Skip to Content

بررسي عوامل بروز خيانت در زندگي مشترك در گفت‌وگوي «جوان» با دكتر بدري السادات بهرامي

اگر زندگي مشترك سالم باشد پاي فرد سومي به ميان نمي‌آيد


«وقتي رابطه عاطفي بين يك زوج متزلزل مي‌شود. خيانت در ذهن فرد شروع شده و كم‌كم به عمل نزديك مي‌شود.»

در زندگي اجتماعي، زماني مشكل و معضلي تبديل به پديده مي‌شود كه گسترده و فراگير شده باشد و از سوي تمام افراد جامعه قابل درك و لمس باشد. ازدواج يكي از مهم‌ترين عرصه‌هاي زندگي است كه فرد براساس انتخاب خود وارد آن مي‌شود. به همين دليل تمام پديده‌هاي مربوط به زندگي مشترك يكي از مشغله‌هاي فكري امروز زنان و مردان متأهل جامعه ماست. امروزه با تغيير سبك زندگي سنتي به زندگي مدرن در جامعه ما، امنيت رواني زوج‌ها، براي پايداري زندگي مشترك، بيش از پيش مورد نياز است. يكي از پديده‌هاي اجتماعي امروز كه اين امنيت رواني را در خانواده‌ها تهديد مي‌كند،‌ مسئله خيانت است. درگفت‌وگوي امروز ما با خانم دكتر بدري‌السادات بهرامي، روانشناس حوزه سلامت و مشاور خانواده به بررسي مسئله خيانت، علت‌هاي روآوردن به آن از سمت مرد يا زن در زندگي مشترك و راهكارهاي موجود براي جلوگيري از اين پديده در خانواده پرداختيم. چه زماني مي‌گوييم كه يك همسر به همسر خودش خيانت كرده است؟ رابطه عاطفي زن و شوهر در واقع مثل يك بانك است. به اين ترتيب كه در زندگي لحظه‌هايي هست كه ما سرمايه‌گذاري‌ عاطفي مي‌كنيم. يعني به هم عشق مي‌ورزيم، محبت مي‌كنيم، توجه و مراقبت مي‌كنيم و به اين ترتيب نيازهاي عاطفي همسرمان را تأمين مي‌كنيم و بعد هم به طور طبيعي لحظه‌هايي هست كه دچار اختلاف مي‌شويم، در آن موقع ممكن است همسرمان را ناراحت كنيم. انگار از آن ذخيره عاطفي- يعني از پس‌اندازي كه در بانك عاطفي خودمان داريم- برداشت مي‌كنيم. به اين ترتيب زندگي زن و شوهر به‌‌رغم مشكلاتي كه دارند به خوبي پيش مي‌رود. حالا اگر زماني ما از اين حساب عاطفي خودمان در جاي ديگري سرمايه‌گذاري كنيم، يعني آن لبخندمان، توجه و مراقبتمان، آن اظهار محبت كردن‌ها و هر رفتاري كه متعلق به همسر ماست به فرد ديگري تقديم كنيم. در واقع از اين حساب پس‌انداز عاطفي خرج كس ديگري كرديم. درست مثل اينكه حقوقمان را در خانه‌اي ديگر خرج مي‌كنيم. آنجاست كه انگار از زندگي خودمان كم گذاشتيم. بنابراين از لحظه‌اي كه ما هر اتفاقي كه متعلق به همسر ماست. واژه‌هاي خاصي كه براي همسرمان داريم. نگاه خاصي براي همسرمان و رفتار خاصي كه متعلق به همسر ماست و مي‌دانيم كه حتماً توليد عشق مي‌كند، در جاي ديگري استفاده كرديم، نطفه خيانت را در زندگي مشترك كاشته‌ايم. خيانت هيچ وقت في‌البداهه و بدون برنامه‌ريزي اتفاق نمي‌افتد. بلكه هميشه از همين مراحل شروع مي‌شود، يعني از محبت، از مراقبت، از رفت و آمد، تا به همين موضوعي كه مردم به طور عام خيانت مي‌گويند، مي‌رسد. براساس صحبت‌هاي شما مي‌توانيم اينطور بگوييم كه «خيانت در سطوح مختلف شكل مي‌گيرد؟» بله، اول از نظر عاطفي خيانت صورت مي‌گيرد، يعني يك نفر در ابتدا يك دلبستگي عاطفي پيدا مي‌كند يا توجه عاطفي از شخصي مي‌بيند و يا اينكه خود به شخص ديگري توجه مي‌كند و شروع مي‌كند از آن ذخيره عاطفي استفاده كردن و آن را براي كسي غير از همسرش خرج مي‌كند. يك بخش اين است. در ادامه گاهي ممكن است كه از ذخيره مالي زندگي‌اش هم در جاي ديگري و براي فرد ديگري هزينه كند. در واقع يك جور خيانت مالي هم انجام دهد. بعضي فكر مي‌كنند كه حالا دارند به يك دختر كمك مي‌كنند، ولي در ادامه و به تدريج آن دختر را اسير خودشان مي‌كنند و مرحله بعد اين است. وقتي كه تو براي دختري به اين شكل خرج كردي، خيلي راحت او را در تملك خود در مي‌آوري. اينكه ما بگوييم اين فقط يك كمك مالي است، در واقع از پوشش اجتماعي براي كار خودمان استفاده كرده‌ايم. خيلي زوج‌ها به ما مراجعه مي‌كنند و مي‌گويند كه من داشتم كمك مي‌كردم، كمك مي‌تواند فقط يك شماره حساب باشد، ‌احتياجي به اين نيست كه او را ببيني، مي‌تواني به طور ناشناس- مثل همه خانواده‌هايي كه به افراد بي‌بضاعت كمك مي‌كنند- بدون اينكه او تو را بشناسد، مبالغي را به حساب واريز كني، يك كار خداپسندانه هم هست. ولي دليلي ندارد كه با هم رفت و آمد داشته باشيد، چون به او كمك مي‌كني و بعد از آن به تدريج به سطح زناشويي مي‌رسد مي‌تواند در شكل مشروع يا نامشروعش اتفاق بيفتد. اين موضوع بستگي به وضعيت اعتقادي و فرهنگي افراد درگير در مسئله دارد. يعني اول ذهن درگير مي‌شود، بعد به لحاظ عاطفي شخص وابسته مي‌شود و سپس ارتباط كلامي شكل مي‌گيرد و بعد از آن ارتباط عملي،‌ خيانت را مي‌توان در اين چهار سطح بررسي كرد. خيانت ابتدا به ساكن از ذهن شروع مي‌شود. يعني ذهن مجوز اين كار را مي‌دهد. بعد به تدريج ارتباط ذهني تبديل به هنجاري كلام و بعد از آن متأسفانه تبديل به هنجاري رفتار مي‌شود. دلايل خيانت و شرايط منجر به آن عموماً چيست؟ مردها به اين دليل كه در مقابل دشواري‌هاي عاطفي كم‌طاقت هستند، وقتي كه در يك رابطه دچار مشكل مي‌شوند خيلي سريع نيازمند اين هستند كه يك پناهگاه عاطفي پيدا كنند. يك ضرب‌المثل در توضيح اين موضوع هست كه مي‌گويد: «مردها پسرهايي هستند كه بزرگ شدند.» به همين خاطر با كمترين آسيب عاطفي به آغوش رابطه عاطفي ديگر پناه مي‌برند. در مقابل زن‌ها به دليل روابط عاطفي گسترده‌اي كه با خانواده و دوستانشان دارند و همچنين در برابر تحمل مسائل عاطفي مقاوم‌ترند. معمولاً انگيزه كمتري براي خيانت دارند. به همين دليل انگيزه‌ مرد‌ها براي خيانت خيلي متفاوت است با انگيزه زن‌ها، ولي اينكه چرا خيانت مي‌كنيم؟ من فكر مي‌كنم يك راه حل غلط در برابر مشكلات است. ما اگر مشكلي با همسرمان داريم كه به خيانت منجر مي‌شود، اول بايد فكر حل كردن مشكل باشيم. يعني پيش مشاور و روانشناس برويم و روي مشكلات كار كنيم و تمام تلاشمان را براي حل آن به كار ببريم. اگر تغييري ايجاد نشد، ايرادي ندارد، جدا مي‌شويم. مجبور نيستيم كه وقتي به بن‌بست مي‌رسيم و هيچ راه‌حلي براي مشكلات وجود ندارد، بياييم با كس ديگري زندگي كنيم و با فرد ديگري رابطه داشته باشيم. اين توجيه درستي براي حل مشكل نيست. چون من با تو مشكل روابط زناشويي يا عاطفي داشتم با فرد ديگري ارتباط برقرار كردم. خب اول يك رابطه خراب را تمام مي‌كردي و بعد در زندگي‌ات با فرد ديگري آشنا مي‌شدي، هيچ مشكلي هم نبود. اين چه توجيهي دارد كه براي نيازهاي عاطفي‌ات از كس ديگري تغذيه كني. من فكر مي‌كنم اين يك راه حل غلط است. در هر صورت خيانت. چه از طرف مرد و چه از طرف زن، آرامش را از زندگي و رابطه مي‌گيرد. حتي مردهايي كه تعدد زوجات دارند احساس خوبي از اينكه كس ديگري در زندگي ايشان هست، ندارند. ديگر آن رضايتمندي اوليه‌اي را كه از همسر كنوني خود داشتند، ندارند. براي اينكه نمي‌توانند از هر دو رضايت كامل را به دست بياورند. برداشت من از صحبت‌هاي شما اين است كه خيانت در مردها بيشتر از زن‌ها اتفاق مي‌افتد، درست است؟ در همه جاي دنيا، آمار خيانت مردها به همسرانشان بيشتر از زن‌هاست ولي اين آمار تفاوت زياد معني‌داري با هم ندارند و خيلي نزديك به هم هستند. ولي با توجه به ظرفيت اجتماعي، فرهنگي و اعتقادي در جامعه ما هنوز هم تعداد مردهايي كه خيانت مي‌كنند بيشتر از زن‌هاست. در هر صورت هنگامي كه رابطه عاطفي بين يك زوج متزلزل مي‌شود، خيانت در ذهن فرد شروع شده و كم‌كم به عمل نزديك مي‌شود. مي‌شود براي خيانت بازه سني در نظر گرفت؟ آمار خيانت در جوان‌ها بيشتر است. مردم اسم اين را مي‌گذارند كم طاقتي. مي‌گويند جوان‌ها كم طاقت هستند و قديمي‌ها بسازتر بودند. چون نسبت به جوان‌هاي امروز سطح توقعاتشان از زندگي پايين‌تر بوده است. بنابر اين امروز با توجه به آگاهي بين دخترها و پسرها و همچنين تأثير غير قابل انكار رسانه‌ها، آمار خيانت در جوان‌ها بيشتر است. ضمن اينكه در گذشته زن‌ها در خانه و مردها براي آن‌ها پناه‌گاه مادي و اجتماعي بودند. ولي امروز زن‌ها سركار مي‌روند، تحصيل كرده‌اند و به اصطلاح دستشان داخل جيب خودشان است و وقتي واقعاً از زندگي زناشويي‌شان راضي نيستند حاضر نمي‌شوند به هر قيمتي به اين ارتباط ادامه دهند.  پس خيانت محصول زندگي مدرن است؟  نه واقعاً اين طور نيست. از زماني كه بشر زندگي خانوادگي داشته خيانت هم وجود داشته است. مي‌توانيم بگوييم شيوعش در زندگي مدرن بيشتر است كه شايد علت آن افزايش جمعيت باشد. جمعيت امروز با گذشته فرق كرده است و به همين دليل شايع‌تر شده است. ضمن اينكه آگاهي مردم راجع به نيازهايشان از زندگي زناشويي بيشتر شده است. همين البته بحث تهاجم فرهنگي، رسانه‌ها و تأثير مخرب فرهنگ سازي‌هاي غلط، تمام اين‌ها هم بي‌تأثير است. علت‌هاي خيانت در يك زندگي مشترك چيست؟ خيلي وقت‌ها آدم‌ها فكر مي‌كنند كه در زندگي بچه‌هايي وجود دارند كه به صلاح نيست اين زندگي به هم بخورد. به همين دليل تصميمشان اين است كه به اين زندگي ادامه بدهند. ولي به اين دليل كه اين زندگي كار كرد كاملي را برايشان ندارد. مثلاً فرض بفرماييد يك آقايي ـ اگر من مثال مردها را مي‌آورم براي اين است كه در كشور ما به دليل فرهنگي خانم‌ها كمتر خيانت مي‌كنند و به اين دليل كه مجوز شرعي و قانوني هم وجود ندارد و اگر خيانتي از طرف زن صورت گيرد، كاملاً پنهاني است ـ نيازهايش از طرف همسرش برآورده نشود، مثلاً نيازهاي زناشويي و با خودش فكر مي‌كند كه من آدم گرم‌تري هستم و همسرم آدم سردتري است و نمي‌تواند آن طور كه من احتياج دارم، نيازهاي زناشويي من را تأمين كند، به سمت كسي مي‌رود كه بتواند خلأهاي باقي مانده در زندگي‌اش را براي او پركند. گاهي هم متأسفانه به اشتباه، همسرها در بگومگوهاي لفظي به او پيشنهاد مي‌دهند كه اگر تو واقعاً نمي‌تواني تحمل كني و با اين مسئله مشكل داري بيا برو و براي خودت كسي را پيدا كن! من ديگر بيشتر از اين نمي‌توانم جوابگوي نيازهاي تو باشم. در نتيجه مرد مي‌گويد كه خودش از اينكه بخواهد نيازهاي مرا تأمين كند، اعلام انصراف كرد و من به سمت كس ديگري مي‌روم. اين يكي از عوامل است. يك دسته ديگري مي‌توانند عواملي باشند كه از لحاظ عاطفي شكل مي‌گيرند. يعني يك آدم در زندگي زناشويي‌اش خلأ عاطفي دارد. در جامعه به همه ما توجه عاطفي مي‌شود. اين توجه‌ها در صورتي كه ما داراي خلأ باشيم ممكن است ما را درگير روابط عاطفي كند. در نتيجه اين مي‌تواند يك عامل باشد كه البته ارادي نيست و يك دفعه فرد وسط جريان قرار مي‌گيرد و متوجه مي‌شود كه اين اتفاق حادث شده است. بدون اينكه دوست داشته باشد، خيانت كند. يك دسته از عوامل هم متأسفانه معمولاً فرهنگي است. يعني اينكه بعضي از خانواده‌ها توصيه‌هاي بدي مي‌كنند و تصورشان اين است كه مثلاً اگر بگويند كه بله اگر تو اين مشكل را داري مي‌تواني با دوست من آشنا شوي. فكر مي‌كنند به اين ترتيب مي‌توانند اين ظلم را جبران كنند. گاهي هم مردها يا زن‌ها متأسفانه به عنوان تنبيه،‌ به عنوان يك راه‌حل غلط و براي اينكه بتوانند مشكل را حل كنند به اين راه متوسل مي‌شوند. مثلاً يك فيلمي به اسم «چشم» بود كه همين مسئله را مطرح مي‌كرد. يك مردي براي اينكه بتواند توجه همسرش را جلب كند و به او بگويد عزيز من چقدر درگير كارت هستي، كمي هم به من توجه كن! تصميم گرفت كه با خيانت توجه او را به دست بياورد و در واقع داشت اداي خيانت را درمي‌آورد ولي در آخر خيانت كرد.  تنوع‌طلبي در زندگي مجردي بي‌قيد و متنوع كه يك فرد قبل از ازدواج داشته، نمي‌تواند يكي از عوامل باشد؟  اين برمي‌گردد به بحث سلامت يا بيماري. تنوع‌طلبي در دنياي روانشناسي به عنوان يك بيماري شناخته مي‌شود. مي‌توانيم اين را بگوييم كه يك دسته از بيماري‌ها منجر به خيانت مي‌شوند. مثل اختلالات دون‌ژوآنيسم. بيماري مانيك كه اينها منجر به خيانت مي‌شوند. البته اين بيماري‌ها كاملاً قابل درمان هستند. بعضي از روانشناس‌ها معتقدند كه خيانت به يك‌سري از مشكلات رواني در كودكي و نوجواني فرد وجود داشته است، برمي‌گردد. اصولاً اگر بعد عاطفي خيانت را در نظر بگيريم، مي‌تواند تعبير درستي باشد. خيلي از اوقات يك فرد تا زمان ازدواجش يك فرد نجيب و درست و خوبي بوده است. هيچ خطايي هم نداشته است. به محض اينكه ازدواج مي‌كند اين موضوع روشن مي‌شود و اصلاً در يك رابطه عاطفي غلط فرد درگير عوارضي اين چنين مي‌شود. خيلي وقت‌ها آدم‌ها همه اميد و آرزويشان به ازدواج بوده است. حالا وارد ازدواج شده‌اند و مي‌بينند آن چيزي را كه مي‌خواهند دريافت نمي‌كنند و متوجه مي‌شوند كه اين هم آن مسيري كه فكر مي‌كرده‌اند،‌ نيست. مسيري كه تصور مي‌كرد به او آرامش مي‌دهد و او مي‌رود و دنبال مسير ديگري مي‌گردد و يك راه‌حل غلط براي مشكلش انتخاب مي‌كند. البته اين مسئله مي‌تواند زمينه‌هاي ژنتيك هم داشته باشد. مثل بيماري‌هايي كه اشاره كرديد... بله. آيا اين بيماري‌ها نشانه‌هايي دارد كه ‌ زن يا مرد بتوانم قبل از شروع يك رابطه آن را شناسايي كنم؟ در جواب شما بايد بگويم افرادي كه داراي بيماري وسواس جنسي هستند، آدم‌هايي هستند كه اختلال دون‌ژوآنيسم دارند،‌ آدم‌هايي كه شخصيت نمايشي دارند. اينها براي خيانت آماده‌تر هستند و اصولاً آدم‌‌هاي پايداري در روابط عاطفي‌شان نيستند. امروز به دخترها و پسرها توصيه مي‌كنيم قبل از ازدواج حتماً نزد مشاور بروند. در مشاوره‌هاي ازدواج يكي از كارهايي كه به طور ثابت انجام مي‌شود، تست سلامت رواني است. ولي اينكه بگوييم، اين بيماري‌هايي كه اسم برده شد، علامت ويژه‌اي دارند؟ خير. جز اينكه يك كارشناس بتواند تشخيص بدهد. خيلي وقت‌ها آدم دون‌ژوآنيسم، آدم عاشق‌پيشه‌اي است كه براي زنش مي‌ميرد. آدمي كه شخصيت نمايشي دارد، آدم گرم و اجتماعي است كه مورد توجه همه قرار مي‌گيرد و دوست‌داشتني است. بنابراين چيزي نيست كه مردم بتوانند تشخيص دهند. شايد تنها چيزي كه مي‌توان گفت كه قابل تشخيص است،‌ سابقه خانوادگي است. اينكه مردم مي‌گويند، پدرشوهرم هم دوتا زن داشت يا پدربزرگش هم همينطور بود كه يا مشكل ژنتيكي است يا آن آدم توسط آدم‌هاي بيمار تربيت شده است ولي لايه‌هاي پنهان‌تر آن را حتماً در مشاوره ازدواج متوجه مي‌شوند. در خيانت زن‌ها بيشتر آسيب مي‌بينند يا مردها؟ در خيانت زن و مرد هر دو آسيب مي‌بينند. چون انسجام عاطفي را از دست مي‌دهند. حتي مردهايي كه تعدد زوجات دارند،‌ خوشحال نيستند، چون انسجام و آرامش ندارند و همه آنها بدون استثنا اذعان مي‌كنند كه ما آن را توصيه نمي‌كنيم. بنابراين فرقي نمي‌كند. به محض اينكه خيانت صورت مي‌گيرد، هر دو احساس نارضايتي مي‌كنند ولي زماني مي‌فهمند كه ديگر دير شده است و عوارض خيانت خود را نشان مي‌دهد. متوجه مي‌شوند كه ديگر آن ساماندهي عاطفي را ندارند ولي اگر خيانت زن موجب طلاق او شود، زن آسيب جدي‌تر مي‌بيند. طلاق براي هم مرد و هم زن شكست است ولي در جامعه ما يك جور وضعيت هجومي از سمت مردها براي يك زن مطلقه وجود دارد كه اين مي‌تواند آسيب جدي‌تر براي زن باشد. چه نشانه‌هاي رفتاري وجود دارد كه بفهميم همسرمان به ما خيانت مي‌كند؟ اولين علامتش دعواهاي مستمر، قهرهاي مستمر و مدام و فاصله گرفتن از همديگر است. اگر راستش را بخواهيد از همين‌جا شروع مي‌شود. به تدريج وقتي آدم‌ها از رابطه خودشان نااميد مي‌شوند و از همسرشان فاصله مي‌گيرند، بعد از يك مدتي كه نيازهايشان انباشته شد و ارضا نشد، به سمت خيانت كشيده مي‌شوند و نشانه‌هاي رفتاري‌اش همين سردي‌ها و تغييراتي است كه در رفتارهاي روزمره و طبيعي صورت مي‌گيرد. مثلاً مي‌رود سطل زباله را بگذارد پايين، نيم‌ساعت، يك‌ساعت طول مي‌كشد يا در رفت و آمدهايش تغييراتي است يا در توجه‌هاي عاطفي‌اش تغييراتي است مثلا گفت‌وگوهاي عاطفي‌اش مثل هميشه نيست.  مي‌شود در اين نوع رابطه‌ها جلوي خيانت را گرفت؟  اگر يك رابطه، رابطه سالمي باشد،‌ فرد خيانت نمي‌كند. اگر دو نفر آدم سالم در كنار هم زندگي كنند، اگر رابطه آنها تغذيه‌كننده باشد،‌ كار به خيانت منجر نمي‌شود. وقتي خيانت صورت گرفته همسر هم سهمي در اين قضيه دارد. هر دو سر اين رابطه در ماجرا دخيل هستند.  مي‌گويند همه چيز از خانواده شروع مي‌شود ولي بعضي از اتفاقات را مي‌بينيم كه نطفه آن در جامعه بسته مي‌شود. مثل همين خيانت. آيا اين اصلاح رفتار بايد در سطح جامعه هم اتفاق بيفتد يا من فقط بايد در خانه خودم آن را اصلاح كنم؟  ما جامعه‌مان را نمي‌توانيم كنترل كنيم. مگر ما مي‌توانيم مثلاً شركت شوهرمان را كنترل كنيم. مگر ما مي‌توانيم فرهنگ جامعه را كنترل كنيم. تهاجم فرهنگي را كنترل كنيم. من بايد همسرم، پر پر پر از زندگي، از خانه‌اش بيرون برود و در شرايط سيري كامل باشد و در وضعيت كاملا شاد و تغذيه شده خوب باشد. همه ما در برابر رابطه‌مان متعهديم و بايد تلاش كنيم كه اين مشكل به سراغ ما نيايد. يعني اين طور نيست كه ما انگشت اتهاممان را به سمت زن‌ها يا مردهايي كه بيرون هستند، بگيريم و خودمان فراموش كنيم كه بايد چه كاري انجام دهيم. نه! جامعه مسئول نيست، خود ما به عنوان يك آدم در قبال سلامت اخلاقي همسرمان مسئوليت داريم.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.