نهنگ عنبر؛ تلاش تاریخسازی به سبک تاریخ بافی
میبدخبر به نقل از یزد ندا؛ نهنگ عنبر را خیلیها به خاطر جذابیت و توان سرگرمکنندگیاش به هم پیشنهاد دادهاند و شاید یکی از مهمترین دلایل فروش زیادش هم همین باشد؛ اینکه افراد برای ساعتی خندیدن آنرا انتخاب کنند و انصافاً هم انتخاب اشتباهی نکرده باشند.
از سوی دیگر به جهت فرم و تکنیکِ ساخت، میتوان به این فیلم انتقادات و البته تحسینهایی روا داشت. از جمله اینکه فضایی که از دورههای مختلف و به ویژه دهۀ پنجاه و شصت ساخته است به خوبی مخاطب را برمیانگیزد و تأیید او را به همراه میآورد.
اما من در این نگاشته جنبۀ محتوای نهنگ عنبر را مورد توجه قرار خواهم داد. اینکه چه میخواهد بگوید و به اصطلاح کاری که دارد انجام میدهد چیست:
دهۀ شصت بیش از همه توسط فیلمها، کتابها و رسانههای دیگر برای مردم ایران دورهایست که در خود خاطرات جنگ را به همراه دارد. خاطرات انقلابیگری. فضای دهۀ شصت در ذهن ایرانیان رنگی خاکی دارد. رنگ لباس بسیجی. به همراه لبخندی مهربان و با صفا و از سر صداقت. فضایی که افراد با یکدیگر صادقتر از امروز هستند و حاضرند برای هم فدا کاری کنند. به آرمانهایی بلند میاندیشند و دغدغۀ صدور انقلاب اسلامی و مقابله با استکبار جهانی را دارند. این فضایی است که طی این سالها در ذهن مردم ایران از دهۀ شصت و حال و هوای آن روزها، توسط رسانهها حک شده است.
اما سامان مقدم در این فیلم دارد کاری دیگر میکند. کاری خلاف جریانی که توصیف شد. ما در نهنگ عنبر در حال مشاهدۀ تاریخ و سابقه قرطی گری هستیم. تاریخ بد حجابی. تاریخ پارتیهای شبانه و مختلط. تاریخ روابط نامشروع دختر و پسر. تاریخ مقابله با نیروهای حکومتی. تاریخِ سرِ کار گذاشتن و تمسخرِ مذهبیها و حزباللهیها. تاریخ دور زدن قوانین و حکومت. تاریخ آهنگها و فیلمهای زیرزمینی. تاریخ درآمدهای نامتعارف و غیرقانونی. تاریخِ خارج نشینی. تاریخِ تمسخرِ ایدههای سیاسیِ انقلاب و جمهوری اسلامی. و به طور کلی تاریخ سبک زندگی غرب پسندها و غربگراهای ایران.
نمیخواهم بگویم که این جماعت تاریخ و هویتی ندارند و افرادی بیریشه هستند که محصول همین سالهای اخیرند. اما نکته اینجاست که این جماعت به ویژه در سالهای ابتدای انقلاب و حتی هماکنون – که بروز بیشتری یافتهاند- تحقیقاً اقلیتِ غیرمقبول و نچسب فرهنگ ایرانی و اسلامی ایرانیان هستند.
اما سامان مقدم میخواهد این فرهنگ را تعمیم دهد. و این کار را با تاریخسازی و هویتسازی برای این قشر انجام میدهد.
شاید کسی به من خرده بگیرد که توهم توطئه دارم و اصولاً سامان مقدم کاری به این حرفها نداشته و صرفاً میخواسته با یادآوری برخی نوستالژیها (که هر چند متعلق به اقلیت جامعه بوده) مخاطبش را کمی یا بیشی بخنداند. و اصولاً ساخته و پرداخته کردن چنین نیتِ خائنانهای از عهدۀ مقدم برنمیآید. اما سخن من نیست که آنچه گفتم لزوماً متعمدانه و آگاهانه در حال وقوع است. باید بدانیم که این رخداد، سیبی است که رها شده و حال چه بخواهیم و چه نه، خواهد افتاد.
دیگر اینکه شاید گفته شود بالأخره نمیشود که در یک فیلم همۀ آنچه در یک برهه بوده را به نمایش کشید و خلاصه در میان اینهمه فیلمها و محصولات دیگری که دهۀ شصت را دهۀ انقلابیها بازنمایاندهاند یک فیلم هم بیاید یک بخش کوچکی که در آن روزگار بودهاند را به تصویر بکشد.
چه عیب دارد؟ اینها هرچند محدود اما بالأخره بخشی از واقعیت دهۀ شصت هستند دیگر! این گفته هم با وجود اینکه مقدمات صحیحی دارد نتیجۀ غلطی به بار میآورد. چه اینکه در فرض این گفتار گزارۀ باطلی نهفته است.
چنین نیست که ما بگوییم حال که سینما ظرفیت گفتن همهچیز را ندارد ما اجازه داریم هر اقلیتی را بیان کنیم. کاری که فیلم میکند برجستهسازی است. معطوف ساختن توجهات است به نقطهای خاص.
اما مهم است که آن نقطه کجا باشد و مهمتر آنکه زاویۀ نگاهی که به آن نقطه میشود چه باشد. در نهنگ عنبر بخشِ کوچکی از جامعه تعمیم داده شده است و مهمتر آنکه مخاطب با این بخش کوچک کاملاً همذاتپنداری میکند و با او همراه میشود و به خاطر رنجهایی که میبرد افسوس میخورد.
همچنین اهمیت ویژۀ نهنگ عنبر به این جهت است که در حالِ فتحِ بابِ سبکی جدید در بازنمایی دهۀ انقلاب است. سبکی که در فیلمهای دیگری همچون مکث و ضدگلوله و.. هم کم و بیش شاهد آن هستیم. و «تکرار» وردِ کارسازِ سینماست برای معجزۀ تغییر نگرش. بنابراین دیر نخواهد بود که چنین نگاهی در کارهای دیگر تکثیر شود و رفته رفته ملک طلق گفتمان انقلابی (دهۀ شصت) نیز برای قرطیها مصادره شود.
انتهای پیام/س