شرافت و غیرت درسآموختگان مکتب سیدالشهدا(ع)
شهادت سردار حسین همدانی در سوریه هرچند از یکسو نظام و ملت را در داغ فقدان این مجاهد عالیمقام فرو برد، اما از سوی دیگر، فرصتی دوباره فراهم کرد تا همگان بتوانند این مدافعان راستین عزت و غیرت ملی را در محک واقعیتها به ارزیابی بنشینند؛ آن هم در روزهایی که برخی به زیرسؤال بردن مواضع غیرتمندانه فرزندان امتحانداده ملت در نهادهای انقلابی و رسانههای ارزشی مشغولند و نگرانیهای آنان از توطئههای دشمنان را نادیده میگیرند. و به راستی چه ملالآور است که برخی با شمشیر درشتگویی به جنگ مجاهدان امتحانداده در نهادهای انقلابی رفته و میروند؛ نهادهایی از جنس سپاه پاسداران که خدمتگزاران در آن در زمره مخلصترین فدائیان ملت و نظام اسلامیِ به شمار میآیند. و اگر جز این بود، چه ضرورتی داشت سردار حسین همدانی علیرغم چند دهه مجاهدت در دوران دفاع مقدس و پس از آن، در این سن 65سالگی همچنان جامه رزم بر تن داشته باشد و برای دفاع از عزت و کیان اسلامی فرسنگها دورتر از مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی، به مصاف گروههای تکفیری بشتابد؟! مگر حبیب سپاه اسلام، همچون دیگران، عشق همسر و فرزند نداشت؟!
اگر نبود شرافت و غیرت این درسآموختگان مکتب سیدالشهدا(ع) و تعهدشان برای پاسداری از مصالح عالی و منافع ملی همکیشان و هموطنانشان، چه ضرورتی داشت که سردار اسکندری عزیز، در سنین بازنشستگی بار دیگر لباس رزم بپوشد و به عرصه دفاع از عزت و شرافت اسلام و انقلاب بشتابد؛ عرصهای که فرجام آن، «ذبحشدن» ناجوانمردانه در سوریه با دشنه دستپروردگان شیطان بزرگ بود.
خوب است کسانی که با بیان و قلم خود، به تصریح و تلویح، در حق این مجاهدان پرافتخار جفا روا میدارند، توضیح دهند که خود در مقایسه با مجاهدتهای امثال سردار شهید همدانی چه خدمتی به مردم و میهن خویش کردهاند!
برای اینان دشوار است عمق خلوص و شرافت مجاهدانی از جنس سرداران شهید «حسین همدانی»، «محمدعلی اللهدادی»، «عبدالله اسکندری»، «حمید تقوی» و «قهاریسعید»ها را درک کنند؛
اینان چه میدانند که شهید قهاریسعید در اجلاس کنگره شهدا گفته بود: «ای شهدا شما بخواهید که من سال دیگر، ۴ اسفند با شما باشم» و دقیقاً سال بعد عصر جمعه چهارم اسفند به شهادت رسیده بود!
آنها هرگز عمق سخن شهید اللهدادی را درک نمیکنند که میگفت: «تنها راه برای حفظ ارزشهای انقلاب، در راس امور قرار داشتن ولایت فقیه است و اگر انحرافاتی مشاهده شود به این دلیل است که یا ولایت فقیه شناخته نشده و یا تنها گذاشته شده است.»
برای این گروه درک این واقعیت از همسر فداکار شهید کجباف، دشوار است که وقتی خبر شهادت همسرش در مصاف با داعشیها را دریافت کرد و زمزمههایی مبنی بر لزوم پرداخت پول به تروریستها برای تحویل پیکر مطهر همسرش را شنید، مردانه فریاد برآورد که «اگر بناست پیکر شهید کجباف با گروگانهای داعش عوض شود یا مبلغی ولو یک دلار از طرف دولت برای بازگشت پیکر شهید به تکفیریها پرداخت شود تا تروریستها با این پول علیه شیعه اقدام کنند به هچ وجه راضی نخواهم بود.» این همان شیرزن خوزستانی است که گفت: «اگر بنا باشد برای بازگشت پیکر شهید با تکفیریها معامله شود سرمطهر شهید را مانند اموهب در واقعه کربلا به سوی خودشان پرتاب میکنم.»
برخی برای سنجش شرافت هموطنانشان، تکرارنشدن فلان دولت و بهمان رئیسجمهور را معیار قرار میدهند؛ و حال آنکه خود باید در کلاس درس این مجاهدان وارسته زانوی ادب و تلمّذ برزمین نهند و پاسداری از «عزت و شرافت ملی» را در مکتب این ستارگان پرفروغ تعلیم ببینند؛ ستارگانی که تعهد و دلسوزیشان برای عزت و شرافت هموطنانشان را با رشادتهای شگفت و اهدای جان در خطوط مقدم نبرد با دستپروردگان شیطان بزرگ به اثبات رساندهاند.