانست اخذ ربا گناهی بزرگ است ولی آن را انجام می داد لیکن با حضور در این جلسات و برخی جلسات خصوصی که با امام جماعت مسجد داشت در نهایت به یقین رسیده بود که این گناهی بزرگ است و توبه نموده بود. اکنون نیز به برکت فریضه امر به معروف و نهی از منکر حدود چند ماهی است که این عمل را ترک نموده و در حال بازگرداندن وجوه اخذ شده از مردم می باشد و چندی قبل نیز متوجه شدم که یکی از املاک پر ارزش خود را فروخته و سعی در جبران مافات دارد.

مدتی بود در محل زمزمه هایی از حرام شنیده می شد، هر روز خبر قرض و گرفتاری های افراد نیازمند بیشتر می شد، دیگر افراد به صورت گسترده در کارهای خیر شرکت نمی کردند ، تا اینکه یکی از هم محله ای ها نزد من آمد و گفت :از فردی پول قرض گرفته ام و اکنون توان باز پرداخت آن را ندارم" با او که هم صحبت شدم و از جزئیات مشکلش پرسیدم پی بردم در دام شیطان افتاده است و برای رفع مشکل مالی خود به سمت ربا رفته است. کمی بعد متوجه شدم یکی از بنگاه داران در محل در دام شیطان افتاده و ربا می دهد و این خود سبب شکل گیری بسیاری از مشکلات در محله شده بود. از آنجا که می دانستم، ربا و ربا خواری، از دیدگاه اسلام از خطرناکترین آفت های اجتماعی، و از گناهان بزرگ به شمار می‏رود، که هرگز استثنا پذیر نبوده و قابل تخصیص نمی باشد ؛ زیرا در لسان شرع به گونه ای مطرح شده که قبح ذاتی آن را می رساند و هر گونه گناهی که به قبح عقلی توصیف شود، از نظر فقاهت تخصیص بردار نیست بلکه عمومیت و ابدیت آن، برای همیشه محفوظ می باشد. از این رو تصمیم گرفتم به بهانه مشورت گرفتن با آن فرد با وی ارتباط برقرار کنم که پس از چند روز تقریباً ارتباط خوبی با وی برقرار نموده و رابطه ما نزدیک شد، او را با خود علی رغم میل باطنیش به مسجد بردم و با هماهنگی قبلی از روحانی محل خواستم در مورد ربا و عقوبت این گناه صحبت کند. بعد ازمدتی وی را دعوت به حضور در جلسات حلقه صالحین که بلافاصله پس از نماز مغرب و عشاء در مسجد برگزار می شد کردم هرچند که در ابتدا فرد بنگاهی چندان خوشایندش نبود که در این جلسات حضور یابد لیکن پس از یکی دو مرتبه شرکت و اینکه دیده بود در این جلسات برخی دیگر از مغازه داران نیز حاضر هستند کم کم حضور فعالی پیدا نمود و بواسطه طرح موضوعات مختلف هرچند که از قبل می دانست اخذ ربا گناهی بزرگ است ولی آن را انجام می داد لیکن با حضور در این جلسات و برخی جلسات خصوصی که با امام جماعت مسجد داشت در نهایت به یقین رسیده بود که این گناهی بزرگ است و توبه نموده بود. اکنون نیز به برکت فریضه امر به معروف و نهی از منکر حدود چند ماهی است که این عمل را ترک نموده و در حال بازگرداندن وجوه اخذ شده از مردم می باشد و چندی قبل نیز متوجه شدم که یکی از املاک پر ارزش خود را فروخته و سعی در جبران مافات دارد.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.