همایش شخصیت شناسی امام خمینی(ره) در پایتخت ایتالیا با سخنرانی روحانی جوان میبدی
به گزارش "میبدخبر"، این همایش که در رم و با حضور صاحبنظران و اساتید دانشگاه و نویسندگان و دانشمندان ایتالیا برگزار شد، حجت الاسلام دکتر ابوالفضل امامی روحانی جوان میبدی با سخنرانی خود به تبیین ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره) پرداخت.
همچنین از دیگر موضوعات ارائه شده در این همایش، معرفی شخصیت امام خامنه ای بود که با استقبال زیاد حاضرین و با کف زدن طولانی و غیرعادی همراه بود.
در زیر متن همایش بهمراه فیلم گزارش آن آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
تداوم حرکت امام خمینی در رهبری امام خامنه ای
حجت الاسلام دکتر ابوالفضل امامی میبدی
حاشیه: کف ممتد حاضرین پس از سخنرانی به مدت چند دقیقه.
انقلاب اسلامی ایران؛ انقلاب یا رفرم؟
این که گفته می شود رفرم بدون خشونت و کشتار است و انقلاب همراه با خشونت و کشتار است؛ حرف خیلی دقیقی نیست. اگر گروهی مهاجر به سرزمینی هجوم بردند و با قهر و غلبه بر بومیان آن منطقه پیروز شدند و بعد این حکومت دست به اصلاحاتی زد که طی آن میلیونها سرخ پوست که صاحبان واقعی آن سرزمین بودند، کشته شدند، آیا جز این است که کار آنها در چارچوب حکومت و با استفاده از ابزار قدرت حاکمیت صورت گرفته است؟ و این چیزی است که در تعریف رفرم می گنجد. پس می بینیم که رفرم ها گاهی خشن ترین و خونبارترین فجایع تاریخ را رقم زده اند. در واقع برخی رفرم ها هر چند که در چارچوب حکومت است، اما در حقیقت کودتا خونین و خشن حکومت بر ضد مردم است.
در مقابل، گاهی انقلاب با این که سبب دگرگونی عمیق و وسیع می شود، اما بر محور خشونت و کشتار نیست. انقلاب اسلامی ایران با وجود این که بیش از هر انقلاب دیگری در معرض خشونت و کشتار بود، اما به سبب رهبری الهی امام خمینی، در حقیقت انقلابی مسالمت آمیز بود.
انقلاب اسلامی ایران در چه شرایطی پیروز شد
بعد از مدیریت و امامت حضرت عیسی تا زمان مدیریت و امامت پیامبر خاتم (ص) تقریبا تمام حکومت ها فاقد صلاحیت لازم برای فرمانروایی بوده اند. پس از حکومت حضرت محمد (ص) نیز تنها در مدت پنج ساله حکومت امام علی (ع) حاکم الهی و دارای صلاحیت حکومت کرد. در غیر این از موارد، بارها به اسم دین، چنان ستمی بر زمین رفت که قابل بیان نیست؛ مثلا برخی مدعی اسلام به اسم دین، به خانه دختر پیامبر اسلام حمله کردند و در آن را آتش زدند و نوه پیامبر (امام حسین ) را در کربلا با لبان تشنه سربریدند و سرش را بر نیزه کردند؛ حتی در پاسخ به درخواست آب برای کودک شش ماهه وی، تیر سه شعبه به گلی آن کودک زدند.
همان مدعیان اسلام بعداً به اسم دین به اروپا حمله کردند؛ بی شک اگر اسلام راستین مانع چنین حمله ای به اروپا بود و اول این اسلام را و حامیان آن را به نحو فجیعی کشتند تا راه برای ترویج اسلام غیر حقیقی باز شود.
مشابه این مساله در مسیحیت نیز از سوی برخی دنبال شد و به اسم دین حرمت دین و جان انسان ها را بر باد دادند. این مساله پس از رنسانس، با سیان نمایی مفرط سردمداران عصر روشنگری همراه شد و چنان درباره قرون وسطا سیاه نمایی کردند که بشر غربی برای همیشه قرون وسطی را مثل جهنم می بیند و حاکمیت دینی را مثل آتش جهنم تصور می کند و سکولاریزم قانون قطعی و بهشت سیاست ورزی می پندارد. در حالی که باید بین حکومت به اسم دین و حکومت دینی تفکیک کرد. همان طور که باید حکومت به اسم انسان و حکومت انسانی را تفکیک کرد و نمی توان گفت که چون برخی مدعی انسانیت ستم کردند، پس انسان دیگر اجازه حکومت ندارد.
توصیه ماکیاولی که در عمل روش همواره ی عموم زمامداران غیر الهی بود، به نهادینه شدن قربانی اخلاق در زیر قدمهای سیاست انجامیده بود، گذشته بود.
موج اول سکولاریزم جدای سیاست از دین بود، سپس مواج دوم یعنی جدایی همه امور فرهنگی و اقتصادی و اخلاق (جنسی) از دین صورت گرفت و پس از مدتی موج سوم یعنی تبعیت دین از سیاست نیز در غرب دور و میانه آغاز شد. ابتدا سیاست در خدمت دین بود، سپس سیاست از دین جدا شد و بعد هم سایر ابعاد دین را از آن جدا کردند و در نهایت اعلام کردند که باقیمانده دین هم باید سیاسی شود و اینک دین یا نباید باشد یا باید در خدمت سیاست باشد.
تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، تقریباً این سه موج در غرب دور و اروپا کامل شده بود و در شرق نیز در حال تحقق بود. سیطره رسانه های جمعی از جمله رادیو و تلویزیون و روزنامه ها نیز به نهادینه شدن این مسائل کمک بسیاری کرده بود. نظام های تعلیم و تربیت جدید؛ مانند مدارس سکولار نیز وسیله قدرتمندی در تعمیق این باورها بود. از سوی دیگر مدرنیزم که برآینده همه تغییرات پس از رنسانس بود، قدرت صنعتی حیرت آور خود را به رخ همه می کشید و آن را محصول اعتراض در برابر دین می دانست. و همه این امور در خدمت فرویدیزم جنسی و فحشا و زدودن ارزش های الهی و جایگزین کردن ارزش های شیطانی به اسم ارزش های انسانی بود.
از سویی کور سوهای امید بشر در برابر کاپیتالیزم را جریان سوسیالیزم با قدرت شگفت آوری متحد کرده بود و در کمتر از یک قرن نصف مردم و دولت های جهان را تسخیر کرد.
مردم ایران از سوی تحت فشار ظلم شاه وابسته به غرب بودند و از سویی تحت مکش جاذبه های تفکر سوسیالیزم قرار داشتند؛ دولت بسیار ثروتمند ایران نیز به عنوان پایگاه اصلی و مهمترین همپیمان آمریکا و غرب در آسیا بود و هر گونه حرکتی موافق منافع ایران و مغایر با منافع غرب را به شدت سرکوب می کرد.
از سوی دیگر، علمای شیعه هیچ سابقه حکومت داری در طول تاریخ نداشتند و رهبر همین نهضت اسلامی نیز از سوی رژیم سرکوبگر شاه، 15 سال به کشورهای دیگر تبعید و تحت مراقبت بود. افراد برجسته و مؤثر انقلابی نیز شناسایی شدند و در زندان و تحت سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتند که برخی نیز کشته شدند. رژیم سرکوبگر وابسته به غرب، زهر چشم شدیدی هم از مردم گرفته بود.
این شرایط سخت ترین وضعیت قابل تصور برای تحقق یک انقلاب دینی اسلامی در طول تاریخ بوده است. آن هم انقلابی که شعار رسمی آن در شرایط شدید دو قطبی جهان، نفی وابستگی به هر دو قطب شرق و غرب و اعلام استقلال مطلق سیاسی و تصمیم گیری باشد.
هر یک از موانع بسیار قدرتمند برشمرده شده در برابر انقلاب اسلامی ایران، بهترین دلیل موجه برای شروع نشدن انقلاب و به انجام نرسیدن یک حرکت فراگیر، عمیق، مسالمت آمیز، مستقل، ماندگار و بر اساس ارزش های اخلاقی، انسانی و دینی بود.
امام خمینی مردی روحانی و عارف بود که علوم سیاسی و استراتژیک امروزی را از هیچ دانشگاهی نیاموخت. او 15 سال از عمر خود را در تبعید گذراند، او هیچ تجربه یا کار ورزی عملی سیاسیِ نداشت و در حوزه علمیه قم، مشغول درس بود. به راستی چه نبوغ و بصیرت و ایمانی، این مرد را وا داشت که در سخت ترین شرایط تاریخی، به بزرگترین انقلاب تاریخ بشر دست بزند و بر خلاف محیط تحت سانسور رسانه ای، مردی درجه یک مورد تحلیل اندیشکده های درجه یک مطالعات استراتژیک در قرن 20 تبدیل شود! اما قرن 21 قرن کیست؟
او هم زمان هم مردم سازی کرد، هم نخبه پروری کرد، هم نهاد سازی کرد، هم انقلاب کرد و کشورسازی کرد، هم دولت سازی کرد و هم شرایط بسیار سنگین شورش های داخلی تحریک شده از طرف غرب و شرق را مدیریت کرد و هم جنگ هشت ساله را مدیریت کرد و هم به مردم محروم داخل کشور رسید و هم میلیونها نفر پناهجوی افغانی را در شرایط جنگ و تحریم در کشور خودش میزبانی کرد و هم جریان هایی مثل حزب الله لبنان را تربیت کرد و هم مردمی بودن انقلاب را در جمهوریت و ساختار قانون اساسی و انتخابات نهادینه کرد و هم با قدرت اعلام کرد که از تمام جریان های آزادیخواه مسلمانان و غیر مسلمانان جهان حمایت خواهد کرد.
آیا این پدیده معجزه مانند، اتفاقی و خود ساخته بود؟ اسکاچپل پس از مشاهده این پدیده حیرت انگیز، نظریه پیشین خود درباره ماهیت خود ساخته و خود باخته انقلاب ها را به روشنی عوض کرد.[1]
همه این اتفاقات به شکلی حیرت آوری مسالمت آمیز دنبال شد و کمترین میزان کشتار را در پی داشت. یک معمار بزرگ چنین بنایی را با کمترین هزینه قابل تصور و حیرت انگیزترین و دیدنی ترین و مستحکم ترین شکل بنا نهاد؟ او چه کسی بود؟ او نائب امام زمان (عج) بود. او «ولیّ فقیهی به نام امام خمینی» بود.
امام خامنه ای امتداد امام خمینی
شاید سخت ترین کار وی، تربیت فردی بود که بتواند پس از وی، ین انقلاب را با همه عظمت حفظ کرده، گسترش دهد و الگوی عملی ملت های مسلمان و آزادیخواهان شود. مردی که این انقلاب را در مدت سه دهه چنان رهبری کرد که به قول وزیر خارجه وقت آمریکا اسبق آمریکا و از نظریه پردازان آمریکا، خانم «کاندولیزا رایس» در گفتگو با رویترز «رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهنها با صرف بیشترین بودجه ها در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفتهاند، با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.»[2]
در مقاله مؤسسه کارنگی برای صلح نویسنده مخالف ایران و آیت الله خامنه ای در بررسی شخصیت آیت الله می نویسد: «شاید در دنیا هیچ رهبری نباشد که به اندازه آیتالله خامنهای برای مسائل جاری جهان اهمیت داشته باشد، اما در عین حال، تا این حد هم برای جهانیان ناشناخته باشد».[3]
اینک برای درک مقام این رهبر بی نظیر جهان به یک مثال کاملا روشن و عینی اشاره می شود تا مشخص شود که امام خامنه ای ایران را از موقعیت بردگی برخی کشورهای غربی، به موقعیت رقابت شرافتمندانه با ابرقدرت های جهان کشانده است.
نخست لازم است بدانیم که معیار ارزیابی قدرت، نباید معیار رئالیستی باشد؛ یعنی معیار قدرت ظاهری به ویژه نظامی گری مبتنی بر تجهیزات نظامی است.
بر اساس معیارهای رسمی تعریف قدرت گفته می شود که ایران قدرت منطقه ای است. پس از قدرت منطقه ای، قدرت بزرگ قرار دارد و پس از آن ابر قدرت. معیار این سطح بندی از قدرت، نگاه رئالیستی قدرت ظاهری مبتنی بر تجهزات نظامی است.
اما ما می خواهیم نشان دهیم که ایران بر اساس معیارهایی که در میدان عمل تعیین کننده است، به برکت رهبری امام خامنه ای، قدرت برتر جهان است.
مؤلفه های اصلی قدرت مزبور، بصیرت و شناخت، ایمان به خداوند و روز قیامت و خدمت به مرد. ترکیب این مؤلفه ها قدرت زیادی را ایجاد می کند.
راه اعمال این قدرت نیز نظامی گری نیست. از همین رو، معجزه پیامبر خاتم به جای اژدها شدن عصا یا مواردی از این قبیل، از سنخ کلام و کتاب است. این روش در سیره امام خامنه ای هم است و ایشان اخیراً از مفهومی به نام «جهاد کبیر» رو نمایی کردند. جهاد کبیر یعنی تلاش برای معرفت افزایی بر اساس قرآن و معارف صحیح و به هیچ وجه به سمت جنگ مسلحانه نرفتن. در این راستا ایشان برای خدمت به مردم اروپا، نامه ای فراهم آورده است که ما این نامه که بهترین وسیله بازیابی قدرت غرب است، در حاشیه این نشست عرضه کرده ایم.
علاوه بر دو نامه ای که امام خامنه ای برای جوانان غربی نوشته است، خود پیشرفت هایی که در ایران محقق شده است، یک الگوی عملی روشن برای همه کشورها و همه جنبش ها ایجاد کرده است.
امام خامنه ای با به راه انداختن جنبش علمی در ایران تحت تحریم شدید، سرعت رشد علمی ایران را به 11 برابر متوسط رشد علمی جهان رساند. از فناوری نانو تا فناوری صلح آمیز هسته ای تا فرستادن موجود زنده به فضا و پناه گاه ملت ها و مردم مستضعف دنیا بودن.
امام خامنه ای در طول تحریم های شدید مالی غرب دور و برخی از کشورهای غرب میانه در حوزه سیاسی و اقتصادی و بر ضد ایران، همواره با سیاست شرافتمندانه و اخلاقی، انسانی و دینی، چشم امید کشورها و جریان های آزادی خواه شده است.
برای آنکه شعاری نبودن عظمت رهبری امام خامنه ای روشن شود و مردم جهان ایشان را بشناسند، یک مقایسه ساده در صحنه میدانی انجام می دهیم:
مقایسه سرنوشت اکراین مورد حمایت روسیه و سوریه مورد حمایت ایران
دولت اکراین دولت قانونی و منتخب مردم با رأی اکثریت و انتخابات سالمی بود که جناح رقیب برگزار کرده بود. با این حال همان جناح برگزار کننده انتخابات بعد از گذشت یکی دو سال از عمر دولت قانونی متمایل به روس، با تحریک برخی در غرب، دست به شورش خیابانی زدند و در زمان بسیار کوتاهی، دولت حامی روس را در کشوری که به نحوی حیاط خلوت امنیتی روسیه بود ساقط کردند و روسیه هم با همه توان و نفوذ سنتی و دیگر مسائل، توان دفاع از دولت قانونی نداشت و اکراین به دامن رقبای سرسخت روسیه در غرب و ناتو افتاد. در حالی که اکثریت مردم در پای صندوق های رای مشخص کرده بودند که روس گرا هستند.
این مساله را مقایسه کنید با سوریه: آ. در اکراین بحث رقیب در میان بود و در سوریه بحث دشمن سرسخت و کینه جو. در اکراین فقط عداه ای از مردم به تحریک برخی در غرب، دست به آشوب زدند ولی در سوریه علاوه بر اقلیتیی از مردم، تروریست های سایر کشورهای جهان هم به آن جا اعزام شدند. اگر شکل مخالفت در اکراین عموماً غیر مسلحانه بود، پیشرفته ترین سلاح های غربی در دست تروریست های بومی و وارداتی سوریه قرار گرفت.
اگر در اکراین روسیه حامی دولت قانونی اکراین بود و قدرت بزرگ جهان یا یکی از ابرقدرتها در حوزه نظامی است، حامی سوریه ایران بود که به زعم خیلی ها حتی قدرت بزرگ هم نیست و یک قدرت منطقه ای است (البته این سخن، چنان که خواهیم دید، نادرست است). اگر روسیه مرز مشترک با اکراین داشت و اکراین به مدتها جزئی از روسیه بو، سوریه نه مرز مشترکی با ایران داشت و نه جزئی از خاک ایران بود.
تروریست ها در سوریه به سرعت بخش های زیادی از سوریه را با ترور و آدم کشی وحشیانه ای به تصرف درآوردند و پنج سال مداوم با حمایت برخی همسایگان عضو ناتو و کشورهای گوناگون عربی و برخی غربیها، حتی از سلاح شیمیایی هم استفاده کردند، جنگی که در سوریه رخ داد اگر در هر کدام از کشورهای عربی یا حتی غربی رخ می داد، سرنوشت شان دیر یا زود مانند اکراین بود. و بی شک اکراین اگر مورد چنین حملاتی قرار می گرفت کمتر از یک هفته سقوط می کرد.
اما ارتش سوریه در این مدت نه تنها ضعیف نشد، بلکه به یکی از ارتش های قوی عربی تبدیل شده است. همزمان سوریه به جای اعلام محدودیت در شرایط جنگ داخلی، از نظر دموکراتیک کاملا بازتر هم شده است و با مخالفان گفتگو کرده است و خیلی ها نیز به آغوش کشور برگشتند.
به نظر شما چه عاملی سوریه در جنگ نیابتی (Proxy War) کشورهای مرتجع عرب و فلان کشور اشغالگر و نیز برخی در غرب دور و غرب میانه، مانع تحقق سرنوشت اکراین در سوریه شد؟ بی تردید حمایت ایران مؤثرترین نقش را داشت و ایران نیز روسیه را وارد حمایت از جریان مقاومت کرد و در تمام مدتی که روسیه وارد نبرد نشده بود، دولت سوریه با حمایت ارتش و مردم خود و ایران، تسلیم نشد و موفقیت هایی هم به دست آورد.
همین اتفاق در عراق هم رخ داد و در یمن هم در حال تجربه شدن است و بی شک یمن پیروز خواهد شد و عربستان و هم پیمانان منطقه ای و غربی اش شکست خواهند خورد.
صرف نظر از ادعاهای نظریه پردازان غربی و رسانه های تبلیغاتی غربی، حالا شما بگویید که ایران قدرتمندتر است یا روسیه؟ ایران قدرت مند تر است یا جهان غرب؟
راه نجات جهان از ظلم و ستم کنونی، بیداری و پناه بردن به مقاومت شرافتمندانه و مسالمت جویانه و اخلاق محور و دینی است که رهبری این جهان در دست کسی نیست جز امام خامنه ای و این مساله ای نیست که مبتنی بر نظریه پردازی و ادعا و خیالبافی و تبلیغات رسانه ای باشد. ما از صحنه واقعی رخدادهای استراتژیک جهان برای شما سخن گفتیم.
چنین رهبری بزرگترین سرمایه جهان در عصر حاضر است. جملات عجیبی که کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل در مقایسه بین امام خامنه ای و ژاک شیراک و هلموت کهل گفته است بسیار تأمل برانگیز است. در پایان یک جمله از پوتین درباره امام خامنه ای نقل می کنیم: پوتین در سفری که به ایران داشته بود، می گوید که من مسیح علیه السلام را ندیدم اما اوصافی که در خامنه ای دیدم، حضرت مسیح را برای من تداعی کرد. این سخن یک رئیس جمهور بزرگ جهان است که البته بی شباهت به اعتراف کاندولیزا رایس و مقاله موسسه کارنگی آمریکا نیست.
آنچه گفته شد برای بازیابی امید بود که در سخت ترین شرایط نیز می توان با رهبری درست مسائل و همراهی مردم، نتیجه گرفت.