بازگشت به صفحه کامل

چرا شاد نیستیم؟!


دغدغه شادی مردم، دیری‌ست در رسانه ها و میتینگ ها، محور گفتگوهای زیادی بوده است، کما اینکه مبنای درست شاد کردن مردم، به حاشیه های بسیاری دچار شده، که همانا این موضوع را می توان برخواسته از عدم همه جانبه نگری مدعیان این کار دانست.

نویسنده: احمد کریمی

نگارنده بر مبنای آنچه در زندگی افراد جامعه که به اصطلاح "کفِ جامعه" گفته می‌شود و همین طور بر مبنای "فعالیت‌های متنوع رسانه‌ها" در این محور و همچنین نتایجی که حاصل شده است، دانسته های خود را در مقابل دیدگان مخاطبین می‌گذارد، همان طور که در ترازوی نقد نیز می‌گذارد...

شاید کوتاه ترین پاسخی که می توان به عدم شادی مردم و عدم رضایت آنها (و ما ...) در زندگی داد، "جدا شدنِ‌مان از حقیقت دین" باشد، کما اینکه دین با همه هیبت و عظمتش، حداقل در حرف،‌ در جامعه ما گسترده شده، و شلوغی مراسم‌ها و تجمع های دینی و مذهبی به این باور  دامن می زند، اما آنچه به آن توجه نشده است، نقش دین در ساختن دنیایی شاد و همراه با رضایت در زندگی است. (منظور شلوغی بدون فایده نیست،‌ بلکه، "اینجا" نباید پرمخاطب بودن مراسم های دینی با روز به روز غمگین تر شدن جامعه را به هم ربط داد- باید دنبال حلقه گمشده ای به نام فهم کامل حقیقت دین بود)

جالبترین محور شاد زیستن مردم در دین اسلام، نگاه به بُعدِ همه‌گیر بودن آن است، چیزی که سوای غربی‌ها، روشنفکران داخلی نیز غافل از آن مانده‌اند. همه گیر بودن، به این معنا که چه فقیر و چه ثروتمند، چه زن و چه مرد و در کل تمام اقشار جامعه اسلامی باید آن را با همه وجود خود درک کنند.

به عنوان مثال، به کنسرت هایِ موسیقی  که برای شاد کردن مردم بر پا می شوند، فکر کنید، در حالی که کنسرت مخاطب خود را از لحاظ "مالی" و همین طور"معنوی" تقسیم بندی می کند و بر فرض محال اگر نام "شادی بخش" بودن را بر آن بگذاریم، عدالت در آن برای اهل جامعه رعایت نمی شود، گروهی بر شادکنندگی کنسرت و انواعش اعتقادی ندارند، و گروهی نیز، پولش را ندارند، کما اینکه اصل موسیقی نیز از نظر پژوهش‌گران و محققان این مبحث، به عنوان عامل شادکنندگی کاذب شناخته شده و تخریب های بیشمار آن در بلند مدت به خوبی رصد شده است.

این در حالی‌ست که تلویزیون، سینما و برخی از ارگان‌های دولتی در این مسیر، بر موسیقی‌ محور کردن جامعه همت گماشته و این را عاملی برای تغییر در روحیه مردم دانسته اند.

سوای از این اعتقادِ اشتباه که حتی علم روانشناسی نیز بر نادرست بودن آن صحه می‌گذارد، و دین اسلام نیز در این مسیر مخالفت‌های خاصی دارد و حدود و مرزهای آن را تنگ و محدود کرده است، عوامل دیگری نیز در "عدم شاد بودن" مردم دخیلند.

یکی از اینها میل بی اندازه انسان به زندگی بهتر است، چیزی که البته حق آن را نیز دارد، اما برای رسیدن به آن، از آدرس های اشتباهی که رسانه ها به ایشان می دهند و همین طور جلوه ‌گر شدن زندگی برخی، از "درونی کردن لذت و شادی" به "بیرونی کردن" این مهم، و نشان دادن به مردم، و تجمل گرایی بی اندازه آنها، و ناکامی بسیاری برای رسیدن به این آدرس های اشتباه، مردم را دچار غمی بزرگ کرده است، غم "نرسیدن به آنچه دیگران رسیده‌اند" ...

برای بر طرف کردن این غم، مسلماً در گروهی از مردم، دو شغله شدن، تلاش کردن بیشتر، دور زدن قوانین وجدانی (سوای حدود و مرزهای دینی)، فعالیت مشترک زوجین در جامعه و عصبیت ها و تنش ها و ... جایگزین می شود تا به داشته هایی که نصیب برخی از مرفهین جامعه شده است، برسند...

عدم قناعت در زندگی و یا استفاده‌ی نیکو نکردن از داشته ها و عدم توجه به وجهه های دیگر زندگی مانند تفریح، عبادت،‌ صله رحم و صدها و صدها محور دیگر، باعث شده مردم ما دچار زندگی هایی سخت و بدون روح شوند (کما اینکه این موضوع کلیت ندارد؛ و صد البته در زندگی های مختلف بنا به مسائلی متنوع، دچار شدت و ضعف های زیادی است)

با کمال تاسف، آنچه در این میان اصلاً مورد توجه واقع نشده، ارائه تعریف مناسبی از شادی به مردم است، که هر کس را، در برقرار کردن آن در جامعه- سوای آنچه دین به آن پرداخته- به خطا برده است.

تعریف شادی برای مردم جامعه، به این معنی است که ایشان دارای فهمی شوند تا بدانند تجمل گرایی، لوکس گرایی، مدرنیته زدگی و خوش‌خوری و خوش‌پوشی، اصراف و اتراف و مدام قهقهه زدن و ... واقعیت شادی نیست، بلکه اصول و کلیت اینها مربوط به بدن و جسم انسان است در حالی که آدم ها دارای روحی با عظمت هستند که هیچ گاه با جلف‌گرایی و خودفریبی و توهم زدگی به شادی و خوشحالی دچار نمی شود.

روشنفکران غیر دینی در جامعه ما، علت شاد نبودن مردم را، دین زدگی و معنویت گرایی و دچار روضه و منبر و سینه‌زنی و عزاداری شدن، معرفی می کنند. در حالی که دین اسلام سوای از اینکه به مسئله آخرت و دنیای دیگر و ثواب داشتن افعال ما تاکید کرده،‌ برای ما زندگی شادی نیز در دنیا خواهان است و همه این اعمال نیز اگر درست و به جا ادا شوند، موجب شادی و شعف درونی می‌شوند، چه،‌ شادی در اسلام، تصحیح و تقویت رابطه انسان با سه‌گانه های خدا، مردم و طبیعت است، و این سه گانه ها که همه ذیل رابطه با خدا تعریف می‌شوند، انسان را در رسیدن به شور و شعف روحی و رضایت از زندگی کمکی شایان می کند.

مردم جامعه، امروزه رابطه با رسانه و ابزار را اصولاً مقدم بر هر رابطه دیگری می بینند، با تعداد زیادی از مردم ارتباط  دارند اما در شبکه های مجازی، با موجودات زیادی انس دارند، اما نه زنده، بلکه از وسائل نقلیه گرفته تا ابزار و دستگاه های صنعتی، معبود خود را می‌پرستند، اما نه معبوی که با سخن گفتن با او، به آرامش برسند و قلبشان مطمئن شود، بلکه در حد عمل به تکلیف و نداشتن انتظاری از این عبادات برای ساختن دنیایی بهتر ...(باز هم تاکید می کنم که این موضوع کلیت ندارد)

مطمئناً دین و آیینی که اینگونه و فقط برای آخرت به جا آورده شود و به ابعاد وسیع و نامحدود "اصلاح زندگی شخص و جامعه"  در دنیا توجهی نشود، برخی را به اشتباه می اندازند، که عدم شادی مردم با دین گرایی آنها رابطه مستقیم دارد.

باید احادیث و آیات و روایات که در مورد زندگی اجتماعی بشر می‌باشد، را برای مردم تعریفی درست کرد، چه، اگر این مسائل مانند درست به جا آوردن عبادات، که همه چیز تحت الشعاع آن است، به درستی تبیین شود، بنده‌ی مومن و مسلمان، سوای از اینکه شاد زندگی می کند، شادی را نصیب دیگران نیز می کند...

در انتها باید گفت، انسان هر چه به دین حقیقی نزدیک شود، به حقیقت خویش نزدیک شده و این موجب می‌شود که زندگی بهتری نیز داشته باشد، که یکی از کوچکترین چیزهایی که در این مسیر نصیبش می شود، شادی و سرزندگی و رضایت از زندگی به صورت واقعی است. این حقیقت، با گریه بر سیدالشهدا(ع) و دیگر ائمه اطهار، و با ورود به این مسیرها، نه تنها افت نمی کند، بلکه به سمت ناب شدن بیشتر سوق پیدا می کند ...




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.