Skip to Content

«شورای آتلانتیک»:

آمریکا ۲ تیپ رزمی را منحل و هزینه‌اش را صرف مقابله با توان موشکی ایران کرده است


پایگاه تحلیلی «شورای آتلانتیک» نوشت: ایالات متحده دو تیپ رزمی خود را منحل کرده و هزینه آن را صرف نیروی دریایی و استقرار موشک‌های ضدبالستیک برای مقابله با توان موشکی ایران کرده است.

به گزارش میبد خبر پایگاه تحلیلی «شورای آتلانتیک» در مطلبی به قلم «هارلان اولمان»، در تحلیل رویکرد تازه آمریکا می‌نویسد: اوباما با سفر به منطقه آسیا پاسفیک بر چرخش استراتژیک دولت خود به سوی آسیا تاکید کرده است. در این مقاله ما به انتقاد از این چرخش نادرست و تغییر در دیپلماسی آمریکا می‌پردازیم که سبب شده است تا هم دوستان و متحدان آمریکا رنجیده خاطر شوند و هم چین. در همین راستا پنتاگون تلاش کرده است تا اثرات منفی این چرخش بر روی روابط عمومی آمریکا را به حداقل برساند اما علی‌رغم این کار همچنان نقاط ضعف آشکار و خطرناک این چرخش که به جای تاکید بر ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی بر ابزارهای نظامی تاکید می‌کند بر جا مانده است. برای این کار نام این سیاست آمریکا را تبدیل به «موازنه نو» کرده است.   خطرناک‌ترین بمب‌های ساعتی موجود در شمال افریقا، خاورمیانه، ایران و مرز افغانستان و پاکستان هستند که هر آن احتمال انفجار آنها وجود دارد.   تنش‌های موجود در دریای جنوب و شرق چین بر سر اختلافات مرزی چندین کشور را در بر می‌گیرد که بعید است تبدبل به جنگ شود. چرا که با وجود اینکه چین بودجه دفاعی و توان نظامی خود را افزایش داده است اما همه همسایگانش دوست و متحد چین نیستند و خود دارای توان نظامی همسنگ (یا در حال رشد) می‌باشند از جمله هند که دارای ارتشی بزرگ و مجهز به سلاح هسته‌ای است.   در اروپا نگرانی‌ها در مورد این چرخش کاملا مشهود است و آنها بعلاوه، مسائلی چون رکود اقتصادی و نامشخص بودن آینده یورو و بدهی بزرگ کشورهای جنوب اروپا را در برابر خود می‌بینند. در واقع باید گفت همه اعضای اروپایی ناتو در حال کاهش هزینه‌های دفاعی خود هستند. ایالات متحده نیز دو تیپ رزمی خود را منحل کرده و هزینه آنرا صرف نیروی دریایی و اسقرار موشکهای ضد بالستیک برای مقابله با توان موشکی ایران کرده است.   بعلاوه اقدامات روسیه همچنان دردسرآفرین است. حال با این اوضاع و احوال باید پرسید دولت اوباما برای رفع مشکلات استراتژیک ناشی از این چرخش که می‌تواند چین را با ما دشمن کند، اروپا را از ما دور و انسجام ناتو را به خطر اندازد چه کرده یا چه خواهد کرد؟ پاسخ این پرسش با توجه به اینکه ما نیروهای خود را کاهش داده و بودجه دفاعی را کم کرده‌ایم الزاما افزایش هزینه‌ها نمی‌باشد. بلکه راه‌کار اصلی در این میان توجه به ابزارهای اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک است.   نخست آنکه افزایش روابط نظامی می‌تواند باعث شود تا احتمال تبدیل چین به یک دشمن کاهش یابد. در سال 1972جان وارنر فرمانده نیروی دریایی ایالات متحده که کمی بعد از طریق حزب‌جمهوریخواه و از ایالت ویرجینیا وارد سنا شد پیمان مناقشات دریایی میان نیروی دریایی ایالات متحده و شوروی را برقرار کرد. بدین ترتیب احتمال برخورد ناخواسته نیروی دریایی دو کشور و تبدیل آن به یک بحران تمام عیار از آن نوعی که در بحران موشکی کوبا در سال 1962 رخ داد پیشگیری شد.   این پیمان در کنار پیمان ضد موشک‌های بالستیک و مذاکرات محدودسازی تسلیحات راهبردی و توافق کاهش زرادخانه‌های هسته‌ای سبب شد تا از تشدید جنگ سرد جلوگیری شود. شاید چین تمایلی به امضای نسخه تازه پیمان برخوردهای دریایی نداشته باشد شاید هم داشته باشد. اما مذاکرات غیررسمی می‌تواند نقطه خوبی برای شروع باشد. پس از آن و در صورت مقبول افتادن مذاکرات می‌توان دیگر کشورهای علاقمند و دارای نیروی دریایی مانند کره‌جنوبی، ژاپن، فیلیپین و شاید تایوان راهم وارد پیمان نمود. درست همان کاری که با شوروی کردیم.   در مورد ناتو و اروپا می‌توان راه دیگری در پیش گرفت. مثلا در زمان جیمی کارتر، وزیر دفاع هارولد بران بود که او رابرت کومر سفیر (معروف به باب جوشکار)را به عنوان مشاور ویژه خود در مورد ناتو برگزید. کومر دارای سابقه‌ای طولانی در خدمات دولتی بوده که آخرین آنها نیز پست سفیر آمریکا در ترکیه می‌باشد.   جالب است بدانید که روز اولی که او به ترکیه فرستاده شد اتومبیلش در یک آشوب خیابانی گرفتار شد و آتش گرفت. کومر خود به مزاح می‌گفت که این آشوبگران ترک نبودند که اتومبیلش را آتش زدند بلکه این کارکنان سفارت بودند که چون شهرت آتشین‌مزاجی جناب سفیر را شنیده بودند پیش‌دستی کرده‌اند (او معروف بود به باب جوشکار).   پس می‌توان گفت ما نیاز به یک مشاور ویژه داریم که درجه، تجربه و اعتبار لازم برای تقویت روابط ما با اروپا و ناتو را داشته باشد. او می‌تواند ارتباطی مستقیم میان واشنگتن با بروکسل برقرار کند و سبب شود تا تعهد آمریکا نسبت به اروپا و متحدانش مورد تاکید قرار بگیرد.   در این میان آنچه که اهمیت دارد برداشتی است که متحدان ما از رفتارهایمان دارند پس می‌توان مثلا شمار بیشتری سرباز در اختیار ناتو قرار داد یا کمی بودجه دفاعی را افزایش داد. باید نشان داد که اروپا و ناتو همچنن برای دفاع از غرب نقشی مهم را بر عهده دارند. شخصیتی نام آشنا همچون باب کومر می‌تواند چنین وظیفه‌ای را بر دوش بگیرد.   اخرین مسئله این است که آمریکا باید رویکرد خود را از رقابت نظامی به سوی همکاری اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک تغییر دهد. برای این کار سازمان‌های منطقه‌ای فراوانی وجود دارد مانند سازمان تازه شکل گرفته «همکاری کشورهای دو سوی اقیانوس آرام» و سازمان همکاریهای شاگهای که در آن نه تنها چین بلکه روسیه و بسیاری کشورهای دیگر عضویت دارند که بار دیپلماتیک آنرا به شدت افزایش می‌دهند.   مهمترین مسئله در این ارتباط آن است که کاخ سفید می‌باید در این راستا یک رویکرد کاملا شفاف در پیش گیرد تا بستر لازم برای اتخاذ چنین اقداماتی فراهم گردد. چه درست و چه غلط این چرخش در سیاستهای آمریکا در اسیا به عنوان نظامی‌گری و رقابت ژئواکونومیک و استراتژیک تعبیر شده است. چین از ما رنجیده است و به شکلی کاملا بی‌دلیل در برابر ما جبهه گرفته‌است و متحدان ما در آسیا و بویژه در اروپا احساس نگرانی می‌کنند.



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.