Skip to Content

گشت و گذار در مسکن مهر؛

«تقویم» دولت سه سال است «مهر» ندارد/ کشف اتفاقی عجیب: فروش یک خانه به دو خانواده +عکس


مالک یکی از واحدهای مسکن مهر می‌گوید، یکی از شرکت‌ها به صورت شبانه، یک واحد را به دو خانواده واگذار کرده و این خانه‌ها، یک مالک دارد و یک ساکن! حالا صاحب اصلی خانه مانده و پولی که از جیبش رفته!

به گزارش " میبد خبر "؛ به نقل از خبرگزاری مشرق، «خیلی دور، خیلی نزدیک» حکایت همان‌هاست که اگرچه فقط سی و سه کیلومتر از جنوب غرب پایتخت خارج می شویم و تابلوهای شهر جدید پرند یا همان «پایتخت مسکن مهر» را در مقابل چشمانمان می بینیم، اما آنچنان درگیر مشکلات و کمبودها و بی‌توجهی‌هاست که می‌توان مطمئن بود «آنچه البته به جایی نرسد فریاد است»؛ حداقل با برخی مسئولان فعلی ...

 
ورودی شهر با حضور دانشجوهایی که از دور و نزدیک برای ادامه تحصیل به این شهر می‌آیند چهره‌ای شاداب به خود گرفته است. قسمت‌های قدیمی‌تر شهر یا همان فازهای قدیمی حالا پر جنب و جوش اند و زندگی برای مردم شهر در جریان است.
 
اگرچه در طول چند سال گذشته نشانی از طرح‌های توسعه‌ای پرند به چشم نمی‌خورد و امکانات زیر بنایی و روبنایی که در گذشته مسئولان بارها وعده ایجاد آن را داده بودند، هنوز در مرحله طرح ریزی است! اما مناطقی از شهر که قرار بود خانه‌های مسکن مهر در آنها توسعه یابد بیش از سایر قسمت های شهر مهجور باقی مانده است.
 
از مناطق مرکزی شهر که می‌گذری، هنوز خبری از دریاچه مصنوعی که در طرح اولیه شهر آمده بود و قرار بود هوای شهر را تلطیف کند نیست. از دریاچه و تلطیف هوا که بگذریم جای خالی بیمارستان و بسیاری پیش نیازهای زندگی در این شهر هنوز خالی است.
 
 
 
هنوز بانک‌ها که برای ایجاد شعبه در خیابان‌های پایتخت با هم رقابت سنگینی دارند، میل و رغبتی برای ایجاد شعبه در پایتخت مسکن مهر ایران پیدا نکرده‌اند و به جز سه شعبه بانک و دو خودپردازی که دو بانک خصوصی در این شهر نصب کرده‌اند دیگر نشانی از خدمات بانکی دراین شهر بزرگ به چشم نمی‌خورد.
 
پرسه در میان مسکن مهر نشینان مرفه نشین!
 
با تمام این تفاسیر اما ساکنان مناطق قدیمی تر شهر جدید پرند از امکانات بیشتری برخوردارند و مسکن مهر نشین‌ها هنوز شرایط سختی را پشت سر می گذارند.

 

بخشی از شهر که به "کوزو" معروف است وضعیت نسبتا بهتری نسبت  به سایر قسمت های مسکن مهر نشین دارد. مردم منطقه طوری از امکانات رفاهی صحبت می‌کنند که هر شنونده‌ای از مقایسه آن با امکانات شهرهای بزرگ و قدیمی خجالت زده می شود. داشتن نانوایی،مدرسه و میوه و تره بار و یا امکان سوار شدن به تاکسی در خیابان های کوزو!
 
اما وقتی بیشتر پای صحبت هایشان می نشینی، مشکلات زیادی دارند که هنوز اقدام خاصی برای رفعشان صورت نگرفته است. خانم میانسالی که برای خرید آمده، می گوید اینجا تا بخواهد شهر بشود و ایده آل برای سکونت خیلی کار دارد. مثلا همین هفته گذشته که پسرم مریض شده بود وقتی خواستیم شبانه به دکتر برویم مجبور شدیم آژانس بگیریم و تا فاز یک برویم.
 
«اینجا از نظر مدرسه هم مشکل دارد، بچه ها که به مقطع دبیرستان می‌رسند باید بروند فازهای دیگر و تازه مشکلات شروع می‌شود.»
 
 
 
بیشترین مشکلات اما در فاز پنج و شش است. خیابان‌های سوت و کوری که حکایت از شهری خالی از سکنه دارد. انبوهی از خانه‌های نیمه‌کاره در کنار هم تصویری شبیه به شهر مردگان در ذهن القا می‌کند. رانندگی‌کردن در خیابان‌های فاز 5 آنهم در دل ظهر کمی ترسناک است چه رسد به اینکه شب و نیمه شب کارت به خیابان بکشد و بخواهی در ظلمات شب در بین بلوک‌های نیمه‌ساز که حالا با وجود نیمه‌کاره بودن عده‌ای در آن ساکن شده‌اند تردد کنی.
 
 بغض‌هایی که صدای شکستنش به پایتخت نمی‌رسد
 
ده دقیقه‌ای می‌گذرد و در این مدت بالا و پایین رفتن در خیابان‌های فاز 5 بالاخره به نتیجه‌ای که به دنبالش آمده‌ام می‌رساندم. در یکی از خانه‌ها در ابتدای خیابان 22 بهمن باز می‌شود و خانم میانسالی همراه دخترکی 10ساله از خانه بیرون می‌آیند. از حال و روز و شرایط زندگی در خانه‌های مسکن مهری می‌پرسم؛ از کم و کاستی ها و مشکلاتشان برای زندگی.
 
زن با چشمانی نگران، اول نگاهم می‌کند و بعد از اینکه اطمینان می‌کند طرف مقابلش خبرنگار است و مشکلی برایش به وجود نخواهد آورد  شروع به صحبت می‌کند. می‌گوید سه سالی میشود خانه‌شان را تحویل داده‌اند و در تمام این سال‌ها شرایط خیلی سختی را پشت سر گذاشته تا به اینجا رسیده است.
 
چادرش را دور صورتش سفت می‌کند و می‌گوید: ما همه از سر نداری و اجبار آمده‌ایم و در این خانه‌ها ساکن شده‌ایم. اینجا پر است از مشکل. نگاه پرسشگرم را که می‌بیند ادامه می‌دهد و با ناراحتی می گوید: دراین فاز که البته ما بعد از سه سال هنوز نفهمیده‌ایم بخشی از فاز چهار است یا پنج، دبیرستان وجود ندارد؛ نه پسرانه و نه دخترانه. بچه‌ها را باید بفرستیم فازهای قدیمی.
 
وقتی می‌گویم خب اینکه مشکل بزرگی نیست، با ناراحتی می‌گوید: در محدوده این فاز هیچ وسیله نقلیه عمومی وجود ندارد. نه تاکسی نه اتوبوس و نه مینی بوس. شما حساب کن برای رفتن به مرکز شهر پرند و یا تهران باید تمامی این مسیر را حدود نیم ساعت در این گرمای سوزان، پیاده طی کنیم و خودمان را به ابتدای خیابان اصلی برسانیم و از آنجا به مرکز شهر برویم. بچه‌ها هم که نمی‌توانند این راه را هر روز پیاده بروند و بیایند. پس مجبوریم برایشان سرویس بگیریم که با وضعیت مالی ساکنان اینجا اصلا جور درنمی‌آید و هزینه زیادی برایمان می‌تراشد.
 
زن عذرخواهی می‌کند و با عجله مسیرش را به سمت خیابان اصلی ادامه می‌دهد.
 
 
 
اینجا همه چیز نیمه کاره رها شده!
 
در حین صحبت، یکی دیگر از ساکنین فاز پنج پرند که مردی سی و چند ساله است، از راه می‌رسد و گفتگوی ما برایش جذاب جلوه می‌کند. به همراه زن و فرزندش در این فاز ساکن است و از شرایط زندگی و کم و کاستی‌ها که می‌پرسم می گوید: اینجا همه چیز کم و کاستی است. ما حتی یک نانوایی در اطرافمان نداریم و برای خرید نان باید به فازهای دیگر برویم. حتی یک میوه و تره بار نداریم و برای خریدهای روزانه مشکل داریم.
 
از بهداشت و درمان و امنیت که می‌پرسم با ناراحتی می گوید: پلیس اینجا رفت و آمد دارد ولی چند وقتی است برخی همسایه‌ها می گویند دزدی خیلی زیاد شده، گویی دزد‌ها کشیک می‌کشند و به محض اینکه خانه خالی می‌شود به سرعت خانه را خالی می‌کنند. درمانگاه و بیمارستان هم که بیشتر به یک رویا می‌ماند.
 
«حتی فازهای قدیمی‌تر هم امکانات ندارند چه برسد به ما مسکن مهری‌ها که حتی اجازه اظهار نظر و شکایت هم نداریم، انگار همه چیز اینجا نیمه کاره رها شده ...»
 
آقا حمید نگاهی به ساعتش می‌کند و با زبان بی‌زبانی میفهماند که باید برود. عذر خواهی می‌کند و قبل از اینکه برود می‌گوید راستی یکی از مشکلات عدیده ما دراین منطقه سگ‌های ولگرد و معتادانی است که شب و روز در کنار بلوک‌ها مواد مخدر مصرف می‌کنند و امنیت ساکنین را سلب کرده اند.
 
لحظه شماری برای تکمیل وعده‌های چند ساله
 
دیدن یک سوپرمارکت آنهم در گوشه خیابانی که هر از چند گاهی یک رهگذر از آن عبور می‌کند برایم خوشحال کننده است. صاحب مغازه از مشکلات مردم این منطقه می‌گوید و اینکه تمام این خانه‌های خالی که می‌بینید روی هم ساخته شده و نیمه کاره رها شده‌اند صاحبانی دارند که برای تحویل خانه‌هایشان لحظه شماری می‌کنند.
 
چقدر سخت بود هنگامی که صاحب این مغازه برایمان گفت که «روزی نیست که ده‌ها نفر برای سرکشی و اطلاع از وضعیت خانه‌هایشان به اینجا نیایند؛ آدم‌هایی که از سطح مالی پایینی برخوردارند و تمام دنیایشان شده خانه‌ای که به تحویلش امیدی ندارند.»
 
گرم صحبت هستیم که یک مشتری وارد مغازه‌اش می شود. احمد آقا او را خوب می شناسد. به اسم کوچک صدایش می‌زند و می گوید حاج حسین هنوز تحویل ندادند؟!
 
حاج حسین با چهره ای مستاصل می گوید خدا از سر تقصیرشان نگذرد که امیدمان را ناامید کردند. الان پنج سال است که می‌روم و می‌آیم ولی جواب قانع کننده‌ای نمی‌شنوم. ما مانده‌ایم بین دعوای دولت، شرکت سازنده و تعاونی. کل کار خوابیده و هیچکس هم جوابگوی ما نیست.
 
 
«شرکت سازنده میگوید هزینه‌ها بالا رفته و ما از دولت طلب داریم، از طرف دیگر هم برخی مسئولان دولتی کلا مسکن مهر را به حال خودش رها و کرده و فکری به حال ما که این خانه‌ها سقف آرزوهایمان بود، نمی‌کند.»
 
پرداخت اقساط برای مسکن مهری که تحویل نمی‌دهند!
 
او به نکته جالبی اشاره می‌کند. اینکه برای یک آپارتمان یک خوابه 23میلیون و 900هزار تومان پرداخت کرده و با اینکه خانه‌اش را تحویل نگرفته است اما مجبور است ماهیانه 230هزار تومان اقساط مسکن مهر را به بانک پرداخت کند؛ یعنی علاوه بر اجاره خانه و قسط وام‌هایی که برای تهیه پیش پرداخت به مسکن مهر گرفته‌ایم باید قسط وام بانکی خانه‌ای که تحویلمان نشده را هم پرداخت کنند.
 
حرف‌هایش که تمام می‌شود سیگاری روشن می‌کند و با عصبانیت می‌گوید حرف ما را به گوش مسئولان برسان که ظلم به آدم‌هایی که با هزار آرزو تمام دارایی‌شان را جمع و جور کرده اند تا خانه ای بخرند، آخر و عاقبت ندارد.
 
 
 
به غیر چند بلوک اول که چند سال پیش تحویل مالکانشان شده اند مابقی فاز پنج خالی از سکنه است. خانه های خالی که در کنار هم قد کشیده‌اند و به پشتوانه این همه واحد خالی و نیمه کاره می‌توان لقب پایتخت خانه‌های خالی را به شهر جدید پرند داد.
 
کشف اتفاقی عجیب در مسکن مهر
 
در این بین یکی از کسبه سرنخ جالبی به دستمان می‌دهد. اینکه عده ای خانه‌های مردم را تصاحب کرده‌اند و بدون اینکه در طرح مسکن مهر ثبت نام کرده باشند، یک شبه کلید خانه دیگران را گرفته اند و در خانه ای که تصاحب کرده اند، ساکن شده اند.
 
آدرس را به دستم می دهد تا شخصا برای دیدن خانه ها و صحبت با ساکنینش بروم. بعد از گذر از چندین خیابان فرعی و میدان، به منطقه ای می‌رسیم که با استقرار نگهبان تمامی ورود و خروج ها را کنترل می‌کنند. گویی حسابی چشمانشان ترسیده و نگرانند از اینکه مبادا خانه‌ای خالی شبانه توسط عده‌ای تصاحب شود و دیگر کسی قادر به بلند کردنشان نباشد!
 
 
 
 
چند دقیقه ای بیشتر از حضورم در بین بلوک ها نمی گذرد که نگهبان با عجله خودش را می رساند و علت حضورم را می پرسد. وقتی می گویم قصد خرید آپارتمان را دارم با قاطعیت و کمی عصبانیت می‌گوید این واحدها هیچکدام آماده نیستند. برو از جای دیگر بخر...
 
کمی سماجت و نشان دادن خانه‌های دارای سکنه کافی است تا سر صحبت را باز کند و برایمان از تصاحب برخی واحدها البته با همکاری تعاونی‌های مسکن بگوید. با کنجکاوی می‌پرسم مگر می‌شود کسی بدون مالکیت خودش را صاحب خانه جا بزند؟
 
در جوابم می‌گوید این تعاونی‌ها و شرکت‌ها با دولت و مجموعه مسکن مهر مشکل دارند. کلی هزینه کرده‌اند و از مسکن مهر طلبکارند. به همین خاطر شبانه، خانه‌ها را به چند میلیون تومان فروخته‌اند و کلیدش را هم تحویل داده‌اند، حالا صاحب اصلی خانه مانده و پولی که از جیبش رفته و یک دفترچه قسط که باید هر ماه پرداخت کند!
 
ادامه صحبت را یکی از مالکان خانه‌ها که شماره‌اش را از یکی از صاحبان مغازه‌های منطقه گرفته‌ام، انجام می‌دهد و تاکید می‌کند: به هیچ وجه گول این شرکت‌ها را نخورید! شاید شماه هم یک قربانی باشید و بخواهند یکی از این واحدها را به تو بفروشند؛ واحدی که معلوم نیست صاحبش کیست. چون در بین این بلوک‌ها بعضی شرکت‌ها که نامشان را نمی برم یک واحد آپارتمان را به چندین نفر فروخته اند و زیر بار هم نمی‌روند.
 
کمی پرس و جو برای پیدا کردن چند نفر از صاحبان دیگر خانه های تصاحب شده کافی است.
 
یکی از این افراد می گوید: تقریبا پنج سالی می شود که در طرح مسکن مهر پرند ثبت نام کرده‌ایم و درگیر مشکلات شده ایم. تا اینکه سرانجام در اواخر سال گذشته از ما برای تحویل گرفتن خانه هایمان دعوت کردند. نشان به آن نشان که امروز روزی، خانه‌هایمان را تحویل گرفتیم اما فردا که برای بررسی بیشتر خواستیم به خانه هایمان برویم با صحنه جالبی مواجه شدیم.
 
«خانه هایی که روز قبل کلیدش را به ما داده بودند توسط عده‌ای تصاحب شده بود و حتی در را هم به روی ما باز نکردند. الان نزدیک به پنج ماه است که پیگیر این داستان هستیم و نتوانسته ایم حق و حقومان را از شرکت یا تعاونی که به ناحق خانه ما را به دیگری واگذار کرده است بگیریم.»
 
اعترافات عجیب یک زن خانه دار ...
 
سرانجام دل را به دریا می زنم و در یکی از واحدها را می کوبم.چند دقیقه ای می گذرد تا خانمی جوابمان را بدهد. هنوز سوال و جوابی بینمان رد و بدل نشده که می گوید اینجا را خریده‌ایم.
 
می گویم خب مبارک باشد، از مسکن مهر خریده‌اید؟ می گوید نه از شرکت خریدیم پنج میلیون تومان!
 
می‌گویم ولی مسکن مهر اینجا 23میلیون است چطور شما پنج میلیون تومان خریده اید؟ با ناراحتی می‌گوید: خریده ایم شما مشکلی داری؟ و در را محکم به رویم می‌بندد و تهدید می‌کند همسایه‌ها را برای برخورد با من، خبر خواهد کرد ...
 
مقابل چشمانم چیزی شبیه به فیلم های سینمایی می بینم؛ خانه‌هایی متروکه و به حال خود رها شده، با سگ‌های ولگردی که آزادانه دور و اطراف خانه‌ها رژه می روند.در بین خانه‌های خالی از سکنه که بیشتر به خانه های متروکه شبیه است دیدن چندین واحد آپارتمان با خانواده‌هایی که در این شرایط  در آنها ساکن شده اند، ذهن هر بیننده ای را به خود درگیر می کند.
 
 
 
از پرند بیرون می‌زنم، آفتاب در حال غروب است و خانه‌هایی که سقف آرزوهای زنان و مردانی از سرزمین من است، کم کم در تاریکی فرو می‌رود. هنوز هم آنهایی که به سوپرمارکت احمدآقا برای سوال و جواب می‌روند و برای تحویل گرفتن خانه‌هایشان لحظه شماری می‌کنند، روزها را می‌شمارند، همان مستاجرهایی که قرار بود صاحب خانه شوند اما امروز مسکن مهرشان دچار بی‌مهری شده است؛ خانواده‌هایی که همین خانه‌های فاقد امکانات برایشان یک دنیا می ارزد و تمام امیدشان است.
 

نگرانیم که امیدشان در گذر زمان کم کم به ناامیدی بدل خواهد شد و کلید مسکن مهر، همچنان در میان این همهمه‌ها مفقود است ...

 

منبع: مشرق نیوز




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.