سه چهره پنهان شجريان؛
آوازه خوان مشهور پنهان در پشت چهره ها +تصاویر
با آمدن ماه رمضان دوباره ماجرای پخش مناجات و ربنای شجریان داغ شده است، این بار البته پای ماجراهای دیگری هم در میان است. در چند روز مانده به ماه مبارک رمضان دوباره همان بحث همیشگی بر سر زبانها افتاد؛ «ربنای شجریان پخش میشود؟» این سوال اگرچه تا سالها جواب تکراری «نه» داشته باشد اما همچنان مردم در مورد این موضوع صحبت میکنند و هرسال درخواست میکنند که دوباره پخش شود. سه چهره پنهان شجریان انتخابات و به خصوص مواضع رحسن روحانی نقطه آغاز دوبارهای برای طرفداران این خواننده موسیقی ایرانی بود تا دوباره پای شجریان به سالنهای کنسرت باز شود، ربنا از رادیو و تلویزیون پخش شود و آلبومهای او منتشر شوند. بهدور از تمام حاشیههای غیر موسیقایی پرشمار این دورانش. گروههای سیاسی دیگر هم این روزها تلاش دارند تا شجریان را وارد میدان کنند و از او به عنوان یک برگ برنده در بازی سیاسی از آن استفاده کنند. اینها بهانههایی است که دوباره نگاهی به زندگی شجریان بیندازیم و چهرههای متفاوتی که او در طول سالهای فعالیتاش داشته و مواضعش در اتفاقات مختلف. چهرههای سیاسی، هنری و مذهبی. چهره مذهبی این دهان بستی؟! محمدرضا شجریان قبل از اینکه در ۱۸ سالگی «موسیقی» پیشه کند، یک قاری قرآن تمام عیار بود. او که در مشهد متولد شده بود، از هشت سالگی نزد پدر قرائت قرآن یاد گرفت، پدری که خودش یکی از قاریان شناخته شده مشهد بود و پسر را آنچنان تربیت کرد که وقتی محمدرضا ۱۲ ساله بود، صدایش برای اولینبار از رادیو خراسان با تلاوت آیات قرآن پخش شد و وقتی سراغ موسیقی رفت به عنوان یک قاری در مشهد مشهور بود. محمدرضا شجریان در قرائت قرآن آنقدر مهارت داشت که سالهای پیش از انقلاب وقتی در سفری برای اجرای کنسرت به ترکیه رفته بود، سفیر ایران در ترکیه از او میخواهد به جای قاری ایرانی که بیمار شده در مسابقات قرائت قرآن شرکت کند. شجریان هم میپذیرد و بعداز شرکت در مسابقه مقام دوم جهان را کسب میکند. سال ۵۸ وقتی محمدرضا شجریان در فضای موسیقی سنتی ایران شناخته شده بود قصه شکلگیری نوای «ربنا» آغاز شد… نوایی که قرار نبود با صدای محمدرضا شجریان خوانده شود: « سال ۵۸ تغییر و تحولاتی در رادیو مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکلگیری بود. در این جریانها بود که رئیس وقت رادیو آقای وجیهاللهی که فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود از من موکدا و مرتبا میخواست با توجه به تغییر و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی انجام بدهم. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست اما ایشان گفت که فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان کاری انجام بدهم.» با این اصرارها محمدرضا شجریان در آستانه چهل سالگی، در تابستان ۱۳۵۸ آموزش عدهای از قاریان رادیو که قرار بود دعای سحر و مناجات ماه رمضان را بخوانند، شروع کرد. اما تولید نوایی برای لحظههای پیش از افطار کاری نبود که قاریان رادیو به راحتی بتوانند از عهده آن بربیایند: «از من خواستند که برای برنامههای دم افطار هم فکری بکنم… مردم به ربنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذنزاده اردبیلی عادت کرده بودند. نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید براساس آن حال و هوا حرکت میکردم، اما در عین حال میخواستم اثر ویژگیهای خاصی هم برای خودش داشته باشد تا بتوان این را هم به مردم بقبولانیم.» سه چهره پنهان شجریان ظهر یکی از همان روزهای تابستان، شجریان آیاتی که مرحوم ذبیحی خوانده بود پیدا کرد به علاوه دو آیه دیگر از سوره آل عمران و بقره : «یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.» اما شجریان نمیخواست که دعای پیش از افطار با صدای خودش خوانده شود چون معتقد بود سالهاست مخاطب او را به عنوان خواننده آواز میشناسد و اگر بخواهد ربنا بخواند یا اذان بگوید، ممکن است مخاطب او را نپذیرد:« برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم این کار را نمیکنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبط شده را به چهار نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده بشوند.» او «ربنا» را در دستگاه «سهگاه» و با مرکبخوانی آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز «افشاری» و گوشه «عراق / صبا» خواند. لحنی که برای اولینبار برای خواندن چنین آیاتی استفاده میشد:«لحنی که من برای این اثر انتخاب کردم چیزی بین قرائت قرآن و آواز خواندن است. چون کلمات عربی خوانده میشود، باید موسیقی متناسب خودش انتخاب بشود. با اینکه من این لحن را به خوبی بلدم اما نمیخواستم صرفا لحن ربنا قرائت قرآن باشد. میخواستم ربنا ایرانی پسند باشد. من هم مرکبخوانی و سهگاه را برای ربنا انتخاب کردم که هم در قرائت قرآن از آن استفاده میکنیم هم در آواز تا هم کسی که به عربی و قرآن آشناست لذت ببرد و هم کسی که از آواز ایرانی شناخت دارد.» محمدرضا شجریان و روانشاد صالحی که قرآنخوان حرفهای بود به استودیو رفتند تا صالحی ربنا را بخواند. اما چیزی که خوانده شد، به خواسته شجریان نزدیک نبود. بعد از روزها تمرین، دوباره سهنفر ربنا را خواندند، شجریان کارها را اصلاح کرد و دو روز مانده به رمضان به رئیس رادیو رساند. همان روزها رئیس رادیو و فریدون شهبازیان که ربنا را با صدای محمدرضا شجریان شنیده بود، اصرار کردند ربنا با صدای خود او پخش شود اما : «من مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازهای به آنها برای پخش ندادم… من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند. اما روز اول ماه رمضان دیدم ربنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد.» پخش اول «ربنا» با صدای محمدرضا شجریان از سال ۵۸ آغاز شد. پخشی که سالهای اول بدون نام خواننده بود و سالهای بعد با استقبالی که مردم از اثر کردند، خود شجریان اجازه افشای نامش را داد. اجرای نوایی از آیات قرآن تنها به ربنا محدود نشد و شجریان در همان سالها آلبوم «به یاد پدر۱» و «به یاد پدر۲» را با انتخاب آیاتی از قرآن که خودش تلاوت کرده بود منتشر کرد. آلبومهایی که نشاندهنده علاقه او به قرآن کریم بود. آنقدر که زنده یاد فریدون مشیری در مقالهای که به سال ۱۳۷۰ در فصلنامه «آوا» در آلمان چاپ شده، مینویسد: «سال ۱۳۵۶ در سفری به خراسان، چنین پیش آمد که شجریان و من از راه هراز عازم مشهد شدیم و قرار بود در گرگان به محمدرضا لطفی و گروهش که میخواستند برنامهای در مشهد اجرا کنند، بپیوندیم. از تهران که راه افتادیم شجریان رانندگی میکرد و من درکنارش موسیقی میشنیدم. پس از طی مقداری از راه و سخن گفتن از هر دری، شجریان نوار تازهای را که از مصر خواسته بود و برایش فرستاده بودند، در دستگاه پخش اتومبیل گذاشت تا به اتفاق بشنویم. خوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند و پس از قرائت هر آیه فریاد از مرد و زن برمیخاست؛ زیرا که معنای سخن را میفهمیدند. شیوه قرائت او ظاهرا به شیوه الازهر معروف است. وقتی تمام شد، شجریان با همان شیوه، اما شیرینتر و دلنشینتر آیاتی چند خواند. حرکت، سکوتها و تجوید به اندازهای زیبا و حیرت آور بود که تنها میتوانم بگویم بینظیر.» چهره سیاسی حاشیههای مهمتر از متن شجریان چهره سیاسی است؟ البته که او همیشه این ادعا را در مصاحبههای مختلفش تکذیب کرده است، اما در طول دوران فعالیت هنریاش و به خصوص در سالهای اخیر صحبتها و فعالیتهای او در زمینه سیاسی بسیار جنجالبرانگیز بوده است. سابقه فعالیتهای سیاسی شجریان به قبل از انقلاب برمیگردد. درست زمانی که همراه با هوشنگ ابتهاج به عنوان مدیر برنامه گلها و چندتن دیگر از همکارانش مانند لطفی، مشکاتیان، علیزاده و … در سال ۱۳۵۷ و درست بعد از کشتار ۱۷ شهریور، در اعتراض به سیاستهای نظام شاهنشاهی به صورت جمعی از رادیو استعفا دادند. سه چهره پنهان شجریان همزمان آنها کانون چاووش را پایهگذاری کردند که منشا مهمترین اتفاقات در موسیقی انقلاب اسلامی بود. چندماه بعد با به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، شجریان در گروه چاووش کارهایی را با محتوای انقلابی تولید کردند که آن روزها بسیار گل کردند. «ایران ای سرای امید»، «از خون جوانان وطن»، «برادر بیقراره» و … از یادگارهای آن دوره است اما روزهای خوب شجریان در عرصه سیاسی خیلی زود گذشت و خواننده انقلابی آن روزها خیلی زود دچار مشکلات جدی شد. شجریان در کنسرتی در دانشگاه تهران به روی صحنه رفت که بعدها مشخص شد از طرف چپهای مخالف نظام و با اهداف سیاسی برگزار شده است. هرچند او و گروهش از این اتفاقات باخبر نبودند، اما به هر حال این اتفاق باعث خانهنشینی چندساله او شد. سالهایی که به قول خودش مشغول پرورش گل و گیاه در خانه بوده. سالهای بعد از چاووش شجریان همیشه نسبت به دولتها و سیاستهای نظام زاویه داشته است. هرچند این زاویه بیشتر به مسائل هنری برمیگشت، اما او را همیشه به عنوان یک چهره منتقد میشناختند. با این حال مشی همیشگی او این بود که خود را دور از سیاست تعریف کند و بیشتر به کارهای هنریاش بپردازد. از نمونه این حاشیهها میتوان به نامه شجریان به علی لاریجانی رئیس وقت سازمان صدا و سیما اشاره کرد که در آن خواسته بود تا هیچ کدام از کارهایش از رادیو و تلویزیون ملی پخش نشوند، البته به جز ربنا! هرچند شجریان هیچ وقت رابطه خوبی با سیاستمداران نداشت، اما میتوان گفت رابطه او با اصلاحطلبان بهتر از بقیه بود. او با چهرههای شاخص اصلاحات مانند مهاجرانی، مسجد جامعی، سید محمد بهشتی و … رابطه خوبی داشت. این رابطه آنقدر قوی بود که بعد از چند سال کنسرت ندادن در ایران، در سال ۸۳ و به بهانه کنسرت بم دوباره در تهران به روی صحنه برود. او قبل از انتخابات ۸۸ اعلام کرده بود که مانند دورههای قبلی از هیچ نامزدی حمایت نمیکند. همینطور هم بود اما بعد از انتخابات ماجرا کمی فرق کرد… زمانی که هنوز بازار اتفاقات بعد از انتخابات گرم بود، آهنگی را منتشر کرد که کاملا سیاسی بود. بعد از این فعالیتها موج انتقادات رسانههای اصولگرا از شجریان شروع شد. در مهرماه ۸۸ زمانی که برای انجام یک تور گسترده در اروپا و آمریکا راهی ترکیه شد، شبکه بیبیسی فارسی مستندی از او پخش کرد که باعث حیرت همه شد. شجریان در این مستند نظرات تند و شدیدی را علیه نظام بیان کرد و گفت که آهنگهای انقلابی که خوانده به خاطر مردم بوده و نه به خاطر انقلاب. بلافاصله بعد از آن رسانههای بیگانه دیگر هم دست به کار شدند و شجریان را سوژه خود قرار دادند برای بحثهای داغ سیاسی خودشان. شبکه VOA بعد از آن با او مصاحبه کرد و بعد از آن هم یک شبکه استرالیایی و همینطور رسانههای دیگری مانند یورونیوز و CNN . تحرکات شجریان موجب شد تا «محمدرضا لطفی» درباره مطالبی که «محمد رضا شجریان» در بیرون مرزها و داخل مرزهای کشورمان مطرح کرده است، بگوید: شجریان از سال ۵۷ و بعد از انقلاب تا امروز بالاترین حجم تولید و بیشترین و موفقترین کنسرتها را داشته است. اگر شجریان قبل از انقلاب یک دهم موسیقی تولید کرده بود، بعد از انقلاب صد در صد تولید داشته است. شخص آقای شجریان اگرچه مانند بسیاری از موسیقیدانها دچار مشکلاتی بوده ولی هیچوقت برنامههایش قطع نشده، آثارش منتشر شده، کنسرتهایش برگزار شده و همیشه مجوز گرفته است. شجریان در کنار صادق صبا مدیر بخش بی بی سی فارسی و فرناز قاضی زاده مجری آن وی در ادامه اظهار داشت: اولین کنسرتهای این مملکت را در شهرستانها شخص شجریان برگزار کرده است. امروز من شخصاً نمیفهمم شجریان به عنوان یک موزیسین موفق که این همه کنسرت داده و کار تولید کرده و آثارش در رادیو و تلویزیون پخش شده و بیش از ۳۰۰ کنسرت خارج از کشور داشته، چرا اکنون اعتراض میکند؟ من این را نمیفهمم. یک وقت شما را برای سالیان دراز محروم کردهاند و با کلی بدبختی یک کنسرت برگزار میکنید و هزارگونه مشکل دارید و اعتراض میکنید؛ اگر چنین شخصی بخواهد بر روی این مسائل صحبت کند قابل فهم است. ضمن اینکه من اصلا دوست ندارم هنرمندانمان تریبون خودشان را از داخل به خارج از کشور ببرند. به همین دلیل شخص من هرگز با بیبیسی مصاحبه نکردهام. با صدای آمریکا در طول ۲۵ سال فعالیتم در خارج از کشور به طور مشروط مصاحبه کردهام. شجریان در کنار گلشیفته و بهروز وثوقی تحرکات سیاسی شجریان در این دوران شگفت انگیز است. او در همین سال در نامه ای به ضرغامی اجازه پخش ربنا را از تلویزیون سلب کرد. سه چهره پنهان شجریان در روزهایی که همه فکر میکردند شجریان دیگر قصد برگشت به ایران را ندارد یا با بازگشتاش به ایران اتفاقهای خوبی در راه نیست، او خیلی راحت به ایران برگشت و مشکل خاصی برای او ایجاد نشد. بعد از آن شجریان بارها و بارها به خارج از کشور سفر کرد و به ایران بازگشت و در هیچ کدام از این سفرها اتفاقی برای او نیفتاد! کمترین مشکل این موضعگیریهای شدید سیاسی برای شجریان ممنوعالکار شدن بود. بعد از ۸۸ او هیچگاه نه خواسته و نه توانسته در ایران کنسرتی برگزار کند. با این حال دو آلبوم او در همین زمان مجوز انتشار گرفتند. روحانی، رئیسجمهور منتخب در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و همینطور عارف دیگر کاندیدای این انتخابات با بردن نام شجریان در مناظرهها و تبلیغات انتخاباتی پای او را دوباره به سیاست باز کردند. ماجرای شجریان آنقدر موضوع مهمی بود که دقایقی از مناظرهها به بحث در مورد او گذشت. حسن روحانی همچنین در فیلم انتخاباتیاش از شجریان به عنوان خواننده مورد علاقهاش نام برد و بخشهایی از موسیقی او را پخش کرد. چهره فرهنگی روی خط محبوبیت محمدرضا شجریان که امروز لقب استاد آواز ایران را یدک می کشد، پیش از انقلاب آنقدر پرآوازه نبود. دهه ۴۰ جوان بیست وچندسالهای بود که در چند برنامه «گلها» شرکت کرده بود و شاگرد اسماعیل مهرتاش بود. اسماعیل مهرتاشی که استاد موسیقی و هنرپیشگی بود و در موسیقی شاگرد اساتیدی چون علینقیخان وزیری و درویشخان بود که هر دویشان از بنیانگذاران تئوریهای موسیقی سنتی ایرانی و جمع آوری ردیفها و دستگاهها محسوب می شوند. سه چهره پنهان شجریان ذاتش هنرمند بود شجریان خوشنویسی هم می کرد. برای آموختن خوشنویسی در انجمن خوشنویسان نزد استاد ابراهیم بوذری رفت. او از سال ۱۳۴۷، خوشنویسی را نزد استاد حسن میرخانی ادامه داد. در سال ۱۳۴۹، درجه ممتاز را در خوشنویسی به دست آورد. در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیف های آوازی را نزد وی دنبال کرد. سال ۱۳۵۱ در برنامه «گلها» با استاد نورعلی خان برومند آشنا شد و به آموختن شیوه آوازی طاهرزاده نزد او پرداخت. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیفهای موسیقی و شیوههای تصنیف خوانی را فرا گرفت. پیش از انقلاب:دوران رادیو، برنامه «گلها» و شکلگیری مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رقبای شجریان پیش از انقلاب خیلی زیاد بودند. او جوانی بود که تازه پا به رادیو گذاشته بود و در چند برنامه معدود تلویزیونی هم شرکت کرده بود، در حالی که خوانندگان زنی چون پریسا و هنگامه اخوان نامهای آشنای موسیقی ایرانی بودند و عبدالوهاب شهیدی و تاج اصفهانی و غلامحسین بنان، نامداران آواز ایران بودند. در دهه ۵۰ با نام مستعار سیاوش در برنامه «گلها» شرکت می کرد. دهه ۵۰ سالهای پیشرفت شجریان بود. بنان که خودش یکی از بزرگترین چهره های آوازی ایران بود استعداد این جوان را می ستود و او را «بنان آینده» ایران خوانده بود. هر چند منتقد خصلت نامفهوم خوانی شجریان در بیشتر تصنیف هایش بود. شجریان در دهه ۵۰ بعد از آشنایی با چند چهره مطرح موسیقی ایران از جمله نورعلی خان برومند و عبدالله دوامی توانست با محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و جلال ذوالفنون آشنا شود که کمی بعد از او وارد کار شده بودند و برای خودشان اسم و رسمی داشتند. همه این جوانان کشفهای هوشنگ ابتهاج بودند. شجریان در کنار آنها و چند نفر دیگر از جمله داوود گنجهای و ناصر فرهنگ فر مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی داریوش صفوت تاسیس کردند. نزدیک انقلاب که شد سیاوش آواز ایران در رادیو و تلویزیون چهره شناخته شده ای بود اما هنوز تبدیل به ستاره موسیقی نشده بود. سه چهره پنهان شجریان انقلاب نام شجریان را بر سر زبانها انداخت در سال ۱۳۵۷ چند سرود میهنی اجرا کرد که محبوب ترین شان تصنیف «ایران ای سرای امید» است. بعد از انقلاب ناخودآگاه تعداد رقبایش در عرصه آوازخوانی کاهش پیدا کردند. زنان از این بازی حذف شدند و افرادی چون عبدالوهاب شهیدی به دلیل شایعاتی که درباره همکاریشان با رژیم قبلی وجود داشت یا بنان و تاج و خوانساری و گلپا به دلیل کهولت سن و عدم تطابق با شرایطی که برای موسیقی در اوایل انقلاب پیش آمد، کنار رفتند و راه برای جوانانی چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری باز شد. البته کار مهمی که شجریان و دوستانش قبل از انقلاب انجام دادند و چند کار اول انقلابشان باعث شد نامشان به سرعت سر زبانها بیفتد، راه اندازی گروه چاووش در دهه ۵۰ بود. با شروع حرکت های انقلابی، چاووش راه خود را از سایر گروههای موسیقی درباری جدا کرد و به سیل انقلاب پیوست. رهبری گروه (که بعدا به دو گروه «شیدا» و «عارف» تقسیم شدند) بر عهده محمدرضا لطفی، نوازنده شهیر تار بود. پشنگ کامکار نوازنده سنتور، هادی منتظری نوازنده کمانچه، عبدالنقی افشارنیا نوازنده نی، پرویز مشکاتیان نوازنده سنتور، حسین علیزاده نوازنده تار و … گروه نوازندگی چاووش را تشکیل می دادند. محمدرضا شجریان و شهرام ناظری نیز آواز قطعات را بر عهده داشتند. حاصل تلاش گروه پس از انقلاب انتشار هشت آلبوم ارزشمند و شنیدنی (چاووش ۱ تا چاووش ۸) بود که فقط در همان دوره تهیه و توزیع شد. چند سال بعد از انقلاب گروه چاووش کلا از هم پاشید. سکوی پرتاب آقای خواننده دهه شصت بود دهه ۶۰ دوران اوج شجریان بود. دورهای که باعث شد لقب استاد آواز ایران را از آن خودش کند. آلبومهایی چون بیداد، آستان جانان، سر عشق (ماهور)، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق را با همکاری پرویز مشکاتیان به بازار داد و در این سالها به همراه گروه عارف (گروه پرویز مشکاتیان) کنسرت هایی را در خارج از ایران اجرا کرد. با گروه شیدا (به سرپرستی محمدرضا لطفی) هم همکاری می کرد. اجرای این کنسرتها باب آشنایی اولیه خارجی ها را با موسیقی سنتی ایران و استاد آوازش، محمدرضا شجریان باز کرد. بیداد، نوا(مرکب خوانی)، دستان، آستان جانان و چهره به چهره آثار شاخص شجریان در همکاری اش با گروههای عارف و شیدا هستند. از سال ۱۳۶۸ به بعد همراه داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت. دوره ای که بسیاری از آن به دوره افول شجریان یاد می کنند. سه چهره پنهان شجریان آهنگ وفا در دهه هفتاد با حسین علیزاده هم همکاری های متنوعی داشت. آلبوم «دلشدگان» (که مربوط به موسیقیهای فیلم علی حاتمی است) شاخصترین محصول این همکاری است. «سرو چمان» با همکاری داریوش پیرنیاکان و اشعاری از سعدی و جواد آذر، «خلوت گزیده» در دستگاه شور و همایون با اشعاری از حافظ و عارف قزوینی و «چشمه نوش» فقط تعداد معدودی از آلبومهای موفق وی در دهه هفتاد هستند. این آخری که با تار محمدرضا لطفی منتشر شد در دستگاه راست پنجگاه است و به صورت مرکبخوانی و از این جهت اهمیت زیادی دارد. چون دستگاه راست پنجگاه را که کم کمک می رفت تا فراموش شود دوباره زنده کرد. «آهنگ وفا» یکی دیگر از آلبومهایی که در اواخر دهه هفتاد از شجریان به بازار آمد برای اولین بار نام همایون را هم کنار پدرش دارد. همکاری با علیزاده و کلهر احتمال افول شجریان بعد از قطع همکاری با مشکاتیان و لطفی وجود داشت ولی او یک آهنگساز و نوازنده فوق العاده دیگر پیدا کرد که همکاریشان منجر به خلق آثار درخشانی شد. بعد از ساختن موسیقی فیلم «دلشدگان» علیزاده و شجریان آخر دهه هفتاد آلبوم بسیار موفق «زمستان است»، با شعر مشهور مهدی اخوان ثالث را منتشر کردند. این آلبوم، در مقام داد و بیداد (دو گوشه متفاوت از هم) اجرا شده که از طرحها و ابداعات حسین علیزاده است. او در آلبوم «شب، سکوت، کویر» برای اولین بار با کیهان کلهر همکاری می کند و نوای سحرآمیز کمانچه کلهر با صدای استاد آواز ایران با استقبال مخاطبان همراه می شود. دهه هشتاد ده های است که شجریان در آن بیشتر بازخوانی آثار قدیمش را داشته و به نوعی دوره رکود وی بوده است. سه چهره پنهان شجریان وقتی شجریان اهل موسیقی را دلخور می کند البته لقب استادی برای شجریان به این معنا نیست که همیشه مخاطبانش تاییدش کرده اند یا همواره کارهای برجسته و ویژه ای منتشر کرده است. همکاری وی با ارکستر بزرگی که مجید درخشانی سرپرستی اش را برعهده داشت(گروه شهناز)، خیلی مورد توجه قرار نگرفت. در حقیقت آثاری که وی با گروه شهناز اجرا کرد چون با همکاری هایش با گروههای عارف و شیدا در سالهای قبل مقایسه می شد، ناامیدکننده به نظر می رسید. جدا از همه اینها استفاده از سازهایی که خود شجریان ابداعشان کرده بود داد بسیاری از دستاندرکاران موسیقی و به خصوص آهنگسازان و نوازندگان را درآورد. سه چهره پنهان شجریان شهرآشوب، صراحی، ساغر، کرشمه، سبو، تندر، باربد و ارغنون سازهای ابداعی شجریان هستند که وی در اردیبهشت ۱۳۹۰ در نمایشگاهی در تهران این سازها را رسما به نمایش عمومی درآورد. اهل فن و کسانی که خودشان در کار ساخت ساز هستند معتقد بودند که نمی شود به این سادگی ساز ساخت. بسیاری بر او خرده گرفتند که معرفی ساز تازه، نیازمند بحثها وتجربه های فراوانی دارد. حسین علیزاده که در اواخر سال ۱۳۸۹ تور کنسرتهای بداهه نوازی خود در ایران را برگزار می کرد، در جریان برگزاری یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی اش، انتقاداتی را متوجه سازهای ابداعی استاد شجریان وارد کرد. سه چهره پنهان شجریان انتقاداتی که هر چند برای نخستین بار گفته نمی شد اما این بار این او بود که دیدگاهش را درباره سازهای ابداعی بیان می کرد. علیزاده با بیان اینکه با تغییر شکل ظاهری سازها، اتفاق تازهای در موسیقی ایران نمی افتد، ابراز داشت: «این حرکات که معمولاً سبب می شود تا مخاطب عام به آن علاقه نشان داده و آنچنان جذب شکل و شمایل این ساز می شود که دیگر اصول مهمتر موسیقی مانند خلاقیت هنرمند را از یاد برده و تنها تحت تأثیر شکل این سازها قرار می گیرد.» محمدرضا لطفی هم با لحنی انتقادی نسبت به سازهای شجریان گفت: «در قدیم دو نظر برای ساز بوده است: نخست آنکه ساز ساده باشد و زیاد تزیینی نشود بعد از آن، ساز می تواند تزیینی هم باشد.» او سازهای شجریان را در واقع سازهایی فقط تزیینی ارزیابی کرد. منبع: برترین ها تصاویر: جام فرهنگی
با آمدن ماه رمضان دوباره ماجرای پخش مناجات و ربنای شجریان داغ شده است، این بار البته پای ماجراهای دیگری هم در میان است. در چند روز مانده به ماه مبارک رمضان دوباره همان بحث همیشگی بر سر زبانها افتاد؛ «ربنای شجریان پخش میشود؟» این سوال اگرچه تا سالها جواب تکراری «نه» داشته باشد اما همچنان مردم در مورد این موضوع صحبت میکنند و هرسال درخواست میکنند که دوباره پخش شود. سه چهره پنهان شجریان انتخابات و به خصوص مواضع رحسن روحانی نقطه آغاز دوبارهای برای طرفداران این خواننده موسیقی ایرانی بود تا دوباره پای شجریان به سالنهای کنسرت باز شود، ربنا از رادیو و تلویزیون پخش شود و آلبومهای او منتشر شوند. بهدور از تمام حاشیههای غیر موسیقایی پرشمار این دورانش. گروههای سیاسی دیگر هم این روزها تلاش دارند تا شجریان را وارد میدان کنند و از او به عنوان یک برگ برنده در بازی سیاسی از آن استفاده کنند. اینها بهانههایی است که دوباره نگاهی به زندگی شجریان بیندازیم و چهرههای متفاوتی که او در طول سالهای فعالیتاش داشته و مواضعش در اتفاقات مختلف. چهرههای سیاسی، هنری و مذهبی. چهره مذهبی این دهان بستی؟! محمدرضا شجریان قبل از اینکه در ۱۸ سالگی «موسیقی» پیشه کند، یک قاری قرآن تمام عیار بود. او که در مشهد متولد شده بود، از هشت سالگی نزد پدر قرائت قرآن یاد گرفت، پدری که خودش یکی از قاریان شناخته شده مشهد بود و پسر را آنچنان تربیت کرد که وقتی محمدرضا ۱۲ ساله بود، صدایش برای اولینبار از رادیو خراسان با تلاوت آیات قرآن پخش شد و وقتی سراغ موسیقی رفت به عنوان یک قاری در مشهد مشهور بود. محمدرضا شجریان در قرائت قرآن آنقدر مهارت داشت که سالهای پیش از انقلاب وقتی در سفری برای اجرای کنسرت به ترکیه رفته بود، سفیر ایران در ترکیه از او میخواهد به جای قاری ایرانی که بیمار شده در مسابقات قرائت قرآن شرکت کند. شجریان هم میپذیرد و بعداز شرکت در مسابقه مقام دوم جهان را کسب میکند. سال ۵۸ وقتی محمدرضا شجریان در فضای موسیقی سنتی ایران شناخته شده بود قصه شکلگیری نوای «ربنا» آغاز شد… نوایی که قرار نبود با صدای محمدرضا شجریان خوانده شود: « سال ۵۸ تغییر و تحولاتی در رادیو مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکلگیری بود. در این جریانها بود که رئیس وقت رادیو آقای وجیهاللهی که فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود از من موکدا و مرتبا میخواست با توجه به تغییر و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی انجام بدهم. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست اما ایشان گفت که فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان کاری انجام بدهم.» با این اصرارها محمدرضا شجریان در آستانه چهل سالگی، در تابستان ۱۳۵۸ آموزش عدهای از قاریان رادیو که قرار بود دعای سحر و مناجات ماه رمضان را بخوانند، شروع کرد. اما تولید نوایی برای لحظههای پیش از افطار کاری نبود که قاریان رادیو به راحتی بتوانند از عهده آن بربیایند: «از من خواستند که برای برنامههای دم افطار هم فکری بکنم… مردم به ربنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذنزاده اردبیلی عادت کرده بودند. نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید براساس آن حال و هوا حرکت میکردم، اما در عین حال میخواستم اثر ویژگیهای خاصی هم برای خودش داشته باشد تا بتوان این را هم به مردم بقبولانیم.» سه چهره پنهان شجریان ظهر یکی از همان روزهای تابستان، شجریان آیاتی که مرحوم ذبیحی خوانده بود پیدا کرد به علاوه دو آیه دیگر از سوره آل عمران و بقره : «یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.» اما شجریان نمیخواست که دعای پیش از افطار با صدای خودش خوانده شود چون معتقد بود سالهاست مخاطب او را به عنوان خواننده آواز میشناسد و اگر بخواهد ربنا بخواند یا اذان بگوید، ممکن است مخاطب او را نپذیرد:« برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم این کار را نمیکنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبط شده را به چهار نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده بشوند.» او «ربنا» را در دستگاه «سهگاه» و با مرکبخوانی آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز «افشاری» و گوشه «عراق / صبا» خواند. لحنی که برای اولینبار برای خواندن چنین آیاتی استفاده میشد:«لحنی که من برای این اثر انتخاب کردم چیزی بین قرائت قرآن و آواز خواندن است. چون کلمات عربی خوانده میشود، باید موسیقی متناسب خودش انتخاب بشود. با اینکه من این لحن را به خوبی بلدم اما نمیخواستم صرفا لحن ربنا قرائت قرآن باشد. میخواستم ربنا ایرانی پسند باشد. من هم مرکبخوانی و سهگاه را برای ربنا انتخاب کردم که هم در قرائت قرآن از آن استفاده میکنیم هم در آواز تا هم کسی که به عربی و قرآن آشناست لذت ببرد و هم کسی که از آواز ایرانی شناخت دارد.» محمدرضا شجریان و روانشاد صالحی که قرآنخوان حرفهای بود به استودیو رفتند تا صالحی ربنا را بخواند. اما چیزی که خوانده شد، به خواسته شجریان نزدیک نبود. بعد از روزها تمرین، دوباره سهنفر ربنا را خواندند، شجریان کارها را اصلاح کرد و دو روز مانده به رمضان به رئیس رادیو رساند. همان روزها رئیس رادیو و فریدون شهبازیان که ربنا را با صدای محمدرضا شجریان شنیده بود، اصرار کردند ربنا با صدای خود او پخش شود اما : «من مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازهای به آنها برای پخش ندادم… من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند. اما روز اول ماه رمضان دیدم ربنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد.» پخش اول «ربنا» با صدای محمدرضا شجریان از سال ۵۸ آغاز شد. پخشی که سالهای اول بدون نام خواننده بود و سالهای بعد با استقبالی که مردم از اثر کردند، خود شجریان اجازه افشای نامش را داد. اجرای نوایی از آیات قرآن تنها به ربنا محدود نشد و شجریان در همان سالها آلبوم «به یاد پدر۱» و «به یاد پدر۲» را با انتخاب آیاتی از قرآن که خودش تلاوت کرده بود منتشر کرد. آلبومهایی که نشاندهنده علاقه او به قرآن کریم بود. آنقدر که زنده یاد فریدون مشیری در مقالهای که به سال ۱۳۷۰ در فصلنامه «آوا» در آلمان چاپ شده، مینویسد: «سال ۱۳۵۶ در سفری به خراسان، چنین پیش آمد که شجریان و من از راه هراز عازم مشهد شدیم و قرار بود در گرگان به محمدرضا لطفی و گروهش که میخواستند برنامهای در مشهد اجرا کنند، بپیوندیم. از تهران که راه افتادیم شجریان رانندگی میکرد و من درکنارش موسیقی میشنیدم. پس از طی مقداری از راه و سخن گفتن از هر دری، شجریان نوار تازهای را که از مصر خواسته بود و برایش فرستاده بودند، در دستگاه پخش اتومبیل گذاشت تا به اتفاق بشنویم. خوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند و پس از قرائت هر آیه فریاد از مرد و زن برمیخاست؛ زیرا که معنای سخن را میفهمیدند. شیوه قرائت او ظاهرا به شیوه الازهر معروف است. وقتی تمام شد، شجریان با همان شیوه، اما شیرینتر و دلنشینتر آیاتی چند خواند. حرکت، سکوتها و تجوید به اندازهای زیبا و حیرت آور بود که تنها میتوانم بگویم بینظیر.» چهره سیاسی حاشیههای مهمتر از متن شجریان چهره سیاسی است؟ البته که او همیشه این ادعا را در مصاحبههای مختلفش تکذیب کرده است، اما در طول دوران فعالیت هنریاش و به خصوص در سالهای اخیر صحبتها و فعالیتهای او در زمینه سیاسی بسیار جنجالبرانگیز بوده است. سابقه فعالیتهای سیاسی شجریان به قبل از انقلاب برمیگردد. درست زمانی که همراه با هوشنگ ابتهاج به عنوان مدیر برنامه گلها و چندتن دیگر از همکارانش مانند لطفی، مشکاتیان، علیزاده و … در سال ۱۳۵۷ و درست بعد از کشتار ۱۷ شهریور، در اعتراض به سیاستهای نظام شاهنشاهی به صورت جمعی از رادیو استعفا دادند. سه چهره پنهان شجریان همزمان آنها کانون چاووش را پایهگذاری کردند که منشا مهمترین اتفاقات در موسیقی انقلاب اسلامی بود. چندماه بعد با به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، شجریان در گروه چاووش کارهایی را با محتوای انقلابی تولید کردند که آن روزها بسیار گل کردند. «ایران ای سرای امید»، «از خون جوانان وطن»، «برادر بیقراره» و … از یادگارهای آن دوره است اما روزهای خوب شجریان در عرصه سیاسی خیلی زود گذشت و خواننده انقلابی آن روزها خیلی زود دچار مشکلات جدی شد. شجریان در کنسرتی در دانشگاه تهران به روی صحنه رفت که بعدها مشخص شد از طرف چپهای مخالف نظام و با اهداف سیاسی برگزار شده است. هرچند او و گروهش از این اتفاقات باخبر نبودند، اما به هر حال این اتفاق باعث خانهنشینی چندساله او شد. سالهایی که به قول خودش مشغول پرورش گل و گیاه در خانه بوده. سالهای بعد از چاووش شجریان همیشه نسبت به دولتها و سیاستهای نظام زاویه داشته است. هرچند این زاویه بیشتر به مسائل هنری برمیگشت، اما او را همیشه به عنوان یک چهره منتقد میشناختند. با این حال مشی همیشگی او این بود که خود را دور از سیاست تعریف کند و بیشتر به کارهای هنریاش بپردازد. از نمونه این حاشیهها میتوان به نامه شجریان به علی لاریجانی رئیس وقت سازمان صدا و سیما اشاره کرد که در آن خواسته بود تا هیچ کدام از کارهایش از رادیو و تلویزیون ملی پخش نشوند، البته به جز ربنا! هرچند شجریان هیچ وقت رابطه خوبی با سیاستمداران نداشت، اما میتوان گفت رابطه او با اصلاحطلبان بهتر از بقیه بود. او با چهرههای شاخص اصلاحات مانند مهاجرانی، مسجد جامعی، سید محمد بهشتی و … رابطه خوبی داشت. این رابطه آنقدر قوی بود که بعد از چند سال کنسرت ندادن در ایران، در سال ۸۳ و به بهانه کنسرت بم دوباره در تهران به روی صحنه برود. او قبل از انتخابات ۸۸ اعلام کرده بود که مانند دورههای قبلی از هیچ نامزدی حمایت نمیکند. همینطور هم بود اما بعد از انتخابات ماجرا کمی فرق کرد… زمانی که هنوز بازار اتفاقات بعد از انتخابات گرم بود، آهنگی را منتشر کرد که کاملا سیاسی بود. بعد از این فعالیتها موج انتقادات رسانههای اصولگرا از شجریان شروع شد. در مهرماه ۸۸ زمانی که برای انجام یک تور گسترده در اروپا و آمریکا راهی ترکیه شد، شبکه بیبیسی فارسی مستندی از او پخش کرد که باعث حیرت همه شد. شجریان در این مستند نظرات تند و شدیدی را علیه نظام بیان کرد و گفت که آهنگهای انقلابی که خوانده به خاطر مردم بوده و نه به خاطر انقلاب. بلافاصله بعد از آن رسانههای بیگانه دیگر هم دست به کار شدند و شجریان را سوژه خود قرار دادند برای بحثهای داغ سیاسی خودشان. شبکه VOA بعد از آن با او مصاحبه کرد و بعد از آن هم یک شبکه استرالیایی و همینطور رسانههای دیگری مانند یورونیوز و CNN . تحرکات شجریان موجب شد تا «محمدرضا لطفی» درباره مطالبی که «محمد رضا شجریان» در بیرون مرزها و داخل مرزهای کشورمان مطرح کرده است، بگوید: شجریان از سال ۵۷ و بعد از انقلاب تا امروز بالاترین حجم تولید و بیشترین و موفقترین کنسرتها را داشته است. اگر شجریان قبل از انقلاب یک دهم موسیقی تولید کرده بود، بعد از انقلاب صد در صد تولید داشته است. شخص آقای شجریان اگرچه مانند بسیاری از موسیقیدانها دچار مشکلاتی بوده ولی هیچوقت برنامههایش قطع نشده، آثارش منتشر شده، کنسرتهایش برگزار شده و همیشه مجوز گرفته است. شجریان در کنار صادق صبا مدیر بخش بی بی سی فارسی و فرناز قاضی زاده مجری آن وی در ادامه اظهار داشت: اولین کنسرتهای این مملکت را در شهرستانها شخص شجریان برگزار کرده است. امروز من شخصاً نمیفهمم شجریان به عنوان یک موزیسین موفق که این همه کنسرت داده و کار تولید کرده و آثارش در رادیو و تلویزیون پخش شده و بیش از ۳۰۰ کنسرت خارج از کشور داشته، چرا اکنون اعتراض میکند؟ من این را نمیفهمم. یک وقت شما را برای سالیان دراز محروم کردهاند و با کلی بدبختی یک کنسرت برگزار میکنید و هزارگونه مشکل دارید و اعتراض میکنید؛ اگر چنین شخصی بخواهد بر روی این مسائل صحبت کند قابل فهم است. ضمن اینکه من اصلا دوست ندارم هنرمندانمان تریبون خودشان را از داخل به خارج از کشور ببرند. به همین دلیل شخص من هرگز با بیبیسی مصاحبه نکردهام. با صدای آمریکا در طول ۲۵ سال فعالیتم در خارج از کشور به طور مشروط مصاحبه کردهام. شجریان در کنار گلشیفته و بهروز وثوقی تحرکات سیاسی شجریان در این دوران شگفت انگیز است. او در همین سال در نامه ای به ضرغامی اجازه پخش ربنا را از تلویزیون سلب کرد. سه چهره پنهان شجریان در روزهایی که همه فکر میکردند شجریان دیگر قصد برگشت به ایران را ندارد یا با بازگشتاش به ایران اتفاقهای خوبی در راه نیست، او خیلی راحت به ایران برگشت و مشکل خاصی برای او ایجاد نشد. بعد از آن شجریان بارها و بارها به خارج از کشور سفر کرد و به ایران بازگشت و در هیچ کدام از این سفرها اتفاقی برای او نیفتاد! کمترین مشکل این موضعگیریهای شدید سیاسی برای شجریان ممنوعالکار شدن بود. بعد از ۸۸ او هیچگاه نه خواسته و نه توانسته در ایران کنسرتی برگزار کند. با این حال دو آلبوم او در همین زمان مجوز انتشار گرفتند. روحانی، رئیسجمهور منتخب در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و همینطور عارف دیگر کاندیدای این انتخابات با بردن نام شجریان در مناظرهها و تبلیغات انتخاباتی پای او را دوباره به سیاست باز کردند. ماجرای شجریان آنقدر موضوع مهمی بود که دقایقی از مناظرهها به بحث در مورد او گذشت. حسن روحانی همچنین در فیلم انتخاباتیاش از شجریان به عنوان خواننده مورد علاقهاش نام برد و بخشهایی از موسیقی او را پخش کرد. چهره فرهنگی روی خط محبوبیت محمدرضا شجریان که امروز لقب استاد آواز ایران را یدک می کشد، پیش از انقلاب آنقدر پرآوازه نبود. دهه ۴۰ جوان بیست وچندسالهای بود که در چند برنامه «گلها» شرکت کرده بود و شاگرد اسماعیل مهرتاش بود. اسماعیل مهرتاشی که استاد موسیقی و هنرپیشگی بود و در موسیقی شاگرد اساتیدی چون علینقیخان وزیری و درویشخان بود که هر دویشان از بنیانگذاران تئوریهای موسیقی سنتی ایرانی و جمع آوری ردیفها و دستگاهها محسوب می شوند. سه چهره پنهان شجریان ذاتش هنرمند بود شجریان خوشنویسی هم می کرد. برای آموختن خوشنویسی در انجمن خوشنویسان نزد استاد ابراهیم بوذری رفت. او از سال ۱۳۴۷، خوشنویسی را نزد استاد حسن میرخانی ادامه داد. در سال ۱۳۴۹، درجه ممتاز را در خوشنویسی به دست آورد. در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیف های آوازی را نزد وی دنبال کرد. سال ۱۳۵۱ در برنامه «گلها» با استاد نورعلی خان برومند آشنا شد و به آموختن شیوه آوازی طاهرزاده نزد او پرداخت. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیفهای موسیقی و شیوههای تصنیف خوانی را فرا گرفت. پیش از انقلاب:دوران رادیو، برنامه «گلها» و شکلگیری مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رقبای شجریان پیش از انقلاب خیلی زیاد بودند. او جوانی بود که تازه پا به رادیو گذاشته بود و در چند برنامه معدود تلویزیونی هم شرکت کرده بود، در حالی که خوانندگان زنی چون پریسا و هنگامه اخوان نامهای آشنای موسیقی ایرانی بودند و عبدالوهاب شهیدی و تاج اصفهانی و غلامحسین بنان، نامداران آواز ایران بودند. در دهه ۵۰ با نام مستعار سیاوش در برنامه «گلها» شرکت می کرد. دهه ۵۰ سالهای پیشرفت شجریان بود. بنان که خودش یکی از بزرگترین چهره های آوازی ایران بود استعداد این جوان را می ستود و او را «بنان آینده» ایران خوانده بود. هر چند منتقد خصلت نامفهوم خوانی شجریان در بیشتر تصنیف هایش بود. شجریان در دهه ۵۰ بعد از آشنایی با چند چهره مطرح موسیقی ایران از جمله نورعلی خان برومند و عبدالله دوامی توانست با محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و جلال ذوالفنون آشنا شود که کمی بعد از او وارد کار شده بودند و برای خودشان اسم و رسمی داشتند. همه این جوانان کشفهای هوشنگ ابتهاج بودند. شجریان در کنار آنها و چند نفر دیگر از جمله داوود گنجهای و ناصر فرهنگ فر مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی داریوش صفوت تاسیس کردند. نزدیک انقلاب که شد سیاوش آواز ایران در رادیو و تلویزیون چهره شناخته شده ای بود اما هنوز تبدیل به ستاره موسیقی نشده بود. سه چهره پنهان شجریان انقلاب نام شجریان را بر سر زبانها انداخت در سال ۱۳۵۷ چند سرود میهنی اجرا کرد که محبوب ترین شان تصنیف «ایران ای سرای امید» است. بعد از انقلاب ناخودآگاه تعداد رقبایش در عرصه آوازخوانی کاهش پیدا کردند. زنان از این بازی حذف شدند و افرادی چون عبدالوهاب شهیدی به دلیل شایعاتی که درباره همکاریشان با رژیم قبلی وجود داشت یا بنان و تاج و خوانساری و گلپا به دلیل کهولت سن و عدم تطابق با شرایطی که برای موسیقی در اوایل انقلاب پیش آمد، کنار رفتند و راه برای جوانانی چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری باز شد. البته کار مهمی که شجریان و دوستانش قبل از انقلاب انجام دادند و چند کار اول انقلابشان باعث شد نامشان به سرعت سر زبانها بیفتد، راه اندازی گروه چاووش در دهه ۵۰ بود. با شروع حرکت های انقلابی، چاووش راه خود را از سایر گروههای موسیقی درباری جدا کرد و به سیل انقلاب پیوست. رهبری گروه (که بعدا به دو گروه «شیدا» و «عارف» تقسیم شدند) بر عهده محمدرضا لطفی، نوازنده شهیر تار بود. پشنگ کامکار نوازنده سنتور، هادی منتظری نوازنده کمانچه، عبدالنقی افشارنیا نوازنده نی، پرویز مشکاتیان نوازنده سنتور، حسین علیزاده نوازنده تار و … گروه نوازندگی چاووش را تشکیل می دادند. محمدرضا شجریان و شهرام ناظری نیز آواز قطعات را بر عهده داشتند. حاصل تلاش گروه پس از انقلاب انتشار هشت آلبوم ارزشمند و شنیدنی (چاووش ۱ تا چاووش ۸) بود که فقط در همان دوره تهیه و توزیع شد. چند سال بعد از انقلاب گروه چاووش کلا از هم پاشید. سکوی پرتاب آقای خواننده دهه شصت بود دهه ۶۰ دوران اوج شجریان بود. دورهای که باعث شد لقب استاد آواز ایران را از آن خودش کند. آلبومهایی چون بیداد، آستان جانان، سر عشق (ماهور)، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق را با همکاری پرویز مشکاتیان به بازار داد و در این سالها به همراه گروه عارف (گروه پرویز مشکاتیان) کنسرت هایی را در خارج از ایران اجرا کرد. با گروه شیدا (به سرپرستی محمدرضا لطفی) هم همکاری می کرد. اجرای این کنسرتها باب آشنایی اولیه خارجی ها را با موسیقی سنتی ایران و استاد آوازش، محمدرضا شجریان باز کرد. بیداد، نوا(مرکب خوانی)، دستان، آستان جانان و چهره به چهره آثار شاخص شجریان در همکاری اش با گروههای عارف و شیدا هستند. از سال ۱۳۶۸ به بعد همراه داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت. دوره ای که بسیاری از آن به دوره افول شجریان یاد می کنند. سه چهره پنهان شجریان آهنگ وفا در دهه هفتاد با حسین علیزاده هم همکاری های متنوعی داشت. آلبوم «دلشدگان» (که مربوط به موسیقیهای فیلم علی حاتمی است) شاخصترین محصول این همکاری است. «سرو چمان» با همکاری داریوش پیرنیاکان و اشعاری از سعدی و جواد آذر، «خلوت گزیده» در دستگاه شور و همایون با اشعاری از حافظ و عارف قزوینی و «چشمه نوش» فقط تعداد معدودی از آلبومهای موفق وی در دهه هفتاد هستند. این آخری که با تار محمدرضا لطفی منتشر شد در دستگاه راست پنجگاه است و به صورت مرکبخوانی و از این جهت اهمیت زیادی دارد. چون دستگاه راست پنجگاه را که کم کمک می رفت تا فراموش شود دوباره زنده کرد. «آهنگ وفا» یکی دیگر از آلبومهایی که در اواخر دهه هفتاد از شجریان به بازار آمد برای اولین بار نام همایون را هم کنار پدرش دارد. همکاری با علیزاده و کلهر احتمال افول شجریان بعد از قطع همکاری با مشکاتیان و لطفی وجود داشت ولی او یک آهنگساز و نوازنده فوق العاده دیگر پیدا کرد که همکاریشان منجر به خلق آثار درخشانی شد. بعد از ساختن موسیقی فیلم «دلشدگان» علیزاده و شجریان آخر دهه هفتاد آلبوم بسیار موفق «زمستان است»، با شعر مشهور مهدی اخوان ثالث را منتشر کردند. این آلبوم، در مقام داد و بیداد (دو گوشه متفاوت از هم) اجرا شده که از طرحها و ابداعات حسین علیزاده است. او در آلبوم «شب، سکوت، کویر» برای اولین بار با کیهان کلهر همکاری می کند و نوای سحرآمیز کمانچه کلهر با صدای استاد آواز ایران با استقبال مخاطبان همراه می شود. دهه هشتاد ده های است که شجریان در آن بیشتر بازخوانی آثار قدیمش را داشته و به نوعی دوره رکود وی بوده است. سه چهره پنهان شجریان وقتی شجریان اهل موسیقی را دلخور می کند البته لقب استادی برای شجریان به این معنا نیست که همیشه مخاطبانش تاییدش کرده اند یا همواره کارهای برجسته و ویژه ای منتشر کرده است. همکاری وی با ارکستر بزرگی که مجید درخشانی سرپرستی اش را برعهده داشت(گروه شهناز)، خیلی مورد توجه قرار نگرفت. در حقیقت آثاری که وی با گروه شهناز اجرا کرد چون با همکاری هایش با گروههای عارف و شیدا در سالهای قبل مقایسه می شد، ناامیدکننده به نظر می رسید. جدا از همه اینها استفاده از سازهایی که خود شجریان ابداعشان کرده بود داد بسیاری از دستاندرکاران موسیقی و به خصوص آهنگسازان و نوازندگان را درآورد. سه چهره پنهان شجریان شهرآشوب، صراحی، ساغر، کرشمه، سبو، تندر، باربد و ارغنون سازهای ابداعی شجریان هستند که وی در اردیبهشت ۱۳۹۰ در نمایشگاهی در تهران این سازها را رسما به نمایش عمومی درآورد. اهل فن و کسانی که خودشان در کار ساخت ساز هستند معتقد بودند که نمی شود به این سادگی ساز ساخت. بسیاری بر او خرده گرفتند که معرفی ساز تازه، نیازمند بحثها وتجربه های فراوانی دارد. حسین علیزاده که در اواخر سال ۱۳۸۹ تور کنسرتهای بداهه نوازی خود در ایران را برگزار می کرد، در جریان برگزاری یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی اش، انتقاداتی را متوجه سازهای ابداعی استاد شجریان وارد کرد. سه چهره پنهان شجریان انتقاداتی که هر چند برای نخستین بار گفته نمی شد اما این بار این او بود که دیدگاهش را درباره سازهای ابداعی بیان می کرد. علیزاده با بیان اینکه با تغییر شکل ظاهری سازها، اتفاق تازهای در موسیقی ایران نمی افتد، ابراز داشت: «این حرکات که معمولاً سبب می شود تا مخاطب عام به آن علاقه نشان داده و آنچنان جذب شکل و شمایل این ساز می شود که دیگر اصول مهمتر موسیقی مانند خلاقیت هنرمند را از یاد برده و تنها تحت تأثیر شکل این سازها قرار می گیرد.» محمدرضا لطفی هم با لحنی انتقادی نسبت به سازهای شجریان گفت: «در قدیم دو نظر برای ساز بوده است: نخست آنکه ساز ساده باشد و زیاد تزیینی نشود بعد از آن، ساز می تواند تزیینی هم باشد.» او سازهای شجریان را در واقع سازهایی فقط تزیینی ارزیابی کرد. منبع: برترین ها تصاویر: جام فرهنگی