Skip to Content


دلمان برای یحیی‌زاده تنگ شده است


«مگه میشه یه نماینده مجلس، ماشین شخصی نداشته باشه؟» «نه بابا! یعنی اصلا راننده و محافظ نداره؟!» «ما رو دست انداختی؟! یعنی چی با موتور یاماها به حوزه انتخابیه‌اش سر می‌زنه؟ مگه داریم؟ مگه میشه؟!»

نویسنده: فاطمه فائزی

چه زود گذشت... چه زود گذشت دوران با «سید» بودن؛ سید باصفایی که به او مباهات می‌کردیم. در پوستمان نمی‌گنجیدیم که چنین سیدی در میان چهره‌های برجسته دیارمانمان است؛ در شهرمان و در استانمان. چقدر پز او را می‌دادیم در بین دوستان غیریزدی‌مان. وقتی از صفا و ساده‌زیستی‌اش می‌گفتیم یا باور نمی‌کردند یا به شدت شگفت‌زده می‌شدند:

 «مگه میشه یه نماینده مجلس، ماشین شخصی نداشته باشه؟» «نه بابا! یعنی اصلا راننده و محافظ نداره؟!» «ما رو گیر آوردی؟! یعنی چی با موتور یاماها به حوزه انتخابیه‌اش سر می‌زنه؟ مگه داریم؟ مگه میشه؟!» «چی؟! از یزد تا مجلس رو با اتوبوس می‌ره؟! من حوصله ندارم، برو یکی دیگه رو سرکار بذار» و ده‌ها و صدها پاسخ مشابه.

اینک اما چند سالی است که «سید» از میانمان پرکشیده است. دیگر ماه‌هاست که او را از نزدیک ندید‌ه‌ایم. دلمان برایش تنگ شده است؛ برای صداقتش، برای بی‌شیله بودنش، برای مردم‌داری‌اش، برای تعهدش، برای آن‌همه احتیاط شگفت در استفاده از بیت‌المال؛ و برای همه فضائل و خوبی‌هایش.

دیروز اما دلمان باز برای «سید»محبوبمان پرکشید؛ آن‌گاه که رئیس‌جمهور از کسانی تمجید کرد که در حق نظام اسلامی جفاها کرده‌اند؛ جفاهایی بزرگ و نابخشودنی! اما افسوس از کم‌ترین اشاره‌ای به «سید» فخرآفرین دیارمان؛ سیدی که اگرنگوییم بی‌نظیر، دست‌کم بسیار کم‌نظیر بود؛ سیدی که شاید آیندگان بیش از امروزیان مبهوت جلوه‌های‌گوناگون شخصیتی‌‌اش شوند.

«یحیی‌زاده» عضو باند و دسته‌های سیاست‌زده نبود و تنها به ادای تکلیف شرعی و قانونی خود می‌اندیشید؛ و این از نظر برخی‌ها کم‌جرمی نیست! «سید‌» محبوب این روزهای دیارمان «سیدجلال یحیی‌زاده» است که گفتار و کردارش در دوران سه دوره مسئولیت نمایندگی مردم، مایه مباهات و قابل تأسی است؛ نه کسانی که در دوران مسئولیتشان جفاهای بسیاری به ارزش‌های دینی و ملی مردم روا داشته شد و ... .




رای شما
میانگین (3 آرا)
The average rating is 3.6666666666666665 stars out of 5.